سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند، زنده ای میان مردگان است . [امام علی علیه السلام]
 

 

 

حدیث معراج

تصوف و نقش فرقه‏های ساختگی در جنگ نرم

 1. ضرورت بازشناسی نقش فرقه‏ها در پازل نرم استکبار بر علیه ریشه‏های وحدت ملی ایرانیان!تحرکات ویژه و برنامه ریزی شده فرقه های رنگارنگ در سال‏های اخیر ـ که همزمان با نا امیدی دشمن در غلبه به ایران در صحنه های نظامی و دل بستن به فعالیت های جنگ نرم است ـ از پایگاه جامعه‏شناختی نیاز به تحلیلی نو دارد. تحلیلی که دلسوزان نظام مبارک جمهوری اسلامی بر مبنای آن می‏توانند خاستگاه و ریشه های وحدت ملی ایرانیان را بیش از گذشته تقویت نمایند. در حمله همه جانبه تمدن استکباری مدرنیته عقاید انحرافی دراویش و فرقه های نو ظهور دستمایه ای برای استکبار در ظرفیت سازی درونی بر علیه انقلاب می‏باشد. مبتنی بر این نقش جدیدِ واگذار شده به فرقه‏ها از سوی استکبار نیازمند ارائه تحلیلی نو از نقش فرقه‏ها در جنگ نرم می‏باشیم؛ نقشی که با بازیگری فرقه‏ها در مبارزه با ریشه‏های وحدت ملی در گذشته اندکی متفاوت است و از آن به نقش مدرن دراویش تعبیر می‏نماییم. به دیگر بیان تحلیل منطقی پدیده فرقه‏گرایی و شرایط جدیدِ رویش آن، راه را برای ایجاد مصونیت مردمی در مقابل این پدیده باز می‏کند. بدون تردید نمی‏توان یک پدیده فرهنگی، سیاسی ویا اقتصادی را بدون توجه به عوامل وشرایط رشد آن بررسی نمود. بررسی شرایط بیرونی و اجزای درونی یک پدیده عوامل رشد یا انحطاط آن پدیده را تعریف می نمایند. معنای مصداقی این مطلب آن است که مسئولین محترم فرهنگی باید با این جریان به وسیله یک «بازشناسی تئوریک» برخورد کنند. بازشناسی این جریان وتشخیص قطعاتِ دیگرِ پازلی که تصوف قطعه ای از آن است به طراحی یک برنامه نظام مند منجر خواهد شد؛ که سر انجام آن کمک به بالندگی بیش از گذشته جریان انقلاب اسلامی - از پایگاه مبارزه با فرقه‏گرایی- و به تبع در کل جهان است.2. مقدمات مفهومی بازشناسی نقش فرقه‏گرایی در جهان معاصر1/2. عدم توجه به ابعاد معنوی انسان اصلی‏ترین نتیجه فضای پرورشی تمدن مدرن (مقدمه اول)به عنوان اولین مقدمه باید توجه داشت که امروز همه کشور های دنیا بر اساس یک الگوی یک پارچه به مدیریت سازمان ملل متحد در عرصه‏های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی اداره می‏شوند. الگوهای پیشنهادی سازمان ملل در عرصه های مختلف منجر به ایجاد فضای پرورشی خاصی شده است که همه استعدادهای انسانی در این فضای پرورشی به سوی لذات مادی سازماندهی می‏شود. در تعاریف سازمان ملل برای جهان آینده ای مادی تعریف می شود. در این تعریف که شامل همه وجوه زندگی بشر است ابعاد معنوی انسان نادیده پنداشته شده است. در تمدن استکباری مدرنیته ـ که سازمان ملل برای گسترش آرمان‏های آن برنامه‏ریزی می‏نماید ـ یک فضای متلَوِّن و متنوع به بشریت پیشنهاد می‏شود که نتیجه آن توسعه پوچی و نهادینه شدن عدم آرامش در بشر می‏باشد. انسان‏های پرورش یافته در تمدن مدرن همواره در قلب و ذهن خود تعلقاتی دارند که آنها را به سوی تضاد بیشتر رهنمون می گردد. رشد انواع فرقه‏ها در کشورهای باصطلاح پیشرفته!! به این منشأ بر می‏گردد. دنیائی مادی با لذت‏گرایی مادی برای انسانی با ابعاد معنوی ؛ نتیجه مدرنیته است. ولی آیا انسان مدرن ابعاد معنوی خود را فراموش می‏کند؟ آیا می توان با نگاه مادی پاسخی به نیازهای الهی انسان مدرن داد؟ البته مدرنیته با توسعه روانپزشکی به دنبال تحلیل جنبه معنوی بشر است!!؟ ولی مفاهیم مطرح در روانشناسی قدرت تحلیلِ ابعاد معنوی بشر را ندارد.2/2. توجه توأم به ابعاد الهی و مادی انسان ؛ ویژگی اصلی انقلاب اسلامی ایران (مقدمه دوم)در چنین دنیایی با پیروزی انقلاب اسلامی به دست "یگانه‏ی فقهای عصر غیبت ؛ امام خمینی عظیم‏الشأن" ـ با طرح شعار عدالت در سایه معنویت ـ باب هدایتی برای پاسخگوئی به نیازهای الهی بشریت باز شد. تمدن لذت محور مدرنیته و سازمان مدیریت جهانی‏اش ناگهان در حوزه مدیریت خود گرایشی غیر قابل کنترل نسبت به این انقلاب الهی احساس نمودند. که منشأ آن نیازهای بی پاسخ معنوی بشر بود. البته همواره این گرایش فطری به انقلاب مورد انکار رسانه‏ها و شخصیت‏های غرب واقع شده است.3. مبارزه با انقلاب اسلامی اولویت اصلی تمدن استکباری مدرنیتهبا این انقلاب که نقطه اثرش قلوب مردمان تشنه معنویت است چه باید کرد؟؟ از اولی که این سوال در مراکز علمی و تصمیم گیری دنیای استکبار مطرح شد جواب های گوناگونی به آن داده شد. شاید اولین جواب این بود که اگر به این انقلاب میدان داده شود؛ چون اداره یک حکومت نیاز به هماهنگی های جهانی و مشورت های علمی دارد ، به تدریج این حکومت در اثر این مشورتهای علمی در تمدن مدرن منحل خواهد شد. مدتی این ایده در سطح دنیای استکبار مطرح شد. بعد از موفقیت‏های اولیه انقلاب، تئوری‏های دیگری مانند حمله نظامی و حذف فیزیکی رهبران انقلاب برای کنترل جریان انقلاب مطرح شد. که در نهایت به بالندگی شعارهای انقلاب در جهان منجر شد. با شکست تئوری برخورد فیزیکی با انقلاب تئوری فشارهای اقتصادی هم مورد اهتمام قرار گرفت که این نیز به شکست انقلاب اسلامی منجر نشد!! تلاش برای انزوای جهانی ایران ؛ محروم نمودن ایران از تئوری های علمی جدید، سازماندهی مخالفان داخلی و لجستیک سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ایشان و صد ها طرح و نقشه شوم استکبار به جای اینکه به انزوای ایران اسلامی بیانجامد در سال‏های اخیر منجر به طرح امیدوارانه شعارهای انقلاب انجامیده است. و ایران را بیش از گذشته در سطح جهانی به الگوی مقاومت جهانی در مقابل استکبار تبدیل کرده است. 4. تضعیف مسئولیت پذیری اسلامی بر مبنای عرفانهای انزواگرا، بخشی از رویکرد جدید استکبار برای مقابله با انقلاباز جمله رویکردهائی که در 30 سال گذشته در برخورد با انقلاب اسلامی مطرح بوده است و در سال‏های گذشته هم مورد توجه بوده است ولی امروز همت بیشتری نسبت به آن معطوف می شود بحث گسترش نوعی خاص از معنویت است؛ که با اتکای به آن "معنویت مبارز در عرصه جهانی" از درون به حاشیه رانده شود.امروز این رویکرد نرم بیش از گذشته مورد توجه قرار می‏گیرد و ظهور و تقویت عرفانهای نوظهور ، تلاش برای گسترش مسیحیت و سایر ادیان ، فرق و مذاهب در ایران همگی به دنبال تضعیف روحیه مسئولیت پذیری اسلامی در جهان اسلام هستند. آری اگر این روحیه مورد تضعیف قرار گیرد راه برای دخالت‏های گسترده استکبار در درون کشور باز می‏شود.بدون تردید تعالیم مطرح در تصوف و سایر فرق حتی اگر ادعای تشیع کنند برای استکبار خطری در خور توجه محسوب نمی شوند. زیرا دینی که آنها ترویج می‏کنند به نحوی انسان‏ها را به عدم دخالت در سرنوشت اجتماعی سوق می دهد و همین موضوع (عدم دخالت در سرنوشت جامعه) غرب مدعی سرپرستی جامعه را بی‏رقیب می‏کند.با توجه به این موضوع ، بدون تردید تقویت فرقه‏ها متناسب با فرهنگ ویژه جهان اسلام و ایران اسلامی یک راهبرد اساسی برای غرب محسوب می‏شود و در ایران هم تصوف به ویژه گرایش گنابادی که هماهنگی ظاهری بیشتری با تشیع دارد، مورد حمایت قرار می گیرد. دراویش چه بدانند چه ندانند؛ چه بخواهند و چه نخواهند قطعه ای از پازل دشمن برای کنترل جریان بیداری اسلامی در جهان هستند. آنچه در این نوشتار ما به دنبال آن هستیم نگاه به تصوف و فرق از این زاویه است.






::: یکشنبه 90/1/28 ::: ساعت 12:28 صبح :::   توسط قاسم 
نظرات شما: نظر

 

 هنوز اعتقاد به مرگ و برزخ و حساب و کتاب روز قیامت برای ما جا نیفتاده است. هنوز باورمان نشده است که بهشت و جهنمی وجود دارد و هم چنان در غفلت در زرق و برق دنیا هستیم و این باعث شده است که گناه کنیم و از یاد خدا دور باشیم.ــ مردم گمراه روز حساب را فراموش کرده اند. آنها به زبان می گویند که اعتقاد داریم اما برایشان جا نیفتاده که قیامت چیست ؛ در نتیجه به دنبال دلم میخواهدهای نفس خویش هستند. غفلت از معاد و قیامت باعث تمام گناهان شده است. متاسفانه مردم غافل، دنبال هوای نفس و لذتهای دنیوی و خوشم می ایدهای پوچ خود هستند. این باعث فراموشی انسان از قیامت شده است. بیاییم بیدار شویم ؛ دنبال هوای نفس نرویم. اگر امروز عده ایی هوا پرستی می کنند روز قیامت را فراموش کرده‏اند و قیامت را اصلا باور ندارند.ــ به جوانان عزیز اکیداً سفارش می‏کنم مراقب اصول عقاید دینتان باشید مراقب باشید سالم بماند عقاید را خراب نکنید اگر عقاید مان را مخدوش کردیم دیگر راهمان نمیدهند در مجالس و مباحث عقایدی شرکت کنید کتب عقاید را مطالعه کنید.ــ علی و آل علی از روز قیامت وحشت دارند ؛ چرا ما که مدعی شیعه بودنش هستیم اینهمه در غفلت به سر می‏بریم؟ به قیامت اعتقاد داشته باشید ؛ آنهایی که گمراه شدند به قیامت و معاد اعتقاد نداشتند. ــ ای مردم! بترسید از زلزله روز قیامت که خود خدا آن را بزرگ شمرده است. روز قیامت زلزله‏ای تمام عالم را خواهد گرفت. شما امروز از یک زلزله کوچک که در شهرها می‏آیند می‏ترسید چنان وحشت دارید که شب را تا صبح بیرون منزل می‏خوابید ؛ اما روز قیامت تمام زمین می‏لرزد ترس آن به حدی است که اگز یک زن شیر ده که دارد فرزندش را شیر می دهد در آن روز از ترس و عظمت آن زلزله بچه شیر خوارش را رها می‏کند که نشان از عظمت آن زلزله است که بدین صورت تعبیر شده است.ــ انسان متقی در روز قیامت، نامه‏اش را روی دستش میگیرد به اهل محشر می گوید بیایید ببینید اعمال مرا هیچ نقطه سیاهی در نامه ام نیست مطمئن باشید اگر خدا ارحم الرحمین است همین طور عقاب و عذابش نیز شدید است بیدار شویم که بیدار شودن اولین قدم حرکت به سوی خدا است ما در خواب غفلت هستیم باید بیدار شویم خود را بشناسیم مبدا و معاد را بشناسیم از کجا آمده‏ایم؟ به کجا می‏رویم؟ برای چه آمده‏ایم؟ در چه مسیر پر خطری زندگی می‏کنیم؟ این مسیر خیلی خطرناک است ؛ گردنه‏های خطرناکی دارد تا بمیریم ؛ راه‏های دشواری را باید طی کنیم. وقتی بیدار شدیم و دیدیم در اطرافمان چه میگذرد شاید 70 یا 80 سال گذشته باشد و ما همچنان خواب باشیم. دم مردن و مرگ بیدار می‏شویم که خیلی دیر است. کاری نکنید در دنیا که با هوسرانی آن خواب بروید. چنین انسانی چه می‏داند چه حوادث هولناکی در انتظارش است؟ یک وقت از خواب بیدار می‏شویم می‏بینیم دیگر آن صحنه‏های زیبا و لذیذ در خواب هیچ نیست و مرگ به استقبالش آمده است.بشر تا از خواب بیدار نشود به دین عمل نمی‏کند. وظیفه اصلی پیامبران هم بیدار کردن بشر است آنها برای تذکر و یادآوری آمده اند تا ما از خواب غفلت بیدار شویم تا مربی نباشد روح غفلت زده ما بیدار نمیشود مذکر می خواهیم تا داد بزند سرمان و ما را بیدار کند در زمان کنونی ما مجالست با بندگان صالح خدا باعث بیداری ما می شود ما نیازمند به مجالست با آنها هستیم هر وقت درعبادت سستی پیدا کردی و حال خوشی نداشتی فورا نزد بندگان صالح خدا برو رفتارشان را ببین به گفتارشان و مواعظ آنها عمل کن حداقل هر هفته به دیدارشان بروید تا نشاط معنوی پیدا کنید آنها اطبا روح هستند که بسیار کمیاب نیز هستند دنبال طبیب روح باشید بزرگان و بیدار دلان کم هستند بیاد دنبال گشت و جوینده یابنده خواهد شد.ــ این جور آسوده در دنیا زندگی نکنید ؛ بترسید از روز قیامت که بسیار نزدیک و هولناک است. پشت این دنیا دنیایی دیگری است انسان عاقل به هوش است رمز خلقت را می فهمد با بطالت و غفلت زندگی نکنید از آفرینش نعمتهای خدا درس بگیرید به آیات الهی بیندیشید پرده هارا کنار بزنید و پشت آن را ببینید و تسلیم امر خدا باشید نه امر نفس سرکشتان. بترسید و گریه کنید از لحظه‏ای که نکیر و منکر در قبر به سراغتان خواهند آمد.ــ تا انسان نباشیم تا انسان نرویم ائمه ما را شفاعت نخواهند کرد. آنها سگ و خوک را که شفاعت نمی‏کنند ؛ باید انسان باشیم این همه بی پروا زندگی نکنیم دین داری دشوار است اما نتیجه خوبی در دنیا و آخرت دارد کافر محدودیت ندارد آزاد است اما ما مسلمانیم محدودیت داریم آزاد نیستیم حرفمان محدود چشممان محدود نگاههمان محدود رفتارمان محدود است حال که محدود شد در مقابل از عذاب خدا در امان هستیم چون اطاعت امر خدا را نمودیم مصون خواهیم ماند اما فرد کافر چنین نیست بی پروا است آزاد است اما دیگر در امان نیست امید د ردنیا و اخرت با عزت و آبرو باشیم.





  • کلمات کلیدی : غفلت، طبیب روح، مبدا و معاد

  • ::: یکشنبه 90/1/28 ::: ساعت 12:22 صبح :::   توسط قاسم 
    نظرات شما: نظر

    حضرت علی وفاطمه(علیهما السلام)یک جان دردوپیکرند علی(ع)منادی ولایت فاطمی وفاطمه(س)حامی ولایت علوی است واین دوشهیدوفدایی ولایت الهی ونبوی اند  

    شهادت حضرت زهرا(س)به ساحت مقدس امام زمان  ومقام معظم ولایت وشما شیعیان تسلیت می گویم التماس دعا مارا از دعای خیر فرامش نکنید                                                                                                                                                                                        





  • کلمات کلیدی :

  • ::: شنبه 90/1/27 ::: ساعت 11:24 صبح :::   توسط قاسم 
    نظرات شما: نظر

    مقام مادر درآیات قرآن

    نوع دستورهایى که اسلام به زن و مرد مى‏دهد، در عین حال که یک راه مشترکى براى هر دو قائل است ولى راه مخصوص را هم از نظر دور نمى‏دارد، وقتى احترام به پدر و مادر را بازگو مى‏کند، براى گرامى داشت مقام زن، نام مادر را جداگانه و بالاستقلال طرح مى‏کند. قرآن کریم مى‏فرماید: (اِمّا یَبلُغَنّ عِندک الکِبَر احَدُهُما او کِلاهما فلا تَقُل لهما اُفٍ و لا تَنهَرهُما و قُل لَهُما قولاٌ کریماٌ) (1)
    "اگر یکى از آن دو یا هر دو، در کنار تو به سالخوردگى رسیدند به آنها حتى «اوف‏» مگو و به آنها پرخاش مکن و با آنها سخنى شایسته بگوى." و در جایی دیگر مى‏فرماید: ما سفارش کردیم به انسان که احسان را نسبت ‏به پدر و مادر فراموش نکند: (و وصّینا الانسانَ بِوالدیهِ احساناٌ) (2) و انسان را نسبت‏به پدر ومادرش به احسان سفارش کردیم. (وقَضى ربُّک الاّ تعبُدوا الا ایاهُ و بالوالدَینِ احسانا (3)
    پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر ومادر خود احسان کنید. و در جاى دیگر احسان به پدر ومادر را در کنار عبادت حق یاد مى‏کند: آیات قرآن که در مورد حق شناسى از والدین آمده است ‏بر دو قسم است: یک قسم حق شناسى مشترک پدر ومادر را بیان مى‏کند وقسم دیگر، آیاتى است که مخصوص حق شناسى مادر است، قرآن کریم اگر درباره پدر حکم خاصى بیان مى‏کند فقط براى بیان وظیفه است،(انِ اشکُر لی و لِوالدیکَ) (4) شکرگزار من و پدر و مادرت باش. اما با همه این تجلیل‏هاى مشترک، وقتى مى‏خواهد از زحمات پدر و مادر یاد کند، از زحمت مادر سخن مى‏گوید، نه از زحمت پدر، آنجا که مى‏فرماید: (و وصّینا الانسانَ بِوالدیه احساناٌ حَملتهُ امُّه کرهاٌ و وضَعته کرها وحَملُه و فِصالُه ثلاثون شهرا) (5) زحمات سى ماهه مادر را مى‏شمارد، که: دوران باردارى، زایمان، و دوران شیرخوارگى براى مادر دشوار است. و همه اینها را به عنوان شرح خدمات مادر ذکر مى‏کند. قرآن کریم به هنگام یادآورى زحمات حتى اشاره‏اى هم به این موضوع ندارد که: پدر زحمت کشیده است. بنابراین، آیات قرآن که در مورد حق شناسى از والدین آمده است ‏بر دو قسم است: یک قسم حق شناسى مشترک پدر و مادر را بیان مى‏کند و قسم دیگر، آیاتى است که مخصوص حق شناسى مادر است، قرآن کریم اگر درباره پدر حکم خاصى بیان مى‏کند فقط براى بیان وظیفه است، نظیر: (وعلى المولودِ له رزقُهُنَّ و کِسوَتُهُنَّ بِالمَعروف) (6)
    خوراک و پوشاک مادران به طور شایسته به عهده پدر فرزند است. ولیکن هنگامى که سخن از تجلیل و بیان زحمات است، اسم مادر را بالخصوص ذکر مى‏کند.

    پی‏نوشت‏

    1- اسراء، 23.
    2- احقاف، 15.
    3- اسراء، 23.
    4- لقمان، 14.
    5- احقاف، 15.
    6- بقره، 233.

     





  • کلمات کلیدی :

  • ::: جمعه 90/1/26 ::: ساعت 11:58 صبح :::   توسط قاسم 
    نظرات شما: نظر
     

     

          خطبتها علیهاالسلام فی مرضها لنساء المهاجرین والانصار قال سوید بن غفلة: لمّا مرضت فاطمة علیهاالسلام المرضة الّتی توفّیت فیها، دخلت علیها نساء المهاجرین و الانصار یعدنها، فقلن لها: کیف أصبحت من علّتک یا ابنة رسول‏اللَّه؟ فحمدت اللَّه و صلّت على أبیها، ثم قالت:
    خطبه آن حضرت در بیماریش براى زنان مهاجرین و انصار
    سوید بن غفله گوید: هنگامى که حضرت فاطمه علیهاالسلام بیمار شد، به همان بیمارى که در اثر آن از دنیا رفت، زنان مهاجرین و انصار به عیادت ایشان آمده و گفتند: اى دختر پیامبر خدا با این بیمارى حالت چطور است؟
    آن حضرت حمد و سپاس الهى را گفته و برپدرش درود فرستاد و فرمود:
    اَصْبَحْتُ وَاللَّهِ عائِفَةً لِدُنْیا کُنَّ، قالِیَةً لِرِجالِکُنَّ، لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ اَنْ عَجَمْتُهُمْ، وَ سَئِمْتُهُمْ بَعْدَ اَنْ سَبَرْتُهُمْ، فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ وَ اللَّعْبِ بَعْدَ الْجِدِّ، وَ قَرْعِ الصَّفاةِ وَ صَدْعِ الْقَناةِ، وَ خَطَلِ الْاراءِ وَ زَلَلِ الْاَهْواءِ، وَ بِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ اَنْفُسُهُمْ اَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ، وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ، لا جَرَمَ لَقَدْ قَلَّدَتْهُمْ رِبْقَتُها وَ حَمَّلَتْهُمْ اَوْقَتُها، وَ شَنَّنَتْ عَلَیْهِمْ عارَتُها، فَجِدْعاً وَ عَقْراً وَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمینَ.
    وَ یْحَهُمْ اَنَّى زَحْزِحُوها عَنْ رَواسِی الرِّسالَةِ وَ قَواعِدِ النُّبُوَّةِ وَ الدِّلالَةِ، وَ مَهْبِطِ الرُّوحِ الْاَمینِ وَ الطِّبّینِ بِاُمُورِالدُّنْیا وَ الدّینِ، اَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ، وَ مَا الَّذى نَقِمُوا مِنْ اَبِی‏الْحَسَنِ عَلَیْهِ‏السَّلامُ، نَقِمُوا وَاللَّهِ مِنْهُ نَکیرَ سَیْفِهِ، وَ قِلَّةَ مُبالاتِهِ لِحَتْفِهِ، وَ شِدَّةَ وَ طْأَتِهِ، وَ نَکالَ وَقْعَتِهِ، وَ تَنَمُّرَهُ فی ذاتِ اللَّهِ.
    وَ تَا للَّهِ لَوْ مالُوا عَنِ الْمَحَجَّةِ اللاَّئِحَةِ، وَ زالُوا عَنْ قَبُولِ الْحُجَّةِ الْواضِحَةِ لَرَدَّهُمْ اِلَیْها وَ حَمَلَهُمْ عَلَیْها،وَ لَسارَ بِهِمْ سَیْراً سُجُحاً، لایَکْلَمُ خُشاشُهُ، وَ لا یَکِلُّ سائِرُهُ، وَ لا یَمِلُّ راکِبُهُ، وَ لَاَوْرَدَهُمْ مَنْهَلاً نَمیراً صافِیاً رَوِیّاً، تَطْفَحُ ضِفَّتاهُ وَ لا یَتَرَنَّقُ جانِباهُ، وَ لَاَ صْدَرَهُمْ بِطاناً وَ نَصَحَ لَهُمْ سِرّاً وَ اِعْلاناً.

    بخدا سوگند صبح کردم در حالى که نسبت به دنیاى شما بى‏میل و نسبت به مردان شما ناراحتم، آنان را از دهان خویش بدور افکنده، و بعد از شناخت حالشان به آنان بغض ورزیدم، پس چه زشت است کندى شمشیرها و سستى بعد از تلاش و سر بر سنگ خارا زدن، و شکاف نیزه‏ها وفساد آراء و انحراف انگیزه‏ها، و چه زشت است ذخیره‏هائى که پیش فرستادند، و خداوند بر آنان خشم گرفته و در عذاب جاودانه خواهند بود، بدون شک مسئولیت این عمل بعهده ایشان بود و سنگینى آن بدوششان است، و ننگ و عارش دامنگیرشان مى‏گردد، پس این شتر بینى‏بریده و زخم‏خورده باشد، و گروه ستمکاران از رحمت الهى بدورند.
    واى بر آنان، چگونه خلافت را از مواضع ثابت و بنیانهاى نبوت و ارشاد، و محل هبوط جبرئیل، و آگاهان به امور دین و دنیا دور ساختند، آگاه باشید که این زیان بزرگى است، و چه عیبى از على علیه‏السلام گرفتند، بخدا سوگند عیب او شمشیر براّنش، و بى‏اعتنائى به مرگ، و شدّت برخوردش، و عقوبت دردناکش، و اینکه غضبش در راه رضاى الهى بود. بخدا سوگند اگر از راه روشن بدور رفته، و از پذیرش طریق مستقیم کناره مى‏گرفتند، آنان را بسوى آن آورده و بر آن وامى‏داشت، و به سهولت براهشان مى‏برد، و این شتر را سالم به مقصد مى‏رساند، که راهبرش را دچار زحمت نکند و سواره‏اش را ملول نگرداند، و آنان را به محل آب خوردنى مى‏رساند، که آبش صاف و فراوان بوده و از آن لبریز باشد و هرگز کدر نگردد، و ایشان را از آنجا سیراب بیرون مى‏آورد، و در پنهان و آشکار برایشان ناصح بود.
    وَ لَمْ یَکُنْ یَتَحَلَّى مِنَ الدُّنْیا بِطائِلٍ، وَ لا یَحْظی مِنْها بِنائِلٍ، غَیْرَ رَىِّ النَّاهِلِ وَ شَبْعَةِ الْکافِلِ، وَ لَبانَ لَهُمُ الزَّاهِدُ مِنَ الرَّاغِبِ وَ الصَّادِقُ مِنَ الْکاذِبِ.
    َ لَوْ اَنَّ اَهْلَ الْقُرى امَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکات ٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْاَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَاَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ، وَ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْ هؤُلاءِ سَیُصیبُهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا وَ ما هُمْ بِمُعْجِزینَ.
    اَلا هَلُمَّ فَاسْمَعْ، وَ ما عِشْتَ اَراکَ الدَّهْرَ عَجَباً، وَ اِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ، لَیْتَ شِعْرى اِلى اَىِّ سِنادٍ اسْتَنَدوُا، وَ اِلى اَىِّ عِمادٍ اِعْتَمَدُوا، وَ بِاَیَّةِ عُرْوَةٍ تَمَسَّکُوا، وَ عَلی اَیَّةِ ذُرِّیَّةٍ اَقْدَمُوا وَاحْتَنَکُوا؟ لَبِئْسَ الْمَوْلى وَ لَبِئْسَ الْعَشیرُ، وَبِئْسَ لِلظَّالِمینَ بَدَلاً.
    اِسْتَبْدَلوُا وَاللَّهِ الذَّنابی بِالْقَوادِمِ، وَالْعَجُزَ بِالْکاهِلِ، فَرَغْماً لِمُعاطِسِ قَوْمٍ یَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً، اَلا اِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُونَ، وَیْحَهُمْ اَفَمَنْ یَهْدى اِلى الْحَقِّ اَحَقُّ اَنْ یُتَّبَعَ اَمَّنْ لاَیهِدّى اِلاَّ اَنْ یُهْدى، فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ.

    اگر او در محل خلافت مى‏نشست هرگز ثروت دنیوى براى خود قرار نمى‏داد، و از آن بهره فراوانى برنمى‏داشت، جز به اندازه فرونشاندن تشنگى و رفع گرسنگى، و به ایشان مى‏شناساند تا بین زاهد و دنیاپرست، و راستگو و دروغگو تشخیص دهند. و اگر ملّتها ایمان آورده و تقوى پیشه کنند برکات آسمان و زمین را بر آنان فرومى‏ریختیم، ولکن آیات الهى را تکذیب کردند و از اینرو آنان را در برابر آنچه انجام دادند گرفتار ساختیم، و کسانى که از این گروه ستم نمودند نتایج زشتى کارشان بزودى دامنگیرشان شده و هرگز بر ما غالب و پیروز نخواهند شد.
    آگاه باش، بیا و بشنو، هرچه زندگى کنى روزگار عجائبى را بتو نشان خواهد داد، و اگر تعجب کنى، گفتار اینان تعجب‏آور است، اى کاش مى‏دانستم که به چه پناهگاهى پناهنده شده، و به کدام ستونى تکیه داده، و بر کدام فرزندانى تجاوز نموده و استیلا جسته‏اند؟ چه بد رهبر و دوستى را انتخاب کرده‏اند، و براى ستمکاران بد بدلى است.
    بخدا سوگند، بجاى پرهاى بزرگ، روى بال دم را انتخاب، و بجاى پشت، دم را برگزیدند، ذلیل گردد قومى که مى‏پندارد با این اعمال کار خوبى انجام داده است، بدانید که اینان فاسدند اما نمى‏دانند، واى بر اینان، آیا کسى که هدایت یافته سزاوار پیروى است، یا کسى که هدایت نیافته و نیازمند هدایت است، واى بر شما چگونه حکم مى‏کنید.
    اَما لَعَمْرى لَقَدْ لَقَحَتْ، فَنَظِرَةٌ رَیْثَما تُنْتِجُ ثُمَّ احْتَلِبُوا مِلْاَ الْقَعْبِ دَماً عَبیطاً وَ ذِعافاً مُبیداً، هُنالِکَ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ وَ یَعْرِفُ التَّالُونَ غِبَّ ما اَسَّسَّ الْاَوَّلُونَ، ثُمَّ طیبُوا عَنْ دُنْیاکُمْ اَنْفُساً وَاطْمَئِنُّوا لِلْفِتْنَةِ جاشاً، وَ اَبْشِرُوا بِسَیْفٍ صَارمٍ وَ سَطْوَةٍ مَعْتَدٍ غاشِمٍ، وَ بِهَرَجٍ شامِلٍ، وَ اسْتِبْدادٍ مِنَ الظَّالِمینَ، یَدَعُ فَیْئَکُمْ زَهیداً، وَ جَمْعَکُمْ حَصیداً، فَیا حَسْرَتا لَکُمْ، وَ اَنَّى بِکُمْ وَ قَدْ عُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ، اَنُلْزِمُکُمُوها وَ اَنْتُمْ لَها کارِهُونَ.
    قال سوید بن غفلة: فأعادت النساء قولها علیهاالسلام على رجالهنّ، فجاء الیها قوم من المهاجرین و الانصار معتذرین، و قالوا: یا سیدة النساء لو کان أبوالحسن ذکر لنا هذا الامر قبل أن یبرم العهد و یحکم العقد لما عدلنا عنه الى غیره. فقالت علیهاالسلام: اِلَیْکُمْ عَنّى، فَلا عُذْرَ بَعْدَ تَعْذیرِکُمْ، وَ لا اَمْرَ بَعْدَ تَقْصیرِکُمْ.

    بجان خودم سوگند، نطفه این فساد بسته شد، در انتظار باشید تا این مرض فساد در پیکر جامعه منتشر شود، آنگاه از پستان شیر خون تازه و زهرى هلاک‏کننده بدوشید، در اینجاست که رهپیمایان راه باطل زیانکار شده، و آیندگان عاقبت اعمال گذشتگان را مى‏یابند، آنگاه جانتان با دنیایتان، و قلبتان با فتنه‏ها آرام مى‏گیرد، و بشارت باد شما را به شمشیرهاى کشیده و حمله متجاوز ستمکار، و به هرج و مرج عمومى و استبداد زورگویان، که حقوقتان را اندک داده و اجتماع شما را بوسیله شمشیرهایش درو خواهد کرد، پس حسرت بر شما باد که کارتان به کجا مى‏رسد، آیا من مى‏توانم شما را به کارى وادارم که از آن روى گردانید. سوید بن غفله گوید: زنان سخنان آن حضرت را براى شوهرانشان بازگو کردند، گروهى از مهاجرین و انصار براى عذرخواهى نزد ایشان آمده و گفتند: اى سرور زنان، اگر حضرت على علیه‏السلام این مطالب را قبل از بیعت با ابوبکر برایمان مى‏گفت کسى را بر او ترجیح نمى‏دادیم. آن حضرت فرمود: از نزدم دور شوید، بعد از ارتکاب گناه و سهل‏انگارى، عذرخواهى براى شما مفهومى ندارد.

     

     




  • کلمات کلیدی :

  • ::: جمعه 90/1/26 ::: ساعت 11:42 صبح :::   توسط قاسم 
    نظرات شما: نظر
    <   <<   36   37   38   39   40   >>   >
    داغ کن - کلوب دات کام