سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس راهی را در جستجوی دانش بپیماید، خداوند راهی به سوی بهشت برایش بگشاید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 

 

 

حدیث معراج

مردی خدمت امام حسین علیه السلام آمد و گفت: می خواهم گناه نکنم ولی نمی توانم. موعظه ای کن (تا مانع صدور گناه از من شود). امام علیه السلام فرمود: پنج کار را بکن و آن گاه هر چه خواستی گناه کن(وگرنه دست از گناه بکش).
.1روزی خدا را نخور و هرچه خواستی گناه کن. «فأول ذلک لا تأکل رزق الله و أذنب ما شئت».
2.از ولایت خدا خارج شو و هرچه خواستی گناه کن. «والثانی اخرج من ولایة الله و اذنب ما شئت»
.3جایی پیدا کن که خدا تو را نبیند و هر چه خواستی گناه کن. «و الثالث اطلب موضعا لا یراک الله و أذنب ما شئت»
.4آن گاه که ملک الموت برای قبض روح تو می آید، اگر توانایی دفع او را داری و می توانی از دست وی نجات پیدا کنی، هر چه می خواهی گناه کن. «والرابع إذا جاء ملک الموت لیقبض روحک فادفعه عن نفسک و أذنب ما شئت».
.5وقتی مامور جهنم خواست تو را وارد جهنم کند، اگر می توانی داخل نشو و هر چه می خواهی گناه کن. «والخامس إذا أدخلک مالک فی النار- فلا تدخل فی النار و أذنب ما شئت».بحارج 75 ص 126
ریشه قرآنی حدیث آن است که قرآن کریم نیز از همین عامل به عنوان یکی از اهرم های تربیتی استفاده کرده است: «و قل اعلموا فسیری الله عملکم و رسوله و المؤمنون و ستردون إلی عالم الغیب و الشهاده فینبئکم بما کنتم تعملون».سوره توبه آیه 105
پیامبر! به آن ها بگو هر کار خواستید بکنید، ولی توجه داشته باشید که در محضر و منظر خدا، رسول خدا و انسان های کامل - که مصداق بارز آن ائمه اطهار علیهم السلام هستند - قرار دارید و به زودی عالم غیب و شهادت بر می گردید و به شما خبر می دهد که چه کارهایی کردید.
امام حسین علیه السلام در روز عاشورا بعد از شهادت اصحاب، سرش را به طرف آسمان بلند کرد و گفت: «اللهم إنک تری ما یصنع بولد نبیک»، خدایا توشاهدی و می بینی که با پسر پیغمبر تو چه می کنند. بحار ج44 ص321
چنان که پس از شهادت طفل شیر خوار دست مبارک خود را زیر گلوی او گرفت، وقتی کف دستش پر از خون شد، آن را به طرف آسمان پاشید و گفت: «هون علی انزل بی أنه بعین الله».آن چه که این مصیبت را بر من آسان می کند این است که این مصائب در محضر خدا و منظر او واقع می شود و او می بیند.      بحار ج45 ص46





  • کلمات کلیدی : موعظه، گناه، امام حسین

  • ::: سه شنبه 91/8/23 ::: ساعت 4:15 عصر :::   توسط قاسم 
    نظرات شما: نظر

    پرسش:
    بنده خیلی سعی می‌کنم واجبات و محرمات الهی را رعایت کنم، اما مدتی است حس می‌کنم خیلی توفیقات از من سلب شده است، مثل مجالس روضة امام حسین و ... و دیگر مثل گذشته حال مناجات را ندارم، این موضوع به شدّت مرا آزار می‌دهد و از این که نمازهایم بی‌روح شده خسته شده‌ام لطفاً مرا راهنمایی کنید که چگونه این حالات را برطرف نمایم و عشق به مناجات را در دل خودم تقویت نمایم؟
    پاسخ:
    نظر شما را به مطالب زیر جلب می‌نمایم.
    1. اگر فقط گاهی نشاط در عبادت دارید، خیلی نگران نباشید چرا که نشاط دائمی مختصّ ائمة اطهار ـ علیهم السّلام ـ و اولیای الهی است. چنان که در روایتی امام عسگری ـ علیه السّلام ـ فرمودند: هنگامی که قلوب نشاط دارد به آنها امانت بسپارید، و وقتی که گریزانند آنها را واگذارید.
    البته با برنامه‌ریزی و مجاهده می‌توان به درجات بالایی دست پیدا کرد، ولی به هر حال نباید بیش از ظرفیت نفس، به آن فشار آورد، مخصوصاً در ایام جوانی و در ابتدای راه، که این جامع ترین ملاک و معیار است. پس انسان باید مانند یک پزشک نبض معنوی خود را بگیرد و با توجّه به تفاوت‌های فردی، شغلی، خانوادگی و نیازهای طبیعی و غریزی تصمیم بگیرد. پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به کسانی که همسر را بر خود حرام کرده بودند و روزها روزه بودند و شب‌ها نمی‌خوابیدند، فرمودند: همانا کسی که از این کارها اعراض کند از من نیست. خدا در قرآن می‌فرماید:«لا تُحَرِّموا طَیِّباتِ ما احلّ اللهُ لکم ...» یعنی آنچه را که خدا بر شما حلال فرموده حرام نکنید ...»
    حضرت امام خمینی ـ رحمة الله علیه ـ در کتاب آداب الصلوة سخت‌گیری زیاد را موجب انزجار و تنفّر نفس می‌دانند. البته بدیهی است که اگر نفس انسان ظرفیت داشته باشد نباید سهل‌انگاری کرد که در روایت هم داریم که بهترین اعمال آن است که خود را بر آن وادار کنی.
    در روایتی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به حضرت علی ـ علیه السّلام ـ فرمودند: این دین، دین استوار و محکمی است از این رو با رفق و نرمی در آن سیر کن و عبادت خدا را برای خودت ناخوشایند مکن، که افراط کار نه مرکب خود را سالم باقی می‌گذارد و نه راه را طی می‌کند.
    رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود
    رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود ادامه مطلب...




    ::: یکشنبه 91/8/21 ::: ساعت 9:31 صبح :::   توسط قاسم 
    نظرات شما: نظر

    پرسش: خنده زیاد درمحرم
    خنده زیاد در ایام محرم ناپسند است، لطفاً راه حلی برای جلوگیری از خنده ارایه فرمایید.
    پاسخ:
    انسان دارای ابعاد مختلفی است که یکی از آنها بُعد عاطفی میباشد، برخورداری انسان از این ویژگی، موجب می‌شود در مواردی خوشحال و شاد باشد و در جاهایی نیز محزون و غمگین. از این جهت شادی و غم به خودی خود نه بار ارزشی مثبت دارد و نه منفی. به این معنا که نمی‌شود کسی را به خاطر غمگینی و یا شادی، تحسین و یا مذمت کرد، بلکه شرایط مختلف و عوامل گوناگون فردی و اجتماعی، اعتقادی، ‌اخلاقی و غیره باعث می‌شود که برخی از شادی‌ها را مورد ملامت و سرزنش قرار دهیم،‌ مثل شادی در برابر کسی که مصیبت دیده است، و یا برخی از شادی‌ها را تحسین و تشویق نماییم مثل این که در ایام ولادت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ جشن می‌گیریم و شادی می‌کنیم. همین طور هم در مورد بعضی از غم و اندوه‌ها، باید گفت که مورد مذمت قرار می‌گیرد. مثل این که کسی در مراسم ازدواج برادرش به گوشه‌ای برود و ماتم گرفته و از خوشحالی بقیه هم ناراحت باشد. و به عکس اگر در مراسم عزاداری، انسان محزون باشد، ظاهر و باطنش نشان از غم و اندوه داشته باشد، سزاوار و شایسته است. چه این که گفته شده است در قبرستان، خنده نکنید.
    ما به عنوان افراد مذهبی لازم است که همة افکار، گفتار و کردارمان را به گونه‌ای جهت دهیم که در مسیر قرب الهی قرار گیرد. در این صورت، هم به جای خودش، غم و شادی داریم و هم این که غم و شادی را وسیلة تقرب به خداوند متعال قرار داده‌ایم. اولین شرط برای رسیدن به این هدف، اخلاص در نیت است. باید نگاه کرد که این رفتار من (از جمله خنده) مورد رضایت خداوند و اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ هست یا خیر؟ از این رو ممکن است که یک تبسم حتی در ایام محرم برتر و با فضیلت‌تر از گریه باشد. باید توجه کرد که این خنده و یا گریه به چه نیت و هدفی انجام می‌شود.
    با این که قرار دادن خنده و شادی در مسیر رضایت الهی و اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ یکی از راه‌های کاستن از خنده به حساب می‌آید. در این جا به موارد دیگری که می‌تواند کارساز باشد اشاره می‌کنم. ادامه مطلب...



  • کلمات کلیدی : خنده در محرم، حرمت شکنی

  • ::: یکشنبه 91/8/21 ::: ساعت 9:21 صبح :::   توسط قاسم 
    نظرات شما: نظر

    به جوانان و اقشار متمایل به فساد و شرابخواری تفهیم شود که گرایش و یا تمایل به مسیحیت و بی بند و باری، پیمودن راه و روش یزیدیان است نه حسینیان.
     روحیات یزید
     در مقام بیان و معرّفی تام و تمام چهره پلید یزید نیستیم؛ ولی برخی از روحیات او را منعکس می کنیم.
     یزید در دامن خانواده ای بزرگ شده بود که با نام اسلام بر مردم حکومت می کردند و کمترین اعتقادی به آن نداشتند. او جوانی ناپخته، شهوت پرست، خودسر، و فاقد دور اندیشی و احتیاط بود. وی فردی بی خرد، بی باک، خوشگذران، عیّاش و کوتاه فکر بود. یزید که پیش از رسیدن به حکومت، اسیر هوسها و تمایلات افراطی بود، بعد از حکومت نیز نتوانست حداقل مثل پدرش معاویه ظاهر اسلام را حفظ کند؛ بلکه بر اثر روح بی پروایی و هوسبازی، علناً مقدسات اسلامی را زیر پا گذاشت و در ارضای شهوات خود از هیچ چیزی فرو گذار نکرد. به نمونه های زیر توجّه کنید:

     1. تظاهر به شرابخواری
     یزید علناً شراب می خورد و تظاهر به فساد می نمود و بی باکانه اشعاری به این صورت می خواند:
     مَعْشَرَ النِّدمانِ قُومُوا
    وَ اسْمَعُوا صَوْتَ الْاَغانی
     "یاران هم پیاله من! بر خیزید و به نغمه های مطربان [خوش آواز] گوش دهید."
     و اَشْرَبُوا کَأسَ مُدامٍ
    وَاتْرُکُوا ذِکْرَ الْمَعانی
     "[پیاله های ] شراب را پی در پی سر بکشید و بحثهای معنوی [و علمی ]را کنار بگذارید."
     شَغَلَتْنی نَغْمَةُ الْعیدان
    عَنْ صَوْتِ الْاَذانِ
     "نغمه های ساز و آواز، مرا از شنیدن اذان [و ندای الله اکبر] باز می دارد."
     وَ تَعَوَّضْتُ عَنِ الحُورِ
     خُموراً فی الدنان
     "من حوران بهشتی را [که نسیه است ] با خم شراب [نقدی ] معاوضه می کنم."
     2. عیش و نوش در میدان جنگ
     سالی معاویه یزید را با لشکری برای جنگ با رومیها فرستاد، و "سفیان عوف غامدی" را با وی همراه نمود. یزید در این سفر زن محبوب و مورد علاقه خود "ام کلثوم" را همراه برد. سفیان پیش از یزید با لشکریان وارد سرزمین روم شد و بر اثر بدی آب و هوا، سربازان مسلمان در محلّی به نام "غَذْ قَذُونَه" به تب و آبله مبتلا شدند.
     یزید که در راه در منزلی بنام "دَیر مُرّان" نزدیک دمشق در کنار "ام کلثوم" به استراحت و عیش و نوش پرداخته بود، چون از این حادثه خبر یافت، گفت:
     ما اِنْ اُبالی  بِما لاقَتْ جُمُوعُهُمْ
    بِالْغَذْ قَذُوْنَةِ مِنْ حُمّی  و من مُوْمٍ
     اِذا اِتَّکَأْتُ عَلَی الْاَسْماطِ فی  غُرَفٍ
    بِدَیْرِ مُرّانَ عِنْدی  اُمُّ کُلْثُومٍ
     "باکی ندارم که سربازان مسلمان در "غَذْ قَذُونَه" دچار تب و آبله شوند [و بمیرند]، زمانی که من در میان غرفه ها در "دیر مُرّان" بر بالشها تکیه زده ام و اُمّ کلثوم در کنار من است."
     3. انکار رسالت
     یزید پس از پیروزی بر امام حسین علیه السلام ضمن اشعاری گفت: "هاشم با ملک و حکومت بازی کرد، نه خبری از عالم غیب آمده و نه وحیی شده است."!!
     آنگاه کینه های دیرینه خود را از سرداران اسلام، که در جنگ بدر وزیر پرچم اسلام، بستگان او را از دم شمشیر گذرانده بودند، نشان داد و کشتن امام حسین علیه السلام را تلافی آن ماجرا معرفی کرد و گفت: "کاش بزرگان ما که در بدر کشته شدند، امروز زنده بودند و می گفتند: یزید دست مریزاد.
     گرایش به مسیحیّت
     حال باید ریشه یابی کرد که چرا یزید آن همه جنایت کرد و به انواع و اقسام فساد و تباهی مبتلا بود؟ ریشه اصلی این همه جنایت در این است که او در دامن کسانی بزرگ شد و تربیت یافت که گرایش به مسیحیّت تحریف شده داشتند؛ در واقع یزید جذب آن بخش از مسیحیّت شد که بر اثر تحریف می توانست عامل بد آموزیها و انحرافات باشد. شواهد متعددی وجود دارد که نشان می دهد یزید تمایل و گرایش به مسیحیّت داشته است.





  • کلمات کلیدی :

  • ::: یکشنبه 91/8/21 ::: ساعت 8:36 صبح :::   توسط قاسم 
    نظرات شما: نظر

    چه خوب شد عرفه دلبرم صدایــم کرد
    خدا به خاطر ارباب این عطایـــم کرد
    به دامن جبل الرحمه پا به پای حبیـب
    به آستان رفیع دعا رهایـــــــم کرد
    چه فرصتی که به همراه کاروان حسین
    مسافر سفر دشت نینوایــــــــم کرد
    ز سعی مروه و سعی صفا عــــبورم داد
    به طوف حج حقیقی دل آشنایـم کرد
    چه منتی که در این روز معرفت،اربـاب
    به خوان نعمت العفو خود گدایــم کرد
    منی که هیچ نبودم به شی مذکــوری
    به حب فاطمه شایسته ثنایم کـــــرد

    عرفه


    به افتخار علی ره به بام هــــــم داد
    که هم نشین تمام فرشته هایــم کرد
    ز گریه حوله احرام دلبرم خیس اسـت
    صدای ناله ارباب مبتلایم کـــــــرد
    همه به حال دعای حسین می گـریند
    نوای یارب زینب پر از نوایــــم کرد
    به دیده اشک مناجات کئکان زیباست
    ز گاهواره خود کودکی ندایم کــــــرد
    علی اکبر و طعم فراز های دعـــــــا
    به شیوه های دعا خواندن آشنایم کرد
    به اشک چشم علمدار کاروان سوگــند
    حسین بود که دلداده خدایم کـــــرد
    همان حسین که با جلوه کرامت خــود
    کرم نمود و صدا سوی خیمه هایم کرد
    بدون اذن خودش کربلا نمی آیـــــم
    ز درد با که بگویم که کربلایم کـــرد
    خوشم از آنکه بگویم به دوستان شهید
    حسین عاقبت از عشق خود فنایم کرد

    " محمود ژولیده "





  • کلمات کلیدی :

  • ::: چهارشنبه 91/8/3 ::: ساعت 2:49 عصر :::   توسط قاسم 
    نظرات شما: نظر
    <   <<   26   27   28   29   30   >>   >
    داغ کن - کلوب دات کام