سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر دوستی ای که طمعْ پدیدش آرد، نومیدی ازمیانش می بَرَد . [امام علی علیه السلام]
 

 

 

حدیث معراج

شهادت امام حسن عسکری علیه السلام

سامراء یادآور قیامت
وقتی خبر شهادت امام عسکری به مردم سامرا رسید، غم بر سر مردمان شهر سایه افکند. «ابن صباغ مالکی»، یکی از دانشمندان اهل سنّت، در این باره می نویسد: وقتی خبر درگذشت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام منتشر شد، سامراء به حرکت درآمد و سراپا فریاد و فغان و ناله گردید. بازارها تعطیل و مغازه ها بسته شد.

بنی هاشم، أُمرای لشکر، قاضیان شهر، شعرا، و سایر مردم برای شرکت در مراسم تشییع پیکر مطهّر امام عسکری حضور یافته بودند. سامراء در آن روز یادآور صحنه قیامت بود.

توطئه طاغوت
پس از شهادت امام عسکری علیه السلام ، معتمد، خلیفه وقت عباسی برای آن که وانمود کند که از آن امام، فرزندی باقی نمانده است، دستور داد تا میراث آن حضرت را میان مادر و برادرش جعفر تقسیم کنند. او بدین وسیله می خواست مسلمانان را از وجود امام بعدی ناامید کند. غافل از این که مردم عقیده داشتند که از امام عسکری علیه السلام فرزندی باقی مانده است که امامت را به عهده خواهد گرفت؛ زیرا عده ای از شیعیان فرزند خردسال امام را در زمان حیات ایشان دیده بودند.

اقامه نماز
جنازه مطهّر و نورانی امام عسکری را در حیاط خانه اش کفن کرده و در تابوت گذاشته بودند. برادر آن حضرت، جعفر کذّاب، پیش رفت تا بر جنازه امام نماز گزارد. وقتی که خواست تکبیر نماز را بگوید، ناگاه کودکی گندمگون و سیاه موی که دندان های پیشینش قدری با هم فاصله داشت، بیرون آمد. و لباس جعفر را گرفت و او را کنار کشید و گفت: «عمو! کنار برو، من باید بر پدرم نماز گزارم». جعفر در حالی که قیافه اش دگرگون شده بود، کنار رفت و آن کودک برجنازه امام نماز خواند. او کسی نبود جز حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف؛ زیرا معصوم باید بر معصوم نماز گزارد. سپس حضرت را در خانه خود در کنار قبر پدرش امام هادی علیه السلام به خاک سپردند.

محدودیت و شدت فشار بر امام
خلفای عباسی از هرگونه اعمال فشار و محدودیت نسبت به امامان دریغ نمی کردند. این محدودیت ها در عصر امام جواد، امام هادی و امام عسکری علیهم السلام به اوج خود رسیده، در زمان امام یازدهم شدت بیشتری یافت؛ زیرا، در زمان ایشان پیروان اهل بیت به صورت یک قدرت عظیم درآمده بودند، و این گروه حکومت عباسیان را مشروع و قانونی نمی دانستند، و معتقد به امامت فرزندان علی علیه السلام بودند. در آن زمان ممتازترین شخصیّت این خانواده، امام عسکری بود. از طرف دیگر، طبق روایات بی شمار، مهدی موعود که تار و مار کننده همه حکومت های خودکامه است، از نسل پیشوای یازدهم است. به این جهت خلفای عباسی پیوسته مراقب زندگی ایشان بودند.

زمینه سازی غیبت حضرت مهدی (عج)
یکی از فعالیت های امام عسگری، آماده سازی مردم برای پذیرش غیبت امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه شریف بود؛ از این رو ایشان، کمتر با مردم تماس می گرفت، و جز نوّاب و یاران خاص خود، کسی را به حضور نمی پذیرفت و فقط به واسطه آنان مشکلات دینی مردم را حل می کرد. آن حضرت گاه دستورهای دینی خود را به وسیله نامه هایی، به علما می نوشت. امام عسکری با عمل به چنین شیوه ای قصد داشت زمینه غیبت فرزندش امام مهدی (عج) را آماده کند و مردم را به دوری امام عادت دهد به گونه ای که غیبت امام زمان(عج) برای آنان غیرمعمول و ناآشنا نباشد.

معرفی امام بعد از خود به یاران خاص
احمدبن اسحاق، یکی از یاران و اصحاب خاص امام عسکری می گوید: به حضور ابومحمّد، حسن بن علی عسکری علیه السلام رسیدم و خواستم درباره جانشین بعد از ایشان سئوال کنم. پیش از سئوال من، حضرت فرمودند: «ای احمدبن اسحاق به درستی که خداوند از خلقت حضرت آدم علیه السلام تا هنگام برپایی قیامت، زمین را از حجّتِ خود برخلق خالی نگذاشته و نخواهد گذاشت. خداوند به سبب حجّت الهی بلا را از اهل زمین دور می سازد و به برکت او باران فرو می بارد». پرسیدم: یابن رسول اللّه ، پس امام بعد از شما کیست؟ در این هنگام امام باعجله برخاست و به درون خانه رفت. سپس همراه کودکی سه ساله ـ که صورتش همانند ماه شب چهارده می درخشید ـ بیرون آمد، آن گاه فرمود: «ای احمدابن اسحاق، اگر بر خدا و حجت هایش عزیز نبودی این فرزند را به تو نشان نمی دادم».

امام عسکری علیه السلام با چنین شیوه هایی، بارها جانشین بر حق خود را به یاران و اصحاب خویش معرفی می کردند.

جلوه حقیقت
شخصی به نام «حلبی» می گوید: به سامراء آمدم و منتظر خروج امام عسکری علیه السلام از منزلشان بودم تا او را از نزدیک ببینم. در کنار من جوانی ایستاده بود. به او گفتم: از کجایی؟ گفت: از مدینه. گفتم: این جا چه می کنی؟ گفت: من از نوادگان ابوذر غفاری هستم. درباره امامت ابومحمّد علیه السلام اختلافی پیش آمده است، آمده ام نشانه ای از او ببینم تا دلم آرام گیرد. در این هنگام امام عسکری علیه السلام بیرون آمد. وقتی که روبروی ما رسید، به جوان نگریست و فرمود: «آیا تو غفاری هستی؟» جوان پاسخ داد: آری. امام فرمود: مادرت «حمدَویّه» چه می کند؟ جوان گفت: خوب است. امام پس از این سخنان کوتاه از کنار ما گذشت. رو به جوان کردم و گفتم: آیا او را قبلاً دیده بودی؟ جوان گفت: خیر. گفتم: آیا همین تو را بسنده بود؟ گفت: کمتر از این هم کافی بود.

نفوذ معنوی
اخلاق الهی و سیرت نبوی حضرت امام عسکری علیه السلام موجب نفوذ معنوی گسترده ای در بین مردم شده بود؛ به گونه ای که وقتی امام از منزل بیرون می آمدند، مردمان جهت دیدار و پرسیدن سوال های خود، در برابر منزلشان صف می کشیدند. خلفای عباسی که از نفوذ معنوی امام بیم داشتند و از دیگر سو مشاهده می کردند که محدودیت ها و فشارهایی که بر ایشان وارد می کنند، اثر معکوس دارد و روز به روز بر محبوبیت ایشان در بین مردم افزوده می شود، امام را به زندان افکندند، تا مانع ارتباط ایشان با مردمان شوند و به خیال خود از نفوذ معنوی شخصیّت والای امام بکاهند.

ره یافته مکتب عشق
محمّدبن اسماعیل علوی می گوید: حضرت امام عسکری علیه السلام را در زندانی زیر نظر «علی ابن اوتاش» قرار دادند. او فردی بی رحم و از دشمنان سرسخت آل محمّد صلی الله علیه و آله بود و با خشونت بسیار نسبت به خاندان و فرزندان امام علی علیه السلام رفتار می کرد. از سوی دیگر خلفای عباسی نیز به او دستور دادند تا هرچه می تواند به امام سخت گیری کرده و به ایشان آزار رساند؛ اما بیش از یک روز نگذشت که آن مرد با مشاهده حالات معنوی امام در برابر عظمت حضرت عسکری زانوی عجز و تواضع به زمین نهاد. علی ابن اوتاش هنگامی که از حضور امام بیرون آمد از بهترین یاران با اعتقاد، و ستایش گر حضرت امام عسکری شده بود.

ریشه گناهان
کسانی که می خواهند در مسیر طاعت و بندگی پروردگار متعال قدم برداشته و به تزکیه و تهذیب نفس بپردازند، باید در اولین گام از گناهان و پلیدی ها دوری جویند؛ چرا که گناهان همانند زنجیرهایی سنگین بر پای اراده انسان آوار شده و مانع پیشرفت معنوی می شوند. امام حسن عسکری علیه السلام در روایتی به ریشه و اساس پلیدی ها اشاره کرده و می فرماید: «همه پلیدی ها در خانه ای قرار داده شده اند و دروغ، کلید آن خانه است». یعنی کسی که مرتکب دروغ شود به گناهان دیگر نیز دست خواهد زد. همچنین ترک دروغ، مقدمه ای برای ترک دیگر گناهان خواهد شد.

نفاق و دو رویی
از صفات نکوهیده و مذمومی که از ارزش انسان در جامعه می کاهد و باعث دوری گزیدن مردم از آدمی می شود، نفاق و دورویی است. منافقان و ریاکاران از پست ترین افراد جامعه هستند. امام عسکری در نکوهش این افراد می فرمایند: «چه بد بنده ای است شخص دو رو و ریاکار، در حضور برادرش بستاید و در نبودِ او غیبتش کند. اگر برادرش صاحب چیزی شود، بدو حسد ورزد و اگر گرفتار شود بدو خیانت کند».

زهر جفا
خلفای عباسی، با به کارگیری سلیقه های متفاوت می کوشیدند تا اوضاع را به زیان امام عسکری خاتمه دهند؛ با این حال با گذشتن زمان، محبوبیت امام در بین مردم فزونی می یافت. معتمد عباسی که از نفوذ معنوی امام در بین مردمان بیمناک بود، درصدد برآمد تا به هر شیوه ممکن، ایشان را به شهادت برساند. او نمی توانست آشکارا به چنین توطئه ای دست بزند؛ از این رو با دسیسه ای مرموز، ایشان را مسموم ساخت و با این کار پرتو یازدهمین ستاره پرفروغ آسمان هدایت را به ظاهر خاموش کرد. معتمد با قصد فریب افکار عمومی با ظاهرسازی، چند پزشک را به نزد امام فرستاد تا ایشان را معاینه کنند و شهادت ایشان را مرگ عادی جلوه دهند؛ اما خیلی زود این نیرنگ معتمد رنگ باخت و مردم از حقیقت واقعه آگاه شدند.

عروج عارفانه
در ساعات آخر عمر امام، بیماری آن چنان بر ایشان شدید شد که آن حضرت توان از دست داده بود. امام رو به غلامش فرمود: «به آن اتاق برو و کودکی را که به سجده افتاده است، بیاور». غلام رفت و با کودکی که چهره ای درخشان داشت و بین دندان هایش گشاده بود، به نزد پدر آمد. وقتی که نگاه امام حسن عسکری علیه السلام به کودک افتاد، گریه کرده و فرمود: «ای سرور اهل خانه خود، به من آب بیاشام، همانا من به سوی پروردگارم می روم». (وفاتم نزدیک است). آن کودک با دست خود به پدر آب داد. سپس امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: «مرا برای نماز آماده کنید.» آن کودک، پدر را در وضو گرفتن کمک کرد. امام عسکری به او فرمود: «بشارت باد تو را ای پسرم که تویی صاحب الزمان و تویی مهدی و حجت خدا بر روی زمین، و این عهدی است از پدرم و از پدرانش تا رسول خدا صلی الله علیه و آله ».






::: شنبه 91/10/30 ::: ساعت 11:16 صبح :::   توسط قاسم 
نظرات شما: نظر

پرسش:

با عنایت به این که تنها چیزی که خداوند از آن نمی گذرد حق الناس است، آیا می‌شود حق الله را رعایت نکرد و مؤمن بود؟

پاسخ:

توجّه به حق الناس از مهمترین دستورهای اسلامی است و طولانی ترین آیة قرآن(1) دربارة حق الناس است، در بسیاری از ابواب فقه، سخن از حق الناس است. در نماز تأکید بر آن است که لباس و مکان نماز گزار غصبی نباشد. در معامله و کسب، سخن از رضایت طرفین است. به طور کلی در حق الناس، مال و جان و عرض مسلمانان حرمت خاصّی دارد و اگر تضییع شود، تنها با ندامت و پشیمانی جبران نمی‌شود.
امیر المؤمنین یکی از شرایط توبه را ادای حقوق مردم ذکر نموده است.(2)
اگر کسی از راه حرام، مالی به دست آورده، باید برگرداند و اگر آبروی کسی را برده، باید حلالیّت بطلبد. خداوند متعال به خاطر مصالح و حساسیّت‌هایی که در مورد حق النّاس وجود دارد، سخت‌گیری زیادی نشان داده است. لذا باید سعی کنیم، در طول زندگی حقّی از حقوق مردم را ضایع نکنیم و اگر چنین کاری انجام دادیم تا فرصت باقی است، حلالیّت بطلبیم. چرا که در آخرت، محلی برای عفو و بخشش در مورد حق النّاس وجود ندارد.
از سویی دیگر همة واجبات و محرّمات به نحوی حقوق الهی‌اند و یقیناً خدای متعال، به هیچ وجه راضی به ضایع شدن حقّ خود نیست. چرا که حقوق الهی، بر مبنای مصالح و مفاسدی است که انسان را در راستای رسیدن به کمال حقیقی و سعادت واقعی رهنمون می‌سازد. اما این که در تعالیم و آموزه‌های دینی ما، نسبت به حقّ الناس، حسّاسیت بیشتری نشان داده است. بخاطر این است که در حقّ النّاس سروکار ما، با انسان ‌هاست، انسان‌هایی که خود گرفتار وضع خویشند، ولی در حق الله سر و کار انسان‌ها، با خدای تبارک و تعالی است که ارحم الراحمین است و لذا طمع و امید به عفو و بخشش فزونی می‌یابد، ولی این رجاء و امید به عفو و بخشش نباید انسان را گستاخ کند که حقوق الهی را زیر پا بگذارد.
در قرآن کریم و آیات و روایات ما، تا حدود زیادی به نشانه‌ها و خصائص و صفات مؤمنین اشاره شده است و ما در این مثال یکی از آیات قرآن را شاهد می‌آوریم که به صراحت یکی از نشانه‌ها و صفات مؤمنین را حافظان حدود و مرزهای الهی بر شمرده‌اند و یقیناً کسی که حقوق الهی را زیر پا بگذارد و حدّ و مرزهای الهی را رعایت نکند، مؤمن واقعی نخواهد بود، مگر این که توبه و انابه کند و به حرم امن الهی بازگردد و از گذشتة خود پشیمان گردد.
خداوند متعال در سورة مبارکة توبه، مؤمنان را که فروشندگان جان و مال به خدا هستند، با نُه صفت بارز معرفّی می‌کند.
التّائبون العابدون الحامدونَ السّائحون الراکعون الساجدون الآمرون باالمعروفِ و الناهون عن المنکر و الحافظون لحدود الله و بشّر المؤمنین.(3)
«(مؤمنان) توبه کنندگان و عبادت کاران و سپاس گویان و سیاحت کنندگان و رکوع کنندگان و سجده‌آوران و آمران به معروف و نهی کنندگان از منکر و حافظان حدود (و مرزهای) الهی اند و بشارت‌بده به (این چنین) مؤمنان.»
چنان که در پایان این آیة شریفه شاهد هستید، یکی از صفات بارز مؤمنان « حافظان حدود و مرزهای الهی» است. که طبیعتاً کسی که حقوق الهی را رعایت نمی‌کند، با توجه به این آیه، نمی‌تواند مؤمن حقیقی و واقعی تلقّی شود. هر چند که همیشه و همواره در توبه برای همة انسان‌ها باز است، که از گذشتة خویش توبه کنند و رو به سوی معبود بیاورند.
به عنوان مثال یکی از حقوق الهی که بر ما مسلمانها واجب است، انجام دادن فریضة نماز است که در بین آیات و روایات تأکید زیادی بر این تکلیف عظیم الهی شده است. به نحوی که ایمان و کفر دائر مدار خواندن و یا ترک نماز شده است.
رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ می‌فرمایند: « بین الایمان و الکفر ترکُ الصلوة »(4)مرز میان ایمان و کفر ترک نماز است.
و با این حال چگونه می‌شود کسی که حقوق الهی را زیر پا می‌گذارد، مؤمن خواند.



پاورقی:

1. بقره:282.
2. نهج البلاغه، حکمت417.
3. توبه: 112.
4. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج5، ص 402.





  • کلمات کلیدی : حق الناس، محرمات، واجبات، نماز

  • ::: شنبه 91/10/30 ::: ساعت 11:12 صبح :::   توسط قاسم 
    نظرات شما: نظر

    پرسش:

    آیا اگر خطایی از انسان به صورت نا آگاهانه سر بزند، گناه محسوب می شود یا خیر؟

    پاسخ:

    گناه به عمل و کاری گفته می شود که از روی عمد و با علم و آگاهی و بدون جبر و اجبار، بر خلاف دستور خداوند انجام شود و یا شخص حکمی از احکام الهی را بدون عذر شرعی ترک نماید. در این صورت انسان گناه کار محسوب می شود و اگر توبه نکند، کیفر عمل و گناه خود را خواهد دید. اما اگر کسی کاری کند که نداند خلاف دستورات دینی است، و یا بداند ولی از روی اشتباه و نسیان و سهو و غیر عمدی انجام دهد و یا در انجام آن مجبور باشد، مثلاً کسی او را به خوردن روزه و یا ترک نماز، مجبور کند و یا به گفتن و شنیدن غیبت و یا موسیقی حرام مجبور نماید و ... ، در این صورت عمل انجام شده، گناه محسوب نمی شود و کیفری هم نخواهد داشت.
    البته نباید از نظر دور داشت عمل حرام و گناه غیر عمدی و غیر آگاهانه در صورتی گناه محسوب نمی شود از روی نسیان و یا اکراه و یا اضطرار و یا سهو انجام شود، اما اگر از روی جهل واقع شود دو صورت دارد: گاهی زمینه و فرصت کافی برای پرسش برای شخص بوده که از حکم عملی بپرسد ولی او کوتاهی کرده و حکم آن مسأله را نپرسیده است در این صورت این شخص جاهل مقصر محسوب می شود و عملی را که از روی جهل مرتکب شده گناه محسوب می شود. ولی گاهی زمینه و فرصت لازم برای پرسش وجود ندارد و یا تحقیق و فحص کافی کرده به گناه آن عمل واقف نشده است، در این صورت انجام آن عمل به عنوان گناه برای او محسوب نمی شود.
    لازم به یادآوری است که اگر عمل یاد شده در سؤال مربوط به حق الناس باشد، نظیر مال و عرض و آبروی مردم و مانند، گرچه گناه نیست، اما باید از طریقی رضایت و حلالیت طرف مقابل که حقش ضایع شده را بدست آورده و آن را جبران کند. (1)



    پاورقی:

    1. دستغیب، گناهان کبیره، قم، ‌نشر انتشارات اسلامی، ‌1376 ش، ج2، ص13.

     





  • کلمات کلیدی : جاهل مقصر، ترک نماز، سهو

  • ::: شنبه 91/10/30 ::: ساعت 11:4 صبح :::   توسط قاسم 
    نظرات شما: نظر

    نامه امام عسگرى به ابن بابویه‏

    «بِاسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ» اینها همه درس است. کارى را بدون‏ «بِاسْمِ اللَّهِ» شروع کنیم، بدون‏ «الْحَمْدُ لِلَّهِ» ناقص است، «وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ» (اعراف/ 128) آیه قرآن است، یعنى هرچه توطئه ابرقدرتها م‏ی خواهند بکنند، بکنند. «وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ» اگر همین کلمه را جوانهاى ما یاد بگیرند، آقا اروپایى ‏ها مى‏ خواهند چه کنند، آمریکایى ‏ها مى‏ خواهند چه کنند، هر کارى مى خواهند بکنند، «وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ» همین دو کلمه، آیه قرآن هم هست، آیه دو کلمه‏ اى. یک آیه دیگر داریم‏ «وَالْعَاقِبَهُ لِلتَّقْوَى» (طه/ 132) یعنى هر کارى مى ‏خواهند بکنند بکنند، بالاخره پیغمبر تنهایى پیروز شد، مشرکین نابود شدند. موسى ‏ها ماندند، فرعون‏ها غرق شدند. موسى ‏ها ماندند، قارون‏ها به گِل فرود رفتند. اینکه حالا طراحى کردند، چه کردند، چه نکردند، نترسید، من اینها را گفتن اجازه بدهید، نمى‏دانم در تلویزیون گفتم یا در سخنرانى‏ها، چند تا نمونه برایتان بگویم. شاه گفت: احدى عکس امام خمینى را چاپ نکند، هیچ مرجعى در تاریخ به اندازه امام خمینى عکسش چاپ نشد. به خواست شاه نیست. شاه نماینده نود تا کشور که حامى او بودند. 2- همه برادران یوسف، یوسف را در چاه انداختند که یوسفى نباشد، یوسف عزیز شد و همه برادرها شرمنده شدند. 3-

    آیت الله حائرى مؤسس حوزه علمیه قم که از دنیا رفت ختمى گرفتند، پاسبان‏هاى زمان شاه آمدند آب ریختند در سماور زغالى ‏ها گفتند احدى فاتحه نخواند، هیچ آیت اللهى را سر قبرش به اندازه آیت الله حائرى، مسجد بالاى سر حضرت معصومه قم، هیچ کس را به اندازه او بالاى سرش فاتحه نخواندند. زلیخا همه درها را بست که عشقش به یوسف را هیچ کس نفهمد، هیچ قصه‏اى به اندازه عشق زلیخا لو نرفت. والا به در بستن نیست. به در چاه انداختن نیست. بگذار اروپا و آمریکا هم جمع شوند براى ما تصمیم بگیرند. در تاریخ همیشه باطل‏ها برنامه ریختند و بالاخره پیروزى با حق بوده. «وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ». یادمان نرود هر وقت فکر مى ‏کنى چى شد، چى شد، یادت باشد «وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ».






    ::: شنبه 91/10/30 ::: ساعت 10:59 صبح :::   توسط قاسم 
    نظرات شما: نظر

     

    پرسش:

    گناهان کبیره چیست؟ و چه تفاوتی با گناهان صغیره دارد؟ و چه گناهانی جزو گناهان کبیره محسوب می شود؟

    پاسخ:

    در این که مراد از گناهان کبیره چیست؟ معنای گناهان کبیره و صغیره روشن است، گناهان کبیره یعنی گناهان بزرگ، و گناهان صغیره یعنی گناهان کوچک، با توجه به معنای لغوی کبیره و صغیره، تردیدی نیست جمیع گناهان از این جهت که معصیت خدای متعال بزرگ و عظیم است، زیرا وقتی اراده خدای متعال عصیان می شود، نظر به این که اراده حق سبحانه معصیت شده بزرگ است. ولی وقتی گناهان بعضی نسبت به بعض دیگر سنجیده می شود بعضی بزرگ تر از بعض دیگر اند، به این اعتبار و نگاه گناهان به دو قسم تقسیم می شود: گناهان صغیره و گناهان کبیره.
    معیار گناهان کبیره از صغیرهچه معیاری برای تمیز گناهان کبیره از صغیره وجود دارد؟ معیارهایی برای تمیز گناهان کبیره از گناهان صغیره ذکر شده است:
    هر گناهی که در قرآن و احادیث به کبیره بودن آن تصریح شده است.
    هر گناهی که در قرآن کریم و روایات معتبره وعده آتش دوزخ بر ارتکاب آن داده شده باشد، مثل قتل مومن که در قرآن کریم آمده است:
    وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظیما.(1) هر کسی مومنی را از روی عمد به قتل برساند سزای او آتش است که جاویدان در آن خواهد و مورد غضب خداوند و لعنت او خواهد بود، و خداوند عذاب بزرگی را به او وعده می دهد.
    هر گناهی که در قرآن کریم و سنت معتبر نبوی و یا ائمه معصومین از گناه کبیره بزرگتر شمرده شده است، مثل فتنه (ایجاد آشوب و سلب آسایش عمومی و یا فردی مردم، ایجاد دو دستگی میان مردم و یا ایجاد اختلاف میان دو شخص) که در قرآن کریم شدید تر از قتل دانسته شده است،
    وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْل.(2) فتنه بد تر از قتل است. همان گونه که در معیار دوم ذکر شد قتل جزو گناهان کبیره است، واضح است وقتی گناهی از کبیره بزرگتر شمرده می شود آن گناه نیز جزو کبائر است.
    هر گناهی که نزد متدینین بزرگ شمرده شود به گونه ای که یقین حاصل شود این گناه از زمان ائمه معصومین تا زمان کنونی به عنوان گناه بزرگ در نزد مسلمانان و متدینان تلقی شده است، چنین گناهی نیز جزو گناه کبائر شمرده می شود. مثل انداختن قرآن در مکان نجس.(3)
    اصرار بر گناهان کبیره نیز جزو گناهان کبیره است، مقصود از اصرار بر گناه صغیره آن است انسان پس از انجام گناه کوچک پشیمان نشود و قصد انجام آن را کما کان داشته باشد، و یا این که گناه صغیره را کوچک بشمارد، و یا بر انجام آن خوشحالی نماید و یا آن را به صورت آشکار انجام دهد.(4)
    تفاوت گناهان صغیره و کبیرههر یک از گناهان کبیره و صغیره آثاری دارد، به طور کلی می توان آثاری را برای گناهان کبیره ذکر کرد که گناهان صغیره مشروط به این که اصرار بر آن نشود آن آثار را ندارد، آثار گناهان کبیره عبارتند از:
    گناهان کبیره همان گونه که در بحث معیار گناهان کبیره گذشت آثار اخروی دارد یعنی وعده عقوبت الهی بر آن ها داده شده است، در حالی که چنین وعده عقوبت اخروی در مورد آنها وجود ندارد، بلکه وعده عفو الهی داده شده است.
    گناهان کبیره موجب شکسته شدن عدالت انسان می شود، و کسی که مرتکب کبیره شود عادل نیست در نتیجه نمی تواند به عنوان شاهد در دادگاه شهادت او مورد پذیرش قرار گیرد، و نمی تواند به عنوان امام جمعه و یا جماعت قرار گیرد. اما گناهان صغیره این اثر را ندارد. ادامه مطلب...



  • کلمات کلیدی : خیانت، دروغ، ربا

  • ::: جمعه 91/10/29 ::: ساعت 8:4 عصر :::   توسط قاسم 
    نظرات شما: نظر
       1   2   3   4   5      >
    داغ کن - کلوب دات کام