اربعین حسینی
حماسه دیگر گرامی داشت چهلمین روز درگذشت بستگان و خویشاوندان سنّتی اسلامی است که بر اساس آن، مسلمانان به یاد عزیزِ از دست رفته شان مجلس یادبود برگزار می کنند و یاد و خاطره او را در دل ها زنده نگه می دارند. در اوّلین اربعین عاشورای حسینی، جابربن عبداللّه انصاری و عطیّه عوفی از نخستین کسانی بودند که به زیارت تربت پاک و مقدّس سیدالشهدا علیه السلام و یارانش در کربلا آمدند و در سوگ مولایشان گریه کردند و به عزاداری پرداختند. از آن به بعد با شکوه ترین مراسم در کشورها و شهرهای مختلف، در این روز برگزار می شود تا شور و حماسه دیگری در تداوم عاشورا خلق شود.احیاگری اهمیّت اربعین وقتی بیشتر درک می شود که نقش سازنده و مفید آن در ماندگاری و جاودانگی حماسه عاشورا و تبیین اهداف و آرمان والای امام حسین علیه السلام در نظر گرفته شود. تکریم و گرامی داشت اربعین، تعظیم شعایر دینی و رمز تداوم نهضت حسینی و اعلان وفاداری و پایبندی به مکتب سرخ عاشوراست. اگر امامان معصوم به برگزاری مراسم و محافل عزاداری، نوحه خوانی و مرثیه سرایی تأکید فراوان داشته اند و اگر برای گریاندن و گریستن، زیارت کردن و نماز خواندن بر تربت حسین علیه السلام آن همه ثواب و فضیلت بیان کرده اند، به سبب همین آثار بالنده معنوی و عاطفی است که در روح مسلمانان به جا می گذارد.حرکت معنوی روز یازدهم محرّم، وقتی کاروان اسیران از کربلا به طرف کوفه به راه می افتد، زینب(س) به مثابه قافله سالار و پیام رسان انقلاب کربلا، برای حفظ ارزش های اسلامی و فرو ریختن اساس بیدادگری و استبداد، حرکت الهی خویش را آغاز می کند. حضرت زینب(س) از همان آغاز پیروزیِ نظامیِ دشمن، خطوط کلّی حرکت را در مقابله با ترفندهای دشمن ترسیم کرد و آن را در دو بُعد تعزیه و تبلیغ یا بُعد عاطفی و سیاسی، سامان بخشید.شکوه و عظمت این حرکت معنوی چنان بود که در کوتاه ترین زمان، در درون دژهای نفوذناپذیر قدرت یزید رخنه کرد و اقتدار دروغین او را در هم شکست و قیام کربلا را به پیروزی رساند. رسالت سنگیندر غروب خونین و سهمگین عاشورا، هنگامی که قامت سرور آزادگان حسین علیه السلام به خاک می افتد، رسالت سنگین انقلاب بر دوش استوار و باصلابت زینب(س) قرار می گیرد. حال این زینب(س) است که علاوه بر تحمّل مصیبت های سخت، باید این رسالت سنگین را که به دوشش نهاده اند، به خوبی به انجام رساند. زینب(س) به خوبی آگاه است که اگر آرام بنشیند، پرچم کربلا به خاک می افتد و اگر سکوت کند، پیام عاشورا ناتمام می ماند. پس باید بایستد و مقاومت کند و انبوهی از غم ها و رنج ها را تحمّل کند تا پیام حسین علیه السلام از حلقوم بریده اش به گوش همگان برسد و خواب رفتگان و فریب خوردگان را بیدار سازد.پیام رسانی کاروان غریب اسرا که از کربلا به راه افتادند و مسیر طولانی کوفه و شام را منزل به منزل پیمودند، تنها زنان و کودکان بی دفاعی نبودند که با زور و ستم به اسارت گرفته شده بودند؛ بلکه آنان روایتگران با تدبیر و اندیشه ای بودند که مظلومیت ها و مصیبت های خاندان رسالت را برای مردم بازگو می کردند و صحنه های دل خراش و تکان دهنده عاشورا و جنایت ها و قساوت های دردآور سپاه یزید را برای آنان به نمایش می گذاشتند و فلسفه قیام امام حسین علیه السلام را بازگو می کردند. پیام خون شهیدان کربلا را به گوش همه می رساندند تا بنی امیه نتواند با پرده پوشی، کردار ننگین شان را توجیه کنند. مبارزه در اسارت وقتی خبر شهادت امام حسین علیه السلام و اسارت اهل بیت آن حضرت به گوش یزید می رسد، لبخند پیروزی به لبانش می نشیند و گمان می کند که با شهادت فرزند پیامبر گرامی اسلام و اسارت خاندانش، شکوه و اقتدار او افزون تر و دشمنان حکومت او بیش ازپیش بیمناک می گردند. از این رو هنگام ورود کاروان اسرا به شام، جشن باشکوهی به شکرانه بزرگ ترین پیروزی نظامی ـ سیاسی اش، برگزار می کند. امّا بر خلاف تصوّر او، اسیران کربلا به خصوص حضرت زینب(س) و امام سجاد علیه السلام گاهی با سوگواری، گاهی با تبلیغ، گاهی با افشاگری و گاه با منطق و استدلال و سخنان حکمت آمیز، چنان هیبت او را شکستند که طولی نکشید یزید به درماندگی و ناتوانی خود اعتراف کرد. اقیانوس صبرعصر عاشورا وقتی که طوفان نبرد آرام می گیرد و گرد و غبار میدان فرو می نشیند و خون پسر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بر زمین جاری می شود و آخرین تکیه گاه او فرو می ریزد، زینب ـ در حالی که خود سخت ترین و دردناک ترین لحظات زندگی اش را می گذراند ـ سرپرستی زنان و کودکان بی پناه را بر عهده می گیرد و آنان را در سایه سار وجود خود پناه داده، و با کلام، نگاه و اشاره آنان را تسلّی می بخشد و از اقیانوس صبر خود جرعه جرعه در جانشان می ریزد تا اندکی از درد و غمشان بکاهد و صدای ناله و گریه شان را آرام سازد.عبادت کربلا سرزمینی است که در کنار جهاد و شهادت، زمزمه های عاشقانه و عارفانه را به خود دیده است و زینب قهرمان این میدان است؛ همان گونه که حسین قهرمان میدان شهادت است. حضرت فاطمه صغری دختر امام حسین علیه السلام می فرماید: «شب عاشورا عمه ام زینب در محراب عبادتش پیوسته مشغول نیایش بود و با خدا رازونیاز می کرد و از او یاری می طلبید». حضرت امام سجاد علیه السلام می فرماید: «زینب کبری هرگز در عمرش نافله شبانه را ترک نکردند؛ حتّی شب یازدهم محرّم که غرق گرفتاری و ماتم عزیزان بود». سرزمین خاطره هاکاروان اسیران به دروازه شهر نزدیک می شود، امّا زینب غمگینانه خاطره های گذشته اش را مرور می کند و اوراق دفتر دوران خلافت پدرش علی علیه السلام ، یک یک در ذهن او ورق می خورد و پرسش های بسیاری برای او به وجود می آید:آیا این همان کوفه ای است که پدرم در آن حکومت می کرد و من با قدر و منزلت فراوان روزهای خوش زندگی ام را می گذراندم؟ آیا اینان همان مردمانی نیستند که وفاداری و بیعت خود را با حسین علیه السلام اعلام داشتند؟ پس این همه شادی و شور در مرگ حسین چیست؟ زینب(س) به خروش می آید و با هیبتِ تمام فرمان سکوت می دهد و سخنان آتشین و تکان د هنده اش را آغاز می کند و در همان لحظه، شادی و سرور کوفیان را به گریه و ناله بدل می نماید: «ای کوفیان گریه هاتان جاویدان باد!»صلابت کلامکاروان اسیران وارد کوفه شده است. زینب(س) در اجتماع مردم کوفه سخن می راند و وحشت از قیام و انقلاب، امارت نشینان را فرا می گیرد. دژخیمان سر حسین علیه السلام را بر روی نیزه می کنند. سخنان زینب قطع می شود. امّا این پایان کار نیست و حضرت زینب(س) و امام سجاد علیه السلام در دارالامارة، غرور و هیبت و جلال دروغین ابن زیاد را درهم می شکنند و با استواری پرده های تزویر را می درند و نقاب های نیرنگ را فرو می ریزند و چهره حقیقت را آشکار می سازند. پاسخ های کوبنده و مستدل و رسواگر زینب(س) و امام سجاد علیه السلام چنان تأثیر شگرفی در دل حاضران به جا می گذارد که ابن زیاد با نهایت سراسیمگی و درماندگی دستور قتل آن دو بزرگوار را صادر می کند. امام سجاد علیه السلام فریاد می کشد: «ابن زیاد! مرا از قتل می ترسانی؟! تو هنوز نفهمیده ای که کشته شدن عادتِ ما و شهادت کرامت خاندان ماست؟»شراره های آتش اگر شکوه کاروان کوچک اسرا در برابر نگاه ها، تحقیرها و شماتت های انبوه دشمن، بشکند، دور از انتظار نخواهد بود و اگر زنان و کودکان از ترس قساوت و بی رحمی دژخیمان به زاری و التماس بیفتند، جای شگفتی نیست. امّا اسرای کربلا عزّت و آزادگی را در مکتب علی و حسین علیه السلام آموخته اند و نه تنها تحقیرها و توهین ها و تهدیدها و سختی ها اندکی از صلابت و شکوه آنان نکاست، که با اقتدار تمام در برابر یزید و ابن زیاد ایستادند و غرور آنان را با منطق و استدلال در هم شکستند و مُهر ننگ و نفرین ابدی را بر پیشانی شان کوبیدند. بُعد عاطفی حماسه عاشور حضور زنان و کودکان و نوحه گری ها و سوگواری جان سوز آنان بر مظلومیت شهیدان کربلا، چنان آتشی به جان مردم می افکند و چنان زلزله ای بپا می کرد که دلِ سنگِ دشمنان را هم می لرزاند و اشک هایشان را جاری می ساخت و عواطف و دل های مردم را به نفع جبهه حق و به سوی آرمان های شهدای کربلا هدایت می کرد. گریه ها و ندبه های اسرا و به خصوص زینب(س) در قتلگاه، و سوگواری های آنان در موقعیت های گوناگون ـ در کوفه و شام و حتّی در کاخ یزید ـ از نظر عاطفی چنان تأثیر اعجاب انگیزی داشت که همه دشمنان در این عزاداری و نوحه سرایی با کاروان اسیران همراه می شدند و این برنامه ها بود که خانه های دشمن را به عزاخانه های حسین علیه السلام تبدیل کردند. تأثیر سیاسی عزاداری از آثار مهم مجالس عزاداری و سوگواری و محافل نوحه خوانی و مرثیه سرایی، زنده نگه داشتن حس عدالت خواهی و حق پرستی و توجّه دادن مردم به فرهنگ جهاد و شهادت است. دل باختگان امام حسین علیه السلام برای افشای چهره دشمنان دین و مقاصد شوم آنان، با برگزاری محافل سوگواری، تلاش می کنند یاد و خاطره کربلا و مظلومیت اباعبداللّه الحسین علیه السلام را زنده و جاودانه نگه دارند. امام خمینی رحمه الله می فرماید: «مسئله، مسئله گریه نیست، مسئله، مسئله تباکی نیست؛ مسئله، مسئله سیاسی است که ائمه علیه السلام با همان دید الهی که داشتند، می خواستند که این ملّت ها را با هم بسیج کنند و یک پارچه کنند».شعار و شعور برگزاری مراسم عزاداری اگر از محتوا تهی باشد و تنها به صورت تشریفات یا عادت انجام شود، تأثیری عمیق به جا نمی گذارد. آنچه به این برنامه ها و مراسم غنا و تأثیر می بخشد، عبور از جنبه ظاهری و رسیدن به محتوا و حقیقت آن است. باید روح قیام امام حسین علیه السلام و صحنه های عاشورا در آنها تجلّی یابد. اگر امامان معصوم علیه السلام بر عزاداری تأکید می ورزند، بر محتوا و عمق بخشی آن نیز اصرار ورزیده اند. سوگواری و عزاداری باید الهام بخش فرهنگ جهاد و شهادت باشد و علاوه بر شعار با شعور نیز همراه شود تا تأثیر گذاری و تازگی آن برای همیشه محفوظ بماند. |
نظرات شما: نظر
اربعین آقا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)به محضر شریف امام زمان(عج)ورهبرمعظم انقلاب وشما شیعیان وشما وبلاگ نویسان تسلیت وتعزیت عرض می کنمامید است در چنین روزی در بین الحرمین عرض ارادتی به محضر آن امام همام داشته باشیم
اللهم الرزقنا فی الدنیا زیاره القبر الحسین
وفی الاخره شفاعه الحسین
واحشرنا مع الحسین
نظرات شما: نظر
بهترین دوست از منظر امام سجاد علیهالسلام
امام سجاد علیه السلام به فرزند گرامی شان، امام باقر علیه السلام فرمودند : پنج کس را در نظر داشته باش و با آن ها همراه و هم صحبت و رفیق راه مشو. من گفتم: پدر جان آنها چه کسانند؟ فرمود : بپرهیز از همراهی و رفاقت با دروغگو؛ زیرا او به منزله سرابی است که دور را به تو نزدیک و نزدیک را از تو دور سازد؛ و بپرهیز از رفاقت با فاسق؛ زیرا او تو را بفروشد به لقمه ای از خوراکی یا کمتر از آن؛و بپرهیز از رفاقت با بخیل؛ زیرا او تو را محروم می کند از مالش در وقتی که تو نهایت احتیاج را به او داری؛ و بپرهیز از رفاقت با احمق؛ زیرا او می خواهد به تو سود رساند (ولی به واسطه حماقتش) به تو زیان می رساند؛ و بپرهیز از رفاقت با کسی که قطع پیوند خویشاوندی کرده است زیرا من یافتم او را که در سه جای قرآن از رحمت خداوند به دور شمرده شده است .» (الکافی، جلد 2، صفحه 376 )
نظرات شما: نظر
اللهم صلی علی محمد وال محمد
اساساً اهمیت اربعین در آن است که در این روز، با تدبیر الهى خاندان پیامبر(ص)، یاد نهضت حسینى براى همیشه جاودانه شد و این کار پایهگذارى گردید. اگر بازماندگان شهدا و صاحبان اصلى، در حوادث گوناگون - از قبیل شهادت حسینبنعلى(علیهالسّلام) در عاشورا - به حفظ یاد و آثار شهادت کمر نبندند، نسلهاى بعد، از دستاورد شهادت استفادهى زیادى نخواهند برد.
درست است که خداى متعال، شهدا را در همین دنیا هم زنده نگه مىدارد و شهید به طور قهرى در تاریخ و یاد مردم ماندگار است؛ اما ابزار طبیعى که خداى متعال براى این کار - مثل همهى کارها - قرار داده است، همین چیزى است که در اختیار و ارادهى ماست. ما هستیم که با تصمیم درست و بجا، مىتوانیم یاد شهدا و خاطره و فلسفهى شهادت را احیا کنیم و زنده نگهداریم. رمز زنده ماندن واقعهى عاشورا
اگر زینبکبرى(سلاماللَّهعلیها) و امام سجّاد(صلواتاللَّهعلیه) در طول آن روزهاى اسارت - چه در همان عصر عاشورا در کربلا و چه در روزهاى بعد در راه شام و کوفه و خود شهر شام وبعد از آن در زیارت کربلا و بعد عزیمت به مدینه و سپس در طول سالهاى متمادى که این بزرگواران زنده ماندند - مجاهدات و تبیین و افشاگرى نکرده بودند و حقیقت فلسفهى عاشورا و هدف حسینبنعلى و ظلم دشمن را بیان نمىکردند، واقعهى عاشورا تا امروز، جوشان و زنده و مشتعل باقى نمىماند. چرا امام صادق(علیهالصّلاةوالسّلام) - طبق روایت - فرمودند که هر کس یک بیت شعر دربارهى حادثهى عاشورا بگوید و کسانى را با آن بیت شعر بگریاند، خداوند بهشت را بر او واجب خواهد کرد؟چون تمام دستگاههاى تبلیغاتى، براى منزوى کردن و در ظلمت نگهداشتن مسألهى عاشورا و کلاً مسألهى اهلبیت، تجهیز شده بودند تا نگذارند مردم بفهمند چه شد و قضیه چه بود. تبلیغ، اینگونه است. آن روزها هم مثل امروز، قدرتهاى ظالم و ستمگر، حداکثر استفاده را از تبلیغات دروغ و مغرضانه و شیطنتآمیز مىکردند. در چنین فضایى، مگر ممکن بود قضیهى عاشورا - که با این عظمت در بیابانى در گوشهیى از دنیاى اسلام اتفاق افتاده - با این تپش و نشاط باقى بماند؟ یقیناً بدون آن تلاشها، از بین مىرفت. آنچه این یاد را زنده کرد، تلاش بازماندگان حسینبنعلى(علیهالسّلام) بود. به همان اندازه که مجاهدت حسینبنعلى(علیهالسّلام) و یارانش به عنوان صاحبان پرچم، با موانع برخورد داشت و سخت بود، به همان اندازه نیز مجاهدت زینب (علیهاالسّلام) و مجاهدت امام سجّاد(علیهالسّلام) و بقیهى بزرگواران، دشوار بود. البته صحنه آنها، صحنهى نظامى نبود؛ بلکه تبلیغى و فرهنگى بود. ما به این نکتهها باید توجه کنیم.درسى که اربعین به ما مىدهد
درسى که اربعین به ما مىدهد، این است که باید یاد حقیقت و خاطرهى شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت. شما ببینید از اول انقلاب تا امروز، تبلیغات علیه انقلاب و امام و اسلام و این ملت، چه قدر پرحجم بوده است. چه تبلیغات و طوفانى که علیه جنگ به راه نیفتاد جنگى که دفاع و حراست از اسلام و میهن و حیثیت و شرف مردم بود. ببینید دشمنان علیه شهداى عزیزى که جانشان - یعنى بزرگترین سرمایهشان - را برداشتند و رفتند در راه خدا نثار نمودند، چه کردند و مستقیم و غیرمستقیم، با رادیوها و روزنامهها و مجلهها و کتابهایى که منتشر مىکردند، در ذهن آدمهاى سادهلوح در همه جاى دنیا، چه تلقینى توانستند بکنند.حتّى افراد معدودى از آدمهاى سادهدل و جاهل و نیز انسانهاى موجّه و غیر موجّهى در کشور خودمان هم، در آن فضاى ملتهب جنگ، گاهى حرفهایى مىزدند که ناشى از ندانستن و عدم احاطه به حقایق بود. همین چیزها بود که امام عزیز را برمىآشفت و وادار مىکرد که با آن فریاد ملکوتى، حقایق را با صراحت بیان کند. اگر در مقابل این تبلیغات، تبلیغات حق نبود و نباشد و اگر آگاهى ملت ایران و گویندگان و نویسندگان و هنرمندان، در خدمت حقیقتى که در این کشور وجود دارد، قرار نگیرد، دشمن در میدان تبلیغات غالب خواهد شد. میدان تبلیغات، میدان بسیار عظیم و خطرناکى است. البته، اکثریت قاطع ملت و آحاد مردم ما، به برکت آگاهىِ ناشى از انقلاب، در مقابل تبلیغات دشمن بیمه هستند و مصونیت پیدا کردهاند. از بس دشمن دروغ گفت و چیزهایى را که در مقابل چشم مردم بود، به عکس و واژگون نشان داد و منعکس کرد، اطمینان مردم ما نسبت به گفتهها و بافتهها و یاوهگوییهاى تبلیغات جهانى، بکلى سلب شده است. دستگاه ظالم جبار یزیدى با تبلیغات خود، حسینبنعلى(ع) را محکوم مىساخت و وانمود مىکرد که حسینبنعلى(ع) کسى بود که بر ضد دستگاه عدل و حکومت اسلامى و براى دنیا قیام کرده است!! بعضى هم، این تبلیغات دروغ را باور مىکردند. بعد هم که حسینبنعلى(علیهالسّلام)، با آن وضع عجیب و با آن شکل فجیع، به وسیلهى دژخیمان در صحراى کربلا به شهادت رسید، آن را یک غلبه و فتح وانمود مىکردند! اما تبلیغات صحیح دستگاه امامت، تمام این بافتهها را عوض کرد. حق، این گونه است. توصیه های رهبر معظم انقلاب برای عزاداران، مداحان و مبلغان حسینی
اهمیت اربعین از کجاست؟ صرف این که چهل روز از شهادت شهید می گذرد، چه خصوصیتی دارد؟ اربعین خصوصیتش به خاطر این است که در اربعین حسینی یاد شهادت حسین زنده شد و این چیز بسیار مهمی است. شما فرض کنید اگر این شهادت عظیم در تاریخ اتفاق می افتاد یعنی حسین بن علی و بقیه شهیدان در کربلا شهید می شدند، اما بنی امیه موفق می شدند همانطور که خود حسین را و یاران عزیزش را از صفحه روزگار بر افکندند و جسم پاکشان را در زیر خاک پنهان کردند، یاد آنها را هم از خاطره نسل بشر در آن روز و روزهای بعد محو کنند. ببینید در این صورت آیا این شهادت فایده ای برای عالَم اسلام داشت؟ یا اگر هم برای آن روز یک اثری می گذاشت، آیا این خاطره در تاریخ هم، برای نسلهای بعد هم، برای گرفتاریها و سیاهی ها و تاریکی ها و یزیدی های دورن آینده تاریخ هم، اثری روشنگر و افشاء کننده داشت؟ می بینید که هیچ اثری نداشت، حسین که شهید می شد، خود او به اعلاء علیین رضوان خدا می رسید، شهیدانی که کسی نفهمید و در غربت، در سکوت، در خاموشی شهید شدند، به هجر خودشان در آخرت می رسیدند، اما آیا چقدر درس شدند؟ چقدر اسوه شدند؟ درس، آن شهیدی می شود که شهادت او و مظومیت او را نسلهای معاصر و آینده او بدانند و بشنوند، درس و اسوه آن شهیدی می شود که خون او بجوشد و در تاریخ سرازیر بشود، مظلومیت یک ملت آن وقتی می تواند زخم پیکر ستم کشیده ی شلاق خورده ی ملتها را شفاء بدهد و مرهم بگذارد که این مظلومیت فراد بشود، این مظلومیت به گوش انسانهای دیگر برسد، برای همن است که امروز ابر قدرتها صدا توی صدا انداختند که صدای ما بلند نشود، برای همین است که حاضرند پولهای گزاف خرج کنند تا دنیا نفهمد که چنگ تحمیلی چرا به وجود آمد، با چه انگیزه ای، با دست که، با تحرک که. آن روز هم دستگاههای استکباری، حاضر بودند هر چه دارند خرج کنند به قیمت این که نام و یاد حسن و خون حسین و شهادت عاشورا مثل درس در مردم آن زمان و ملتهای بعد باقی نماند و شناخته نشود. البته در اوائل کار درست نمی فهمیدند که چقدر مطلب با عظمت است. هر چه بیشتر گذشت، بیشتر فهمیدند. در اواسط دوران بنی عباس حتی قبر حسین بن علی علیه السلام را ویران کردند، آب انداختند، خواستند از او هیچ اثری باقی نماند. و اربعین آن روزی است که بر افراشته شدن پرچم پیام شهادت کربلا در آن روز آغاز شد و روز باماندگان شهداست. اربعین اول آن روزی است که برای اولین بار زائران شناخته شده حسین بن علی به کربلا آمدند؛ جابر بن عبدالله انصاری است و عطیه از اصحاب پیغمبر، از یاران امیر المؤمنین و آمدند آن جا و جابرن عبدالله حتی نابینا بود- آنطور که در نوشته ها و اخبار هست- و دستش را عطیه گرفت و برد روی قبر حسین بن علی گذاشت و او قبر را لمس کرد و گریه کرد و با حسین بن علی علیه السلام حرف زد و با آمن خود و با سخن گفتن خود خاطره حسین بن علی را زنده کرد و سنت زیارت قبر شهداء را پایه گذاری کرد. یک چنین روز مهمی است روز اربعین.
اللهم ارزقنی شفاعه الحسین یوم الورود
و ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین واصحاب الحسین
نظرات شما: نظر
امام صادق از پدر گرامیش نقل می کند که فرمود:
چهار طایفه هستند که در جهنم به خاطر عذاب شدیدشان اهل جهنم را اذیت و آزار می دهند، در جهنم از ماء حمیم می نوشند و صدای واویلایشان بلند می شود. بعضی از اهل دوزخ به بعضی دیگر می گویند: گناه اینان چیست که عذابشان اینقدر شدید است که ما را هم اذیت می کند؟
یکی از این چهار طایفه : در تابوتی از آتش، معلق و آویزان است.
طایفه دوم: امعاء و احشایشان روی زمین کشیده می شود.
طایفه سوم: از دهانشان خون و چرک جاری است.
طایفه چهارم: گوشت بدن خودش را می خورد.
آنگاه اهل جهنم از فرشته عذابی که موکل بر اینان است می پرسند که: تقصیر و گناه طایفه اول چیست؟
می گوید: این شخص وقتی مرد، حق الناس در گردنش بود که نه خودش ادا کرد و نه وصیت به ادا و وفای دین کرد.
سپس می پرسند: گناه طایفه دوم چه بوده است که هم خودش در عذاب است و هم ما را اذیت می کند؟
می گوید: او کسی است که از بول اجتناب نمی کرده که کجا بریزد و کجا ترشح کند.
می پرسند: گناه طایفه سوم چیست؟
می گوید: او کسی است که حرفهای بد و خبیث می زده و به مردم نسبتهای ناروا می داده.
آنگاه می پرسند : طایفه چهارم چه گناهی کرده اند؟
می گوید: آنان با غیبت و سخن چینی ، گوشت مردم را می خورده اند.
نظرات شما: نظر