«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی شَرَّفَ هذا (اشاره به بیت اللهالحَرام) بِقُدُومِ اَبیهِ، مَن کانَ بِالاَمسِ بیتاً اَصبَح قِبلَةً. أَیهَا الکَفَرةُ الفَجَرة اَتَصُدُّونَ طَریقَ البَیتِ لِاِمامِ البَرَرَة؟ مَن هُوَ اَحَقُّ بِه مِن سائِرِ البَریه؟ وَ مَن هُوَ اَدنی بِه؟ وَ لَولا حِکمَ اللهِ الجَلیه وَ اَسرارُهُ العِلّیه وَاختِبارُهُ البَریه لِطارِ البَیتِ اِلیه قَبلَ اَن یمشی لَدَیه قَدِ استَلَمَ النّاسُ الحَجَر وَ الحَجَرُ یستَلِمُ یدَیه وَ لَو لَم تَکُن مَشیةُ مَولای مَجبُولَةً مِن مَشیهِ الرَّحمن، لَوَقَعتُ عَلَیکُم کَالسَّقرِ الغَضبانِ عَلی عَصافِیرِ الطَّیران.
اَتُخَوِِّنَ قَوماً یلعَبُ بِالمَوتِ فِی الطُّفُولیة فَکَیفَ کانَ فِی الرُّجُولیهِ؟ وَلَفَدَیتُ بِالحامّاتِ لِسَید البَریاتِ دونَ الحَیوانات.
هَیهات فَانظُرُوا ثُمَّ انظُرُوا مِمَّن شارِبُ الخَمر وَ مِمَّن صاحِبُ الحَوضِ وَ الکَوثَر وَ مِمَّن فی بَیتِهِ الوَحی وَ القُرآن وَ مِمَّن فی بَیتِه اللَّهَواتِ وَالدَّنَساتُ وَ مِمَّن فی بَیتِهِ التَّطهیرُ وَ الآیات.
وَ أَنتُم وَقَعتُم فِی الغَلطَةِ الَّتی قَد وَقَعَت فیهَا القُرَیشُ لِأنَّهُمُ اردُوا قَتلَ رَسولِ الله صلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه وَ أنتُم تُریدُونَ قَتلَ ابنِ بِنتِ نَبیکُم وَ لا یمکِن لَهُم مادامَ اَمیرُالمُؤمِنینَ (ع) حَیاً وَ کَیفَ یمکِنُ لَکُم قَتلَ اَبی عَبدِاللِه الحُسَین (ع) مادُمتُ حَیاً سَلیلاً؟
تَعالوا اُخبِرُکُم بِسَبیلِه بادِروُا قَتلی وَاضرِبُوا عُنُقی لِیحصُلَ مُرادُکُم لابَلَغَ الله مِدارَکُم وَ بَدَّدَا عمارَکُم وَ اَولادَکُم وَ لَعَنَ الله عَلَیکُم وَ عَلی اَجدادکُم.
خطبه حضرت ابوالفضل العباس در شهر مکه مکرمه در سال60 هجری ایراد شد :
ترجمه این خطبه حضرت گرانقدر :
سپاس خدای را که بیت الله را با قدوم پدرش [منظور امام حسین (ع) است] مشرّف کرد؛ کسی که دیروز بیت بود،[امروز] قبله گردید.
ای ناسپاسان گناهکار آیا راه بیت را بر امام نیکوکاران می بندید؟ چه کسی سزاوارتر به این بیت است از دیگر موجودات؟ و چه کسی نزدیکترین به این خانه است؟ و اگر حکمت های خداوند بلند مرتبه نبود و اسرار بالا و امتحانات موجودات نبود، همانا بیت به سوی ایشان [ امام حسین (ع)] پرواز می کرد؛ قبل از اینکه مردم حجر را لمس کنند، حجر دستانش [ امام حسین (ع)] را استلام می کند و اگر خواست مولای من خواست خداوند رحمن نبود هر آینه بر سر شما مانند بازِ شکاری که بر گنجشکان فرود می آید نازل می شدم.
آیا قومی را که مرگ را در کودکی به بازی می گرفتند می ترسانید، در حالیکه الان در مردانگی قرار دارند. همه جانم فدای آقا و مولای همه موجودات که برتر از حیوانات [هستند].
هیهات بنگرید به کسی که شراب می نوشد [مراد یزید ملعون است] و به کسی که صاحب حوض و کوثر است؛ و به کسی که در خانه وحی و قرآن است [مراد امام حسین(ع)است] و به کسی که در بیتش اسباب لهو و نجاست است [مراد یزید ملعون است]؛ و به کسی که در خانه اش نزول آیات [نشانه ها] و [آیه] تطهیر است.
شما در غلطی واقع شدید که قریش واقع شدند. چرا که اراده قتل پیامبر(ص) را کردند و شما اراده قتل پسر دختر پیامبرتان را و [این حیله] برای ایشان تا وقتی امیرالمؤمنین(ع) زنده بود ممکن نشد. پس چگونه ممکن است کشتن ابا عبدالله الحسین(ع) تا وقتی که من زنده ام.
بیایید تا به راهش [راه کشتن امام حسین(ع)] آگاهتان کنم؛ پس مبادرت به کشتن من کنید، و گردنم را بزنید تا به مقصودتان برسید. خدا شما را به مقصودتان نرساند و عمرتان و فرزندانتان را کوتاه کند و لعنت خدا بر شما و پدرانتان [که قصد کشتن پیامبر (ص)را داشتند ] باد.
نظرات شما: نظر
فاطمه! ای ماه محمد (ص) نشان
خاکنشین حرمت عرشیان
ای نگهت مایه سرمتیام
هستی تو فلسفه هستیام
خنده بزن ای گل احساس من
سوسن من یاسمن و یاس من
خنده بزن تا که بخندد خدا
لب بگشا تا همه گردد فدا
ای تو جگرگوشه ختم رسل
بلبل من، سنبل من، برگ گل
خنده بزن، گل متبسم شود
موسی دل تا متکلم شود
ای صنم پردهنشین خدا
عشق علی (ع)، ماه گزین خدا
چشم بگردان که بگردد فدک
ای به فدایت همه انس و ملک
در نمک خوان خدا فاطمه
جان جهان، جان خدا فاطمه
مادر گلهای بهشتی تویی
غرق شدم، صاحب کشتی تویی
فلسفه عشق تو را از برم
این دل خونین و دو چشم ترم
صورت آفاق اگر نیلی است،
من به گمانم رد آن سیلی است
نظرات شما: نظر
مباهله
مباهله به معنای رهاکردن و قید و بند چیزی را برداشتن است، همان طور که ابتهال در دعا یعنی تضرع و زاری به درگاه باریتعالی و واگذاری امور به او تا خود هر طور که صلاح میداند به کارها سر و سامان دهد. مفهوم متداول مباهله به معنای نفرین کردن دو نفر به یکدیگر است و اینکه وقتی در بیان حقیقت مسألهای از دین، عقل و استدلال و آیات روشن الهی کارگر نمیافتد دو گروهی که هر کدام نظر خود را دارند در محلی جمع میشوند و به درگاه خداوند دعا و تضرع میکنند تا خود حقیقت را آشکار و دروغگویان را رسوا سازد و مجازات کند.
اصل ماجرا
در واقعه مباهله هم که قبلاً در میان عرب سابقه نداشت و با به وقوع پیوستن آن ایمان و صدق دعوت پیامبر(ص) بر همگان آشکار گشت و پیامبر(ص) به وسیله آن خاصان و نزدیکان خود را که نگاهدارنده دین الهی بودند به مردم شناساند، هیئتی از مسیحیان نجران به اتفاق چند نفر از روسا و بزرگان خود به نمایندگی برای گفتگو به نزد رسول الله آمدند تا درباره دعوت پیامبر(ص) آگاهی یافته و سؤالات خود که اساسیترینشان درباره جایگاه حضرت عیسی بود را با ایشان در میان گذاشته و پاسخی لازم و قانعکننده را دریافت کنند، اما وقتی پیامبر(ص) با منطق و استدلال و بیان آیات الهی چگونگی دعوت و رسالت خویش را بر آنها عرضه و دیدگاه صحیح و به حق را درباره ابعاد وجودی حضرت عیسی بر ایشان بیان کرد، مسیحیان نپذیرفته و بدون هیچ دلیل قانع کنندهای بر حرف خویش پافشاری کرده و راه لجبازی را در پیش گرفتند. رسول خدا از آنها خواست تا به مانند خود ایشان فرزندان و زنان و نفوسشان را در محلی گرد هم آورند و در آنجا در مقابل همگان از خداوند بخواهند تا حقیقت را روشن نموده و دروغگویان را به عذاب برساند. در روز موعود پیامبر(ص) تنها با اهلبیت خود علی (علیهالسلام) و فاطمه (س) و حسنین بدون اینکه جمعیت را همراه خود کنند در محل مقرر حضور پیدا کردند. مسیحیان که از پیش قرار گذاشته بودند که اگر پیامبر(ص) با جمعیتی بزرگ و سر و صدا پا به عرصه مباهله نهادند به هیچ عنوان عقبنشینی نکرده و مبارزه کنند وقتی آرامش و قاطعیت رسول خدا که تنها به همراه اهلبیتش به سراغ آنها آمده بود مشاهده کردند مباهله نکردند و راه مصالحه در پیش گرفته و به شرایط ذمه تن در دادند. اینگونه شد که پیامبر(ص) به مانند بسیار صحنههای دیگر مواجهشان با شکاکان پیروز شدند و ثمره آن را برای همیشه برای اسلام و پیروان آن باقی گذاشتند.
مسیحیان نجران از رسول الله چه پرسیدند؟ و پاسخ پیامبر(ص)
مسیحیان نجران با دو پرسش اساسی به نزد پیامبر(ص) آمدند و آن اینکه رسول خدا آنها را به چه چیز دعوت میکند؟ و اصرار بر اینکه عیسی (علیهالسلام) چون از پدری زاده نشده دارای مقام الوهیت و ویژگی فوق بشری و به تعبیر آنها فرزند خداست. رسول الله در پاسخ مسیحیان آنها را به پرستش خدای یگانه دعوت کرد و اینکه ایشان رسالت دارند مردم را از پرستش بتها بر حذر داشته و به سوی پروردگار عالمیان فراخوانند و اینکه عیسی (علیهالسلام) هم بندهای از بندگان خداست و حالات بشری داشته و نباید صفت الوهیت و فرزند خدا بودن را برای ایشان قائل شد.
همان گونه که خداوند در آیه 59 سوره آل عمران صراحتاً به این امر اشاره کرده و هیچگونه شک و تردید را در آن جایز ندانسته و به عنوان مثال در همین آیه به آدم ابوالبشر اشاره شده که تنها به اراده پروردگار و بدون هیچ پدر و مادری از خاک حیات یافت و اگر این امر دلیل بر الوهیت و مقامی مافوق بشری بود به حتم آدم ابوالبشر بر عیسی (علیهالسلام) اولیتر بود که هیچگاه اینگونه نشد و به او مقام الوهیت تعلق نگرفت.
تأثیرات خارجی مباهله
وقتی پیامبر(ص) خدا با توکل به ایمان ناب و استوارشان تنها با چهار نفر از خاصان ونزدیکانشان در مقابل دیدگان همه مباهله را پذیرفتند بیش از پیش حقانیت دین اسلام در دعوت به پرستش خدای یکتا و دوری از شک و تردید بر همگان به ویژه اعراب و مسیحیان آشکار گشت و همچنین رسولالله اهلبیت خودش را که آنها نیز مانند خودشان امانتدار اسرار الهی بودند به طور رسمی به مردم معرفی کردند تا سرآمدان خاندان نبوی و امامت به حق فرزندانشان را به مسلمانان بشارت دهند. آنچه که تا امروز همچنان به عنوان مستمسک همه دلشکستگان و حقیقتجویان برای پذیرفتهشدن در درگاه بنده نواز الهی پاس داشته میشود.
نظرات شما: نظر
- نشود زمزمه خون شهیدان خاموش سوز عرفانی این نغمه ز سازی دگر است ... و رازی شگفت در این «عاشورا» ست، که نه مشمول مرور زمان می شود، نه از جلوه و شور آن کاسته می شود، نه از تب و تاب می افتد و نه الهام بخشی آن کمرنگ می گردد . بازهم فصل عزای حسینی و محرم از راه می رسد; ایام عشق ورزی به خاندان پیامبر، روزهای همدلی با عترت رسول الله، موسم اشک فشانی در سوگ مظهر عزت و افتخار، عزیز خدا و رسول، سیدالشهداعلیه السلام . بازهم محرم است، فروردین جان ها و بهار ایمان ها، ماه پاسداری از حرمت انسان و حریم قرآن، ماه بیداری وجدان ها، ماه شکفتن شکوفه های عزت و آزادگی، غیرت و مردانگی، ظلم ستیزی و عدالت خواهی . محرم که می رسد، جوامع شیعی به عطر عاشورا معطر می شود; دل های عاشقان، بی قرار کربلا می شود، پرچم های سیاه و لباس های مشکی و کتیبه های عاشورایی، نسیم روح بخش حسین بن علی علیهما السلام را در هر کوی و برزن جاری می سازد . نام اباعبدالله علیه السلام و یاد کربلا و عاشورا به یادها می آورد که: «هر روز عاشورا و همه جا کربلاست » . «دسته های عزاداری » ، گردان های عاشورایی است که به ندای «هل من ناصر» فرزند فاطمه، «لبیک » می گوید . «مجالس سوگواری » ، پایگاه های نشر و گسترش فرهنگ عاشوراست . «ذاکران حسینی » ، پیوند دهندگان دل های عاشق به امام حسین علیه السلام اند . «مبلغان دینی » ، پیام رسانان نهضت کربلا به اقشار جامعه اند . «بیرق های عزا» ، نشانه اهتزاز عقیده و ایمان بر بام زمانه و تاریخ است . «اشگ های ماتم » ، شست و شودهنده دل و صفا بخش جان عاشقان است . «هیئت ها و حسینیه ها» ، مراکز امداد رسانی و پشتیبانی از دلسوختگان اهل بیت و دلباختگان حریت و آزادی است . «شاعران عاشورایی » ، تغذیه کنندگان روح مشتاق به تعالیم خاندان رسالت اند . راستی که حسین بن علی علیهما السلام، چراغ هدایت و کشتی نجات و پیشوای حماسه و امام عزت و افتخار است و فریاد عزت بخش و بیداری آفرین او در عاشوراهای زمان و در کربلاهای زمین و در سراسر دنیا که مظلومان آگاه با ستمگران جبار مبارزه می کنند (که انتفاضه فلسطین یک نمونه از آن است) همچنان به گوش می رسد . دانشگاه حسینی، همواره داوطلب ورود می پذیرد . در این دانشگاه، استاد، «حسین علیه السلام » است و درس، «ایمان » و «ایثار» و «عزت » و «افتخار» . مدت آن تا همیشه است و شعبه های آن در همه جا، حتی در همه خانه ها دایر است و هیچ شرط سنی ندارد، فقط عشق می خواهد و معرفت . از برنامه های اصلی این دوره، «امر به معروف و نهی از منکر» و تلاش برای اصلاح جامعه و مبارزه با مفاسد است . به آنان که با رتبه عالی و امتیاز بالا فارغ التحصیل این دانشگاه می شوند، مدرک «شهادت » داده می شود . درس های عاشورا متنوع و فراوان است . شاگردان این مکتب، هم باید این درس ها را خوب فراگیرند، هم به فرزندان و نسل های آینده یاد بدهند و هم به زبان های دیگر ترجمه کنند . برخی از این درس ها از این قرار است: - زندگی و عمر، فرصت کسب رضای خداست، پس در همه حال باید در پی آن بود . - برای عقیده و حق، باید فداکاری کرد و جان باخت تا جاودانه شد . - مرگ شرافت مندانه، حیات ابدی است و زندگی با ذلت، مرگ تدریجی است . - مرگ، پل عبور به سوی آخرت است و آن سوی پل، بهشت یا دوزخ، نتیجه عمل و انتخاب ماست . - در دوران حاکمیت جور و جهل، باید با سلاح شهادت و خون، ظالم را شکست داد و پرده جهل را درید; چرا که بی تفاوتی، گناه است . - اگر پیشوایی امت را تبهکاران بی دین برعهده بگیرند، اسلام از بین می رود . - امر به معروف و نهی از منکر، رسالت دینداران و استمرار خط امامت و نبوت است . - مسلمان حق ندارد در برابر فساد و بدعت و تحریف، سکوت کند و سازش نماید . - جز حاکم به قرآن و متعهد به دین و قائم به قسط و خود ساخته و ربانی، کسی حق زمامداری بر مسلمین ندارد . - مرگ با عزت بهتر از حیات ذلیلانه است . - شعار عاشوراییان در مقابل تهدید مستکبران و جباران، «هیهات منا الذلة » است . - انسان اگر به خدا و قیامت هم ایمان نداشته باشد، باید «آزاده » باشد . - تکیه گاه و مولی و سرپرست مؤمن در همه حال و در هرجا «خدا» ست . - فرهنگ عاشورا، فرهنگ «شهادت طلبی » ، «ایثار» و «مقاومت » است . - با ستمگران زورگو، نه سازش نه تسلیم، نبرد تا شهادت! - مبارزان راه خدا، چه بکشند و چه کشته شوند، پیروزند . - مرگ در راه عزت و افتخار، حیات ابدی است و شهیدان، زندگان جاویدند . - مدعیان مسلمانی بسیارند، اما صحنه امتحان، صادقان و مدعیان دروغین را نشان می دهد . - قیام برای خدا شکست ندارد و شهادت، نوعی پیروزی است . - باید تابع «تکلیف » و در پی انجام «وظیفه » بود، هرچه که باشد! و هرجا که باشد! - آنکه به وظیفه عمل کند، چه فاتح شود و چه شکست بخورد، پیروز است . - شکم های پر شده از حرام، دل ها را سنگ و گوش ها را از شنیدن حق، کر می سازد! - خواص و چهره های شاخص اگر در مقاطع حساس به وظیفه عمل نکنند، جامعه ای را به ذلت می کشند . - رفاه طلبی و دنیازدگی، مانع عمل به تکلیف و پیروی از حق می شود . - شیعه حسین علیه السلام، هرگز با دشمن اسلام و مسلمین، سازش نمی کند و عزت خود را نمی فروشد . - اصلاح طلبی واقعی، جهاد با فساد و ظلم و تلاش برای کاستن از گناه در جامعه است . - خون و شهادت، سلاحی برنده و دشمن شکن است . - خون بر شمشیر پیروز است . - هر روز عاشوراست، همه جا کربلاست و همه ماه ها محرم است . - عزاداری، رمز بقای حماسه عاشوراست و سلاح اشک، فریاد مظلومیت است . - فلسفه قیام عاشورا، احیای دین و ترویج نماز و گسترش معنویات و مبارزه با منکرات است . اینها گوشه ها و نمونه هایی از درس ها و پیام ها و عبرت های عاشوراست که از سخنان سیدالشهداعلیه السلام و قیام و شهادت او و بازتاب حماسه کربلا در تاریخ، به دست می آید . عاشورا، مکتب است و دانشگاه; حسین علیه السلام، معلم است و شیعیان عزادار، شاگردان او . خدا کند که در «کلاس عاشورا» ، از مردود شدگان نباشیم و درس های عاشورا را از یاد نبریم . چشم امیدمان به شفاعت و عنایت توست یا اباعبدالله! |
نظرات شما: نظر
از حضرت عباس چه میدانی؟
• حضرت ابوالفضل، 14 سال و چهل وهفت روز با پدر بزرگوارش علی علیهالسلام زیست.1
• 9 سال و چهار ماه و هفده روز امامت برادر بزرگوارش امام حسن مجتبی علیهالسلام را پذیرفت.2
• بیست و چهار بهار از حیات پرفروع عباس میگذشت که امام حسین علیهالسلام به امامت رسید و از این پس تا پایان عمر خویش (34 سالگی) ولایت پذیری عاشق بود. 3
• گفتهاند: سن حضرت عباس هنگام ازدواج، بیست سال بوده است و با لُبابه دخترِ عبدالله بن عباس (که پسرعموی پیامبر بود) ازدواج کرد.4
• براساس نظر مشهور تاریخ نگاران، ثمره این ازدواج، 2 فرزند به نام عبیدالله و فضلالله است.5
• برادران تنی حضرت عباس، عبدالله و جعفر و عثمان بودند که همگی در کربلا به شهادت رسیدند. عبدالله 25 سال، جعفر 19 سال و عثمان21 سال داشت.6
• اینکه به او «ابوالفضل» می گفتند، به خاطر یکی از این دو علت است: 1. پسری به نام فضل داشت؛ 2. چون سراسر زندگی درخشان آن حضرت، پر از فضل و فضیلت بود؛ مگر نه اینکه ابوالفضل یعنی پدر فضیلتها.7
• نام مبارک قمر بنی هاشم عباس علیهالسلام، بنا بر حروف ابجد 133 است.
• بارها و بارها تجربه نشان داده اگر کسی برای برآورده شدن حاجت و رفع گرفتاری خود، پس از نماز روز جمعه، 133 بار بگوید: «یا کاشِفَ الکَربِ عَن وَجهِ الحُسینِ؛ اِکشِف لی کَربی بِحَقّ اخیکَ الحُسَین؛ ای عباسی که اندوه را از چهره حسین برطرف ساختی! اندوه مرا به حق برادرت حسین برطرف کن.» انشاءالله حاجت او برآورده میشود.8
1- سپهسالار عشق، صص 24 و 46 و 48 و 82.
2- همان.
3- همان.
4. ابوالفضل هادیمنش، ماه در فرات، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، صص 23 و24.
5. همان.
6. محمدمحمدی اشتهاردی، پرچمدار نینوا، صص 162 و 161.
7. همان.
8. امیرحسین علیقلی، هفتاد و دو درس زندگی از سیره عملی ابوالفضلالعباس، ص64.
نظرات شما: نظر