بارالها ! ... می دانم برترین توشه رهرو به سوی تو، اراده استوار و فروتنی یاری خواهانه است و اینک، قلبم با اراده ای استوار و فروتنی متواضعانه با تو رازگویی می کند . [امام صادق علیه السلام ـ در دعایش هنگام رفتن نزد منصور، خلیفه عبّاسی ـ]
 

 

 

حدیث معراج

جنایات معاویه

چهار خصلت نکوهیده

حسن بصری گوید: در معاویه چهار خصلت وجود داشت که اگر یکی از آن ها در شخصی وجود داشته باشد او را به هلاکت می رساند.

1 ـ معاویه با شمشیر به ملت اسلام حمله کرد و با حیله و نیرنگ خلافت را در دست گرفت و با اصحاب مشورت نکرد و به اهل فضل توجهی ننمود.

2 ـ معاویه شراب خواری می کرد و لباس های حریر می پوشید و با ساز و نواز و رقص و آواز دمساز بود.

3 ـ معاویه بر خلاف فرمایش حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم زیاد بن ابیه را به ابوسفیان نسبت داد.

4 ـ یکی از جنایات مهلکه معاویه، کشتن حجر و اصحاب او است که در این مورد مرتکب اعمال زشتی شد، وای بر معاویه از این عمل زشتی که انجام داد.

شهادت خزیمه

خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین از شرکت در جنگ صفین خودداری کرد و تا آن گاه که عمار به شهادت رسید، پس از این شمشیر خود را برداشت و با معاویه به جنگ پرداخت و علتش هم حدیث عمار بود که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: عمار را گروه ستمکار خواهند کشت و [در حالی که[ عمار آنان را به طرف بهشت دعوت خواهد کرد و لیکن گروه ستمکار او را به سوی جهنم دعوت می کند. خزیمه همواره با معاویه جنگ کرد تا به شهادت رسید.

ناکثین، قاسطین و مارقین

بیهقی در محاسن و مساوی روایت کرده که مردی از ابن عباس پرسید: ناکثین کیانند؟ گفت: کسانی هستند که با علی در مدینه بیعت کردند و پس از آن عهد خود را شکستند و در بصره با او جنگ نمودند. قاسطین، معاویه و اصحاب او می باشند. مارقین هم افرادی هستند که در نهروان با وی جنگ کردند. مرد شامی گفت: ای ابن عباس! دل من را روشن کردی و به من حکمت آموختی و عقده دلم را باز کردی، خداوند دلت را روشن کند، اکنون گواهی می دهم که علی مولای من و مولای همه مؤمنین است.

جنایت بُسر، فرمانده معاویه

معاویه پس از حکمیت، بُسر بن ارطاة را با گروهی از لشگریان به اطراف و اکناف فرستاد و امر کرد در هر جا شیعیان علی را دیدند بکشند و بر زن و مرد و کودک رحم نکنند. بسر بن ارطاة به طرف مدینه حرکت کرد و در آنجا گروهی از اصحاب علی علیه السلام را کشت و خانه های جماعتی را خراب کرد، و از مدینه به طرف مکه رفت و در آنجا چند نفر از آل مهلب را از بین برد.

این مُفسدِ جانی در مکه و نجران نیز تعدادی را کشت و سپس به یمن رفت. عبیداللّه بن عباس عامل علی علیه السلام در آن جا نبود، بُسر بن ارطاة دو کودک عبیداللّه را با دست خود سر برید و بعد از این جنایات و خون ریزی ها به طرف معاویه برگشت.

جنایت یزید در مدینه

وقتی مردم مدینه قیام کردند، یزید، مسلم بن عقبه را فرستاد و به او گفت: اهل شام را آزاد بگذار هر چه می خواهند درباره دشمنان خودشان انجام دهند.

مسلم با لشکریان خود به طرف مدینه حرکت کرد و مردم مدینه را ترسانیده و لشکریان خود را مدت سه روز آزاد گذاشت تا هر جنایتی که میل دارند انجام دهند و در نتیجه این آزادی دوشیزگان زیادی که بالغ بر سیصد نفر بودند مورد تجاوز قرار گرفتند و زنان زیادی که شوهر نداشتند از زنا حامله شدند و مدینه را که حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم «طیبه» نام گذاری کرده بودند «فتنه» خواندند.

ابن جبّار خون ریز در مدینه گروه زیادی از قریش و مهاجر و انصار و فرزندان آن ها را کشت، که عدد آن ها در حدود هزار نفر بوده و در حدود چهار هزار نفر از سایر مردم کشته شدند و از مردم مدینه به عنوان بردگان یزید بیعت گرفت، و هر کس امتناع می کرد، مسلم امر می کرد او را می کشتند.

مبارزه معاویه با فضائل علی علیه السلام

معاویه برای جلوگیری از فضائل علی علیه السلام بخش نامه ای برای عُمّال و حُکّام خود صادر کرد و گفت: از ذمّه من بری است کسی که درباره ابوتراب فضیلتی نقل کند و یا از اهل بیت او تجلیل نماید، پس از این دستور در شهرها و قُراء و قصبات، خطباء در منابر خود علی و اهل بیت او را سب کردند و از آنان برائت حاصل نمودند.

از همه جا بیشتر اهل کوفه را تحت فشار قرار دادند زیرا شیعیان علی در این شهر زیاد بودند.

در تعقیب این بخش نامه، بخش نامه دیگری فرستاد و گفت: هر کس متهم به دوستی این خانواده است. خانه اش را خراب کنید و آنان را مورد عقوبت و خواری قرار دهید و دلیل و ناتوان سازید، حُکّام به ظلم و جنایتشان افزودند و به افرادی که در مظان تشیع و دوستی اهل بیت قرار داشتند بسیار سخت می گرفتند مخصوصاً در کوفه بسیار جنایت کردند.

شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام در بلای شدیدی گرفتار شدند و زندگی بر آنان بسیار سخت شد. کار به جائی رسید که حتی شیعیان نسبت به خدمت کاران خود ظنین بودند و هرگاه اراده می کردند مطلبی با آنان بگویید عهد و پیمان هایی شدید از آنها می گرفتند و سپس مقصود خود را در میان می گذاشتند.

بدعت های معاویه

این بدعت هایی را که معاویه تأسیس کرد و این افعال شنیعه ای را که او مرتکب شد همه دلیل بر کفر و نفاق اوست، همان طور که حضرت رسول خدا خبر داده است. معاویه بدترین مردم را بر مسلمین حاکم کرد و آنان را واداشت تا در منا برخود علی علیه السلام را سب کنند، حتی کار را به جایی رساندند که در مدینه طیبه کنار قبر حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم و در روی منبر آن حضرت بدون اینکه از خط بترسند و حق پیغمبر را مراعات کنند این مفاسد را مرتکب شدند.

معاویه این سنت را تأسیس کرد و جانشینان فاسد او هم که از سلاطین جور و ظلم بودند و همان طریق گام برداشتند و راه را گرفتند و به پیروی از آن، سبّ علی را علنی اعلام کردند و مدت شصت سال به این عمل شنیع مشغول شدند.






::: شنبه 89/9/6 ::: ساعت 9:17 عصر :::   توسط قاسم 
نظرات شما: نظر

مقصود از «مولی » در حدیث غدیر، همان امامت و رهبری است

شواهد
1 - فرازهای حدیث شریف غدیر
رسول خداصلی الله علیه وآله در روز غدیر خم فرمود:

الف - خدایی جز الله نیست، زیرا او به من اعلام فرموده است که اگر آنچه در حق علی بر من نازل نموده ابلاغ نکنم رسالت او را نرسانده ام، و برای من حفظ از شر مردم را ضمانت نموده است و خدا کفایت کننده و کریم است.

خداوند به من چنین وحی کرده است: «بسم الله الرحمن الرحیم ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت درباره علی بر تو نازل شده; یعنی خلافت علی بن ابی طالب را ابلاغ کن و اگر انجام ندهی، رسالت او را نرسانده ای، و خداوند تو را از مردم حفظ می کند.»

ای مردم! من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل کرده کوتاهی نکرده ام و من سبب نزول این آیه را برای شما بیان می کنم: جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوند سلام که او سلام است مرا مامور کرد که در این محل بپاخیزم و بر هر سفید و سیاهی اعلام کنم که: «ان علی بن ابی طالب اخی و وصیی و خلیفتی علی امتی والامام من بعدی; علی بن ابی طالب برادر من و وصی من و جانشین من بر امتم و امام بعد از من است.» نسبت او به من همانند هارون به موسی است جز این که پیامبری بعد از من نیست. و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش می باشد و خداوند در این مورد آیه ای از کتابش بر من نازل کرده است که: «صاحب اختیار شما، خدا و رسولش هستند و کسانی که ایمان آورده و نماز را بپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند.» و علی بن ابی طالب است که نماز را بپا داشته و در حال رکوع زکات داده و در هر حال خداوند عزوجل را قصد می کند.

ب - ای مردم! از او (علی علیه السلام) به سوی دیگری گمراه نشوید، و از او روی بر مگردانید و از ولایت او سرباز نزنید. اوست که به حق هدایت نموده و به آن عمل می کند، و باطل را ابطال نموده و از آن نهی می نماید، و در راه خدا سرزنش ملامت کننده ای او را مانع نمی شود.

ای مردم! او را فضیلت دهید که خدا او را فضیلت داده است، و او را قبول کنید که خداوند او را منصوب نموده است.

«معاشر الناس! انه امام من الله، ولن یتوب الله علی احد انکر ولایته و لن یغفر الله له ...;

ای مردم! او از طرف خداوند امام است و هر کس ولایت او را انکار کند خداوند هرگز توبه اش را نمی پذیرد و او را نمی بخشد. حتمی است بر خداوند که با کسی که با او مخالفت نماید چنین کند و او را به عذابی شدید تا ابدیت و تا آخر روزگار معذب نماید. پس بپرهیزید از این که با او مخالفت کنید و گرفتار آتشی شوید که آتشگیره آن مردم و سنگ ها هستند و برای کافران آماده شده است.»

ج - «الا ان جبرئیل خبرنی عن الله تعالی بذلک و یقول «من عادی علیا و لم یتوله فعلیه لعنتی; بدانید که جبرئیل از جانب خداوند این خبر را برای من آورده است و می گوید: «هرکس با علی دشمنی کند و ولایت او را نپذیرد لعنت و غضب من بر او باد.»

د - «معاشر الناس ... من کنت مولاه فهذا علی مولاه، و هو علی بن ابی طالب اخی و وصیی و مولاته من الله عزوجل انزلها علی; ای مردم هر کس من صاحب اختیار اویم این علی صاحب اختیار اوست واو علی بن ابی طالب، برادر و جانشین من است و ولایت او از جانب خداوند متعال است که بر من نازل کرده است.»

ه - «الا وقد بلغت، الا و قد اسمعت، الا و قد اوضحت، الا و ان الله عزوجل قال و انا قلت عن الله عزوجل، الا انه لا امیر المؤمنین غیر اخی هذا; بدانید من پیام خدا را رساندم، و وظیفه خود را ادا کردم، بدانید که من شنوانیدم، بدانید که من (مساله ولایت و امامت را) توضیح دادم و روشن نمودم، بدانید که خداوند فرموده است و من از جانب خداوند عز وجل می گویم، بدانید که امیرالمؤمنین جز این برادرم علی نیست.»

و - «معاشر الناس! هذا علی اخی، و وصیی و واعی علمی، و خلیفتی فی امتی... انه خلیفة رسول الله و امیرالمؤمنین، والامام الهادی من الله...;

ای مردم! این علی برادر من، وصی من، جامع علم من و جانشینم در میان امتم می باشد... او خلیفه رسول خدا، امیرالمؤمنین و امام هدایت کننده از طرف خداوند است.»

ز - «معاشر الناس! انما اکمل الله عزوجل دینکم بامامته فمن لم یاتم به و بمن یقوم مقامه من ولدی من صلبه الی یوم القیامة، والعرض علی الله عزوجل، فاولئک الذین حبطت اعمالهم، و فی النار هم خالدون، لایخفف عنهم العذاب ولا هم ینظرون;

ای مردم! خداوند دین شما را با امامت او کامل نمود، پس هر کس به او و کسانی که جانشین او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قیامت و روز رفتن به پیشگاه خداوند اقتدا نکند، چنین کسانی اعمالشان در دنیا و آخرت از بین رفته و در آتش دائمی خواهند بود، عذاب از آنان تخفیف نمی یابد و به آنان مهلت داده نمی شود.»

2 - اقرار علمای اهل سنت
جمعی از علمای اهل سنت با نقل روایات متعدد، مقصود از آیه شریفه (تبلیغ) و حکم موجود در آن را، معرفی ولایت علی علیه السلام ذکر می کنند.

الف) عن ابی سعید الخدری قال: نزلت هذه الآیة: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک » علی رسول الله صلی الله علیه وآله یوم غدیر خم فی علی بن ابی طالب;

از ابی سعید خدری روایت شده که گفت: آیه شریفه «یا ایها الرسول بلغ...» در روز غدیر خم بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در مورد علی بن ابی طالب نازل شده است.»

ب) عن ابن عباس فی قوله (تعالی): «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته، والله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین » قال: نزلت فی علی علیه السلام، امر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ان یبلغ فیه فاخذ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بید علی علیه السلام فقال: من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه;

از ابن عباس در مورد آیه شریفه «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک...» روایت شده است که گفت: در مورد علی علیه السلام نازل شد. [خداوند در این آیه ]به پیامبرش فرمان داد که در مورد علی علیه السلام تبلیغ نماید. پس پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود: هر کس که من آقا و مولایش هستم، پس علی آقا و مولای اوست; خداوندا دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار.

این آیه دلیل بسیار روشنی است بر این که مقصود از «مولا» جز امامت و رهبری چیز دیگری نیست.

3 - اقرارگیری از مردم
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در آغاز سخن، از مردم بر سه اصل مهم اسلامی اقرار گرفت و فرمود: «الستم تشهدون ان لا اله الا الله و ان محمدا عبده و رسوله و ان الجنة حق و النار حق؟»

هدف از این اقراگیری چیست؟ آیا جز این است که می خواهد ذهن مردم را آماده کند، تا مقام و موقعیتی را که بعدا برای علی علیه السلام ثابت می کند، بسان اصول پیشین تلقی نمایند و بدانند که اقرار به ولایت و خلافت وی، در ردیف اصول سه گانه ای است که همگی به آن اقرار و اعتراف دارند؟ اگر مقصود از مولی، دوست و ناصر باشد، در این صورت رابطه جمله ها به هم خورده و کلام، بلاغت و استواری خود را از دست می دهد، زیرا:

یک: علی علیه السلام منهای ولایت، یک فرد مسلمان برجسته بود که در جامعه آن روز پرورش یافته بود و لزوم دوستی با افراد با ایمان، تا چه رسد نسبت به مؤمنی مانند علی علیه السلام، چیز مخفی و پنهانی نبود که پیامبر آن را در اجتماع بزرگ اعلام بفرماید.

دو: این مساله این قدر هم اهمیت نداشت که در ردیف اصول سه گانه قرار گیرد.

4 - بیعت ابوبکر و عمر
طبق نقل علماء، مفسران و مورخان بزرگ اهل سنت، عمر و ابوبکر اولین کسانی بودند که بعد از خطبه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله در غدیر خم برای معرفی امام علی علیه السلام به عنوان وصی و امام بعد از خود، با علی علیه السلام به عنوان امیرالمؤمنین و امام المسلمین با بیان جملاتی چون «بخ بخ یا علی اصبحت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنة » یا «هنیئا لک یا ابن ابی طالب اصبحت و امسیت مولی کل مؤمن و مؤمنة »;  «ای علی بر تو مبارک باد که امروز مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمن گشتی » یا «گوارا باد بر تو [این ولایت و امامت] ای پسر ابی طالب که امروز مولای من و مولای هر مرد و زنی گشتی » بیعت کردند.

5 - شان نزول آیه اکمال دین
جمع زیادی از مفسرین و مورخین اهل سنت در کتاب های خود نقل کرده اند که بعد از اعلان ولایت و امامت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در روز غدیر خم و بیعت مسلمین با آن حضرت به عنوان امام و وصی بعد از پیامبرصلی الله علیه وآله، آیه شریفه «اکمال » (مائده/3) نازل شد.

وقتی که آیه «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شد، حضرت فرمود: «الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمة و رضا الرب برسالتی و ولایة علی بن ابی طالب من بعدی (ثم قال) من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله;

الله اکبر بر تکمیل شدن دین و اتمام نعمت پروردگار و خشنودی خداوند از رسالت من و ولایت علی بعد از من. هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست. خداوندا، آن کسی که او را دوست دارد دوست بدار، و آن کس که او را دشمن دارد، دشمن بدار، و هر کس او را یاری کند، یاری کن و هر کس او را خوار کند خوار گردان.»

آیا کمال دین و اتمام نعمت پروردگار به امامت و رهبری است یا به دوستی و محبت؟!

6 - تاج گذاری
پیامبرصلی الله علیه وآله در مراسم غدیر خم عمامه خود را که «سحاب » نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمؤمنین علیه السلام قرار دادند و انتهای عمامه را بر دوش آن حضرت آویزان نمودند و فرمودند: «عمامه تاج عرب است.» خود امیرالمؤمنین علیه السلام در این باره فرمود:

«عممنی رسول الله صلی الله علیه وآله یوم غدیر خم بعمامة فدل طرفها علی منکبی و قال: ان الله ایدنی یوم بدر و حنین بملائکة معتمین بهذه العمامة;

رسول خداصلی الله علیه وآله در روز غدیر خم عمامه ای بر سرم بستند و یک طرفش را بر دوشم آویختند و فرمودند: خداوند در روز بدر و حنین، مرا به وسیله ملائکه ای که چنین عمامه ای بر سر داشتند یاری نمود.»

7 - معجزه و امضای الهی
حارث فهری به همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پیامبرصلی الله علیه وآله آمده و گفت:

«ای محمد! سه سؤال از تو دارم: آیا شهادت به یگانگی خداوند و پیامبری خودت را از جانب پروردگارت آورده ای یا از پیش خود گفتی؟ آیا نماز و زکات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده ای یا از پیش خود گفتی؟ آیا درباره علی بن ابی طالب که گفتی «من کنت مولاه فعلی مولاه....» از جانب پروردگارت گفتی یا از پیش خود گفتی؟

حضرت در جواب هر سه سؤال فرمودند:

«خداوند به من وحی کرده است و واسطه بین من و خدا جبرئیل است و من اعلان کننده پیام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبری اعلان نمی کنم.»

حارث گفت: «خدایا، اگر آنچه محمد می گوید حق و از جانب توست، سنگی از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناکی بر ما بفرست.»

و در روایت دیگر چنین است:

«خدایا، اگر محمد در آنچه می گوید صادق و راستگو است، شعله ای از آتش بر ما بفرست.»

همین که سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگی را از آسمان بر او فرستاد که از مغزش وارد شد و از دبرش خارج گردید و همانجا او را هلاک کرد.

بعد از این جریان آیه «سال سائل بعذاب واقع، للکافرین لیس له دافع » نازل شد. پیامبر به اصحابشان فرمودند: آیا دیدید و شنیدید؟ گفتند: آری. 

و با این معجزه، بر همگان مسلم شد که «غدیر» از منبع وحی سرچشمه گرفته و یک فرمان الهی است.

8 - شرایط بیان حدیث
هرگاه مقصود از بیان حدیث غدیر، مراتب دوستی علی علیه السلام بود، دیگر لازم نبود که پیامبر اکرم در هوای گرم کاروان صدهزار نفری را از رفتن باز بدارد و مردم را در آن هوای گرم روی ریگ ها و سنگ های بیابان بنشاند و خطابه مفصل بخواند.

مگر قرآن با آیه شریفه «انما المؤمنون اخوة »  افراد جامعه با ایمان را برادر یکدیگر نخوانده بود؟

قرآن، در آیات زیادی افراد با ایمان را دوست یکدیگر معرفی کرده است. علی علیه السلام نیز عضو همان جامعه با ایمان بود و دیگر نیازی نبود که پیامبر اکرم مستقلا درباره دوستی و مودت علی علیه السلام داد سخن بدهد.

اینکه هدف از حدیث غدیر بیان مراتب دوستی و نصرت علی علیه السلام بوده و مولی به معنی محب و ناصر است، یک نوع اشکالتراشی کودکانه است و از تعصب های کور مایه می گیرد، بلکه به حکم قرائن پیشین و شواهد دیگری که با دقت در سراسر خطبه به دست می آید، کلمه مولی در حدیث غدیر یک معنی بیش ندارد، و آن اولی به تصرف است.





  • کلمات کلیدی :

  • ::: چهارشنبه 89/9/3 ::: ساعت 6:56 صبح :::   توسط قاسم 
    نظرات شما: نظر

    فرزند مرحوم نخودکی نقل می کند :
    پدرم ، در کلیه ساعات روز و شب، برای رفع حوائج حاجتمندان و درماندگان؛ آماده بودند.
    روزی عرضه داشتم: خوبست برای مراجعه مردم وقتی مقرر شود.
    فرمود:
    « پسرم، لیس عند ربّنا صباح و لا مساء: آن کس که برای رضای خدا، به خلق خدمت می کند، نباید که وقتی معین کند. »
    پدرم در ابتدای شبها پس از انجام فریضه، به نگارش پاسخ نامه ها و انجام خواسته های مراجعان مشغول و سپس مدتی به مطالعه می پرداختند. از نیمه های شب تا طلوع آفتاب به نماز و ذکر و نوافل و تعقیبات سرگرم بودند. پس از طلوع خورشید اندکی استراحت می فرمودند و بعد از آن تا ظهر به ملاقات و گفتگو با مراجعان و تهیه و ساخت دارو برای بیماران می نشستند و بالاخره عصرها برای تدریس به مدرسه میرفتند و پس از آن نیز به پاسخگوئی و رفع نیازمندی محتاجان و گرفتاران مشغول بودند و در تمام سال به تفاوت ایام و اختلاف احوال پس از طلوع آفتاب و یا ساعتی بعد از ظهر استراحتی کوتاه می فرمودند.

    درسال 1314 یکی از سادات محترم مشهد برای ایشان سجاده ای و رختخوابی هدیه فرستاد. ایشان در جواب فرموده بودند:
    « سجاده را به خاطر سیادت شما که رعایت حرمتش را بر خود واجب می دانم می پذیرم ولی به رختخواب نیازم نیست زیرا که بیست و پنج سال است که پشت و پهلو بر بستر استراحت ننهاده ام. »

    پدرم، استمداد از ارواح مطهر ائمه هدی علیهم السلام و نیز استمداد از ارواح اولیاء(ره)، را یکی از شرایط سلوک الی الله می دانست از اینرو به اعتکاف و زیارت مشاهد متبرکه ائمه علیهم السلام و قبور مقدسه اولیاء اهتمام فراوان می ورزیدند.

    در انجام فرائض یومیه در اول وقت و اتیان نوافل و بیداری سحرگاهان و تهجد و احیاء شبهای جمعه و لیالی متبرک و روزه درایام البیض و خدمت به خلق بویژه نسبت به سادات و زیارت قبور انبیاء و اوصیاء علی الخصوص در شبها و روزهای جمعه مداومت و مراقبت می فرمودند.

    در اصفهان هر ساله چند اربعین در کوه های « ظفره» به تزکیه نفس می پرداختند و همچنین در مساجد و بقاع متبرکه مانند مسجد لنبان و مقبره علی بن سهل اصفهانی و محمد بن یوسف معدان بناء و بابارکن الدین و مزار استاد خود، مرحوم حاجی محمدصادق و همچنین کوه صفه که محل عبادت استاد ایشان بود، به اعتکاف و عبادت مشغول می شدند.
     

    در ناحیه نجف اشرف، مسجد کوفه و سهله و مقبره کمیل و میثم تمار، محلهایی بود که بسیار زیارت می فرمودند.

    شیخ حسنعلی نخودکی چون به کسی دوا یا دعا می دادند می فرمودند:
    « ما بهانه ای بیش نیستیم و شفا دهنده اوست، زیرا که این عالم محّل اسباب است و خداوند فرموده است:
    « ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها:
    خداوند از انجام کارها جز به وسیله اسباب و وسائط، ابا و امتناع دارد ».
    از اینرو لازم است به هنگام مرض به طبیب مراجعه نمود.

    سپس می فرمودند:
    « حضرت موسی (ع) مبتلا به قولنج شد، و هنگامی که برای مناجات با حضرت ربّ الارباب به کوه طور رفت عرض کرد: خداوندا مریض شده ام مرا شفا عنایت فرما.
    خطاب شد: یا موسی به طبیب مراجعه کن. عرض کرد: خداوندا پاسخ مردم را چه بگویم، در حالیکه خواهند گفت که تو کلیم اللهی و مرده را زنده میکنی و کور را شفا میدهی، آنگاه برای مرض خود به طبیب مراجعه میکنی؟

    خطاب شد: یا موسی ما این گیاهان را عبث نیافریدیم و علم طب را عبث به انسان الهام نکردیم، حال آیا چون تو موسی هستی انتظار داری که این همه را عبث بگذاریم و بی سبب مرض تو را شفا دهیم؟ »
    پ
    درم با آنکه به عبادت و مجاهدت و ریاضت و زیارت و اعتکاف در اماکن متبرک، سخت مداومت و مراقبت داشت، لیکن اظهار می فرمود:
    « روح همه این اعمال، خدمت با اخلاص نسبت به سادات و ذریّه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است و بدون آن، اینگونه اعمال، همچون جسمی بی جان می باشد و آثاری بر آنها مترتب نمی گردد. »

    وصایای جناب شیخ

    فرزند ایشان نقل می کند :

    ایشان وصایای خویش را به شرح زیر به من فرمودند:
    « ولقد وصینا الذین اوتوا الکتاب من قبلکم و ایاکم ان اتقوا الله....
    نیست جز تقوی در این ره توشه ای نان و حلوا را بنه در گوشــــه ای
    بالتقوی بلغنا ما بلغنا، اگر در این راه، تقوی نباشد، ریاضات و مجاهدات را هرگز اثری نیست و جز از خسران، ثمری ندارد و نتیجه ای جز دوری از درگاه حق تعالی نخواهد داشت. حضرت علی بن الحسین علیهما السلام فرمایند:
    « انّ العلم اذا لم یعمل به لم یزدد صاحبه الا کفرا و لم یزدد من الله الاّ بعدا »
    اگر آدمی، یک تحصیل ریاضت پردازد، اما یک نماز صبح از او قضا شود، نتیجه آن اربعین، هباءً منثوراً خواهد گردید.

    بدان که در تمام عمر خود، تنها یک روز، نماز صبحم قضا شد، پسر بچه ای داشتم شب آن روز از دست رفت. سحرگاه، مرا گفتند که این رنج فقدان را به علت فوت نماز صبح، مستحق شده ای. اینک اگر شبی، تهجدم ترک گردد، صبح آن شب، انتظار بلایی می کشم.

    بدان که انجام امور مکروه، موجب تنزل مقام بنده خدا می شود که به عکس اتیان مستحبات، مرتبه او را ترقی می بخشد.
     بدان که در راه حق و سلوک این طریق، اگر به جایی رسیده ام، به برکت بیداری شبها و مراقبت در امور مستحب و ترک مکروهات بوده است، ولی اصل و روح همه این اعمال، خدمت به ذراری ارجمند رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است.

    اکنون پسرم، ترا به این چیزها وصیت و سفارش می کنم:
    اول: آنکه نمازهای یومیه خویش را در اول وقت آنها به جای آوری.
    دوم: آنکه در انجام حوائج مردم، هر قدر که می توانی بکوشی و هرگز میندیش که فلان کار بزرگ از من ساخته نیست، زیرا اگر بنده خدا در راه حق، گامی بردارد، خداوند نیز او را یاری خواهد فرمود.
    »

    در این جا عرضه داشتم: پدرجان، گاه هست که سعی در رفع حاجت دیگران، موجب رسوایی آدمی می گردد.
    فرمودند:
    « چه بهتر که آبروی انسان در راه خدا بر زمین ریخته شود.
    سوم: آنکه سادات را بسیار گرامی و محترم شماری و هر چه داری، در راه ایشان صرف و خرج کنی و از فقر و درویشی در اینکار پروا منمایی. اگر تهیدست گشتی، دیگر تو را وظیفه ای نیست.
    چهارم: از تهجد و نماز شب غفلت مکن و تقوی و پرهیز پیشه خود ساز.
    پنجـــم: به آن مقدار تحصیل کن که از قید تقلید وارهی.
    »

    در این وقت از خاطرم گذشت که بنابراین لازم است که از مردمان کناره گیرم و در گوشه انزوا نشینم که مصاحبت و معاشرت، آدمی را از ریاضت و عبادت و تحصیل علوم ظاهر و باطن باز می دارد، اما ناگهان پدرم چشم خود بگشودند و فرمودند:
    « تصور بیهوده مکن، تکلیف و ریاضت تو تنها خدمت به خلق خدا است. »
    بعد از آن فرمودند:
    « چون صبحگاه روز یکشنبه کار من پایان یافت، اگر حالت مساعد بود، خودت مرا غسل بده و کفن و دفن مرا مباشرت کن. »

    همچنین سفارش کردند که مرحوم دکتر شیخ حسن خان عاملی که طبیب معالجشان بود ایشان را به جانب قبله کند و آداب میت را اجرا نماید. و به مرحوم سید مرتضی روئین تن مدیر روزنامه طوس نیز فرمودند:
    « شما هم صبح یکشنبه بیائید و بعد از فوت من یکساعت بالای سر من قرآن بخوانید. »






    ::: سه شنبه 89/9/2 ::: ساعت 4:14 عصر :::   توسط قاسم 
    نظرات شما: نظر

    عبد صالح خدا « رجبعلی نکوگویان » مشهور به « جناب شیخ » و « شیخ رجبعلی خیاط » در سال 1262 هجری شمسی، در شهر تهران دیده به جهان گشود. پدرش « مشهدی باقر » یک کارگر ساده بود. هنگامی که رجبعلی دوازده ساله شد پدرش از دنیا رفت و رجبعلی را که از خواهر و برادر تنی بی بهره بود، تنها گذاشت.
    از دوران کودکی شیخ بیش از این اطلاعاتی در دست نیست. اما او خود، از قول مادرش نقل می‌کند که:« موقعی که تو را در شکم داشتم شبی [ پدرت غذایی را به خانه آورد] خواستم بخورم دیدم که تو به جنب و جوش آمدی و با پا به شکمم می‌کوبی، احساس کردم که از این غذا نباید بخورم، دست نگه داشتم و از پدرت پرسیدم....؟ پدرت گفت حقیقت این است که این ها را بدون اجازه [از مغازه ای که کار می‌کنم] آورده‌ام! من هم از آن غذا مصرف نکردم. »
    این حکایت نشان می‌دهد که پدر شیخ ویژگی قابل ذکری نداشته است. از جناب شیخ نقل شده است که:

    « احسان و اطعام یک ولی خدا توسط پدرش موجب آن گردیده که خداوند متعال او را از صلب این پدر خارج سازد. »




     






    ::: جمعه 89/8/28 ::: ساعت 3:43 عصر :::   توسط قاسم 
    نظرات شما: نظر

    ای حیوان ناطق بدان  :

    برباد فنا تا  ندهی گرد خودی را

    هرگز نتوان دید جمال احدی را

    و بدان فرودگاه شیطان خودبینی و تکبر است برای همین است که شیطان به عزّت خدا قسم خورد همه را اغوا کند جز مخلَصین و ویژگی انسان با اخلاص آن است که آنقدر محو جمال و جلال خداست که نه در فکر و نه در عمل هیچ توجهی به خویش ندارد رابطه ی عکس میان توجّه به خدا و تکبر در مسیر سعادت انسان بسیار مهم است.






    ::: چهارشنبه 89/8/26 ::: ساعت 6:21 عصر :::   توسط قاسم 
    نظرات شما: نظر
    <   <<   41   42   43   44   45      >
    داغ کن - کلوب دات کام