سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه خوب گوش دهد، زود بهره برد . [امام علی علیه السلام]
 

 

 

حدیث معراج

جابر قبر امام حسین را دو اربعین‏ زیارت کرد
جابر مردى بود از اصحاب رسول الله (ص) آدم خوبى بود. حتى به خانه پیامبر مى‏رفت و حضرت زهرا اسرارى به او مى‏گفت. از اصحابى بود که به خانه‏ ى رسول الله آمد و شد داشت و پیغمبر هم به او گفته بود که تو سنت زیاد خواهد شد. پیغمبر فرمود: سلام مرا به امام باقر برسان. یعنى ‏اى جابر تو این قدر زنده مى ‏مانى که امام على، امام حسن، امام حسین، امام زین العابدین و امام باقر (ع) را درک مى ‏کنى. و پیغمبر توسط این صحابه‏ ى پیر، این صحابى بزرگ، به امام باقر سلام رسانده است. ایشان چشم ندارد. وقتى خبر شهادت را در مدینه مى‏ شنود، غلامى دارد، عصاکش اوست. با او از مدینه تا کوفه مى‏آید و به سراغ یک نفر به نام عطیه مى‏ رود. عطیه یک مرد دانشمند است. اولین کسى که تفسیر نوشته است، جناب عطیه است. به همراه عطیه به کربلا و قبر امام حسین مى‏آیند. پیرمردى 90 ساله، نابینا، این همه راه را پیاده آمده است. مى‏گفت: وارد شریعه‏ى فرات شد، در شط غسل کرد، بعد پاهایش را آهسته، آهسته برمى دارد. بعد به قبر امام حسین (ع) رسید. گفت: دست مرا روى قبر بگذارید. عطیه، یکى از دانشمندان بزرگ مى ‏گوید: دست جابر، این صحابى بزرگ را که فرسخ‏ها آمده است، روى قبر امام حسین گذاشتم. تا دستش را روى قبر امام حسین گذاشتم، سه مرتبه گفت: یا حسین، بعد سلام کرد. بعد گفت: چرا جواب مرا نمى ‏دهى؟ نباید جواب بدهى. نباید جواب بدهى چون سر در بدن ندارى. من وارد این حدیث نمى ‏شوم که در اربعین‏ اصحاب امام حسین به کربلا آمدند یا نه! اما قطعى است که جابر، آن مرد بزرگوار، به زیارت امام حسین آمد و یک پیام داد. جابر به امام حسین سلام کرد و بعد غش کرد. عطیه مى‏گوید: آبى آوردم و جابر را به هوش آوردم. وقتى به هوش آمد، دومرتبه به اصحاب امام حسین سلام کرد، چون اصحاب امام حسین هم دور امام حسین دفن هستند. به اصحاب امام حسین سلام کرد، ادامه مطلب...



  • کلمات کلیدی :

  • ::: سه شنبه 91/10/12 ::: ساعت 9:37 عصر :::   توسط قاسم 
    نظرات شما: نظر

     

    حضور در مجلس معصیت

    س: گاهى مجالس جشن دسته‏ جمعى از طرف اساتید یا دانشگاه کشورهاى بیگانه برگزار مى‏شود و از قبل معلوم است که مشروبات الکلى در آن مجالس وجود دارد، تکلیف شرعى دانشجویان که قصد شرکت در آن جشن را دارند چیست؟
    ج: حضور در مجالسى که در آنها شراب نوشیده مى‏شود براى هیچکس جایز نیست، در این محافل شرکت نکنید تا بفهمند که شما به علت مسلمان بودن در مجلس شرب خمر شرکت ننموده و مشروب نمى‏خورید.
    س : حضوردر مجالس عروسى چه حکمى دارد؟ آیا بر حضور در مجلس عروسى که خالى از رقص نیست، عنوان «الداخل فى عمل قوم فهومنهم» صدق مى‏کند و لذا ترک آن مجلس واجب است یا اینکه حضور در آن مجلس بدون شرکت در رقص و مراسم دیگر، اشکال ندارد؟
    ج: اگر مجلس به گونه‏اى نباشد که عنوان مجلس لهو و حرام و معصیت بر آن صدق کند و حضور در آن مفسده‏اى نداشته باشد، حضور و نشستن در آن در صورتى که عرفا تأیید عملى که جایز نیست، محسوب نشود، اشکال ندارد.
    س : 1 - شرکت در جشنهایى که زنان و مردان در آنها مبادرت به رقص و نواختن موسیقى بطور جداگانه مى‏کنند چه حکمى دارد؟
    2 - آیا شرکت در عروسیهایى که در آنها مبادرت به رقص و نواختن موسیقى میشود، جایز است؟
    3 - آیا نهى از منکر در مجالسى که در آنها رقص انجام مى‏شود، در صورتى که امر به معروف ونهى از منکر در شرکت کنندگان تأثیرى نداشته باشد، واجب است؟
    4 - رقص مختلط زن و مرد چه حکمى دارد؟
    ج: بطور کلى اگر رقص باعث تهییج شهوت شود یا همراه با عمل حرام و یا مستلزم آن بوده و یا به صورت مختلط بین زنان و مردان اجنبى باشد، جایز نیست و فرقى نمى‏کند بین اینکه در جشنهاى عروسى باشد یا غیر آن و شرکت در مجلس معصیت هم اگر مستلزم ارتکاب حرام مانند گوش‏دادن به موسیقى مطرب و لهوى مناسب با مجالس لهو و گناه باشد و یا حضور در آنها تأیید گناه محسوب شود، جایز نیست و امّا تکلیف امر به معروف و نهى از منکر با عدم احتمال تأثیر ساقط است.
    س : اگر مرد نامحرمى وارد جشن عروسى شود و در آنجا زن بدون حجابى حضور داشته باشد و مرد بداند که نهى از منکر در او تأثیرى ندارد، آیا واجب است مجلس را ترک کند؟
    ج: اگر خروج از مجلس معصیت به عنوان اعتراض مصداق نهى از منکر باشد، واجب است.
    س : آیا حضور در مجالس و محافلى که در آنها به نوارهاى مبتذل غناگوش داده مى‏شود جایز است؟ در صورتى که در غنا بودن آن شک داشته باشد، با توجه به این که نمى‏تواند از پخش نوار جلوگیرى کند، حکم چیست؟
    ج: حضور در مجلس غناو موسیقى مطرب و لهوى مناسب بامجالس لهو و گناه در صورتى که منجر به گوش دادن یا تأیید آن شود جایز نیست ولى در صورت شک در موضوع، حضور در آن مجلس و گوش دادن به آن فى‏نفسه اشکال ندارد.
    س : شرکت در مجالس و محافلى که انسان در آنها گاهى مبتلا به شنیدن کلام غیرمناسبى از قبیل افترا بر مقامات دینى یا مسئولین جمهورى اسلامى یا مؤمنین دیگر مى‏شود چه حکمى دارد؟
    ج: مجرّد حضور در آن مجالس تا زمانى که مستلزم ابتلا به عمل حرام مانند گوش دادن به غیبت و همچنین موجب تأیید و ترویج منکر نباشد، فى نفسه اشکال ندارد ولى نهى از منکر با وجود شرایط آن واجب است.
    س : در جلسات و انجمن‏هایى که در بعضى از کشورهاى غیر اسلامى تشکیل مى‏شود، طبق عادت براى پذیرایى حاضران از مشروبات الکلى استفاده مى‏شود، آیا شرکت در این جلسات و انجمن‏ها جایز است؟
    ج: حضور در مجلسى که در آن شراب خورده مى‏شود جایز نیست و در صورت اضطرار واجب است به مقدار ضرورت اکتفا شود.





  • کلمات کلیدی : عروسی، مبتذل، لهو

  • ::: یکشنبه 91/10/10 ::: ساعت 11:8 صبح :::   توسط قاسم 
    نظرات شما: نظر

    دیگر نفَـس نمانده در ایـن نای سـوخته
    در این ضـمیرِ خُدعـه گـرِ خـودفـروخـتـه
    دیـگر پـری نـمانـده در این بـالِ سوخته
    انـگار عـقـل و عـاطـفه را هـم فـروخته
    عطرِ شهید گم شده در شهرِ سوخته
    در کـوچه های نام و نـشـانی فـروخته
    بانـگِ فـریب می وزد از حـلـقِ سـوخته
    نفرین به فتنه گـر که وطـن را فـروخته!خودتان قضاوت کنید که بار دیگر این چنین اتفاقی نیفتد لعنت بر هرچی خائن وطن فروش





  • کلمات کلیدی : فتنه88، عکس

  • ::: یکشنبه 91/10/10 ::: ساعت 10:52 صبح :::   توسط قاسم 
    نظرات شما: نظر

    آثار بصیرت 

     در حدیث نبوى آمده است که در دل هر بندهاى دو دیده نهانى است که به واسطه آن دو، غیب را مى نگرد و چون خدا بخواهد در حق بندهاى نیکى کند، دو چشم دلش را مى گشاید تا به واسطه آن، آنچه را که از دیدگان ظاهریش نهان است، بتواند دید.

    از شمار انسانهاى صاحب بصیرت «حارث بن مالک بن نعمان انصارى» بود. پیامبر اکرم از او پرسید: "چگونه ‏اى و در چه حالى؟" عرض کرد: "مؤمن راستین و اهل یقینم". پیامبر فرمود: "علامت یقین و ایمان راستینت چیست؟" عرض کرد: "زهد و کناره‏گیرى نفسم از دنیا و دلبستگى آن، موجب شد که شبهایم را به بیدارى و عبادت و روزهایم را به روزه و تشنگى بگذرانم، از این رو به درجه‏اى از بصیرت و بینایى رسیده‏ام که گویى عرش پروردگارم را که براى حسابرسى بر پا شده است، مى بینم و بهشتیان را در حال زیارت یکدیگر مى‏نگرم و زوزه وحشتناک جهنمیان را از درون آتش می‏شنوم". پیامبر فرمود: "بنده‏اى است که خدا قلبش را روشن کرده است. حال به برکت این نور الهى صاحب بصیرت شده‏اى پس آن را حفظ کن".

    این خاصیت نور باطنى یا بصیرت است که از فطرت انسان پرتو افشان مى شود و اگر منبع الهى آن (فطرت) زنده به گور نشود و غبار آلودگىها و تیرگى هواهاى نفسانى آن را نپوشاند، همواره چشم بصیرت باطن پر فروغ خواهد بود اما اگر در پشت ظلمت گناه پنهان گردد و انسان تبهکار، حقیقت خود را نبیند، از آن رو که نورى ندارد، خود را گم مى کند و پس از مدتى خویشتن را به کلّى فراموش مى نماید.





  • کلمات کلیدی :

  • ::: شنبه 91/10/9 ::: ساعت 4:32 عصر :::   توسط قاسم 
    نظرات شما: نظر

    بصیرت چیست و چگونه حاصل می‏شود


    معنای بصیرت

    بصیرت به معنى دانایى، بینایى، بینایى دل، هوشیارى، زیرکى و یقین است.

    نزد اهل معنا، نیرویى نهانى و قوّهاى قلبى است که در شناخت حقایق تا عمق وجود و باطن ذات آن رسوخ مى کند.

    برخى از اهل معرفت مى‏گویند: «بصیرت قوّه قلبى یا نیرویى باطنى است که به نور قدس روشن گردیده و از پرتو آن، صاحب بصیرت، حقایق و بواطن اشیا را در مى‏یابد. بصیرت به مثابه بَصَر (چشم) است براى نفس».

    میان بَصَر که تأمین کننده نور ظاهرى، و بصیرت که آورنده نور باطنى است، تفاوت بسیار است؛ مانند:

    1. نور ظاهرى، تنها با بینایى انسان سر و کار دارد. خورشید و ماه و چراغ، بیش از این که فضا را روشن و بینایى انسان را یارى کند، کارى انجام نمىدهد. پس اگر انسانى ناشنوا بود یا در بویایى و لامسه و گویایى خود نقص داشت، با تابش آفتاب و مهتاب و نورهایى از این قبیل، مشکلاتش حل نمىشود. اما نور باطن همه نقصهاى (باطنى و معنوى) انسان را برطرف، و تمام دردهاى او را، درمان مى کند... .

    در صورتى که درون کسى را روشن کرد، ساحت جانش چنان نورانى مى شود، که هم صحنههاى خوبى را در خواب و بیدارى مى بیند، هم آهنگهاى خوبى را مى شنود، هم رایحههاى دل انگیزى را استشمام مىکند و هم لطیفههاى فراوانى را لمس مى نماید.

    2. انسان دو چهره یا دوجنبه دارد: چهره ظاهرى یا مُلکى و چهره باطنى یا ملکوتى، خداوند براى دیدن ظواهر، بَصَر را به صورت بالفعل به انسان داده، بشر از آغاز تولد به کمک آن هر چه را که در شعاع چشم و منظر او قرار گیرد مى‏بیند. اما براى دیدن باطن و شهود ملکوت، قوه نورى را در نهاد او نهادینه نموده به نام بصیرت، که تا آن "نور استعدادى" از قوه به فعلیت در نیاید، رؤیت باطن و شهود ملکوت، میسر نخواهد بود.

    صاحب جامع الاسرار مى‏نویسد: معناى سخن خداوند (نور على نور یهدى اللَّه لنوره من یشاء)،(... و من لم یجعل اللَّه له نوراً فماله من نور)، چیزى جز این نیست که تا نور حق حاصل نیاید و به دل و جان سالک نتابد، بصیرت در او پدید نیاید. نور حق سرمه چشم بصیرت است و تمام تلاش اهل مجاهده براى آن است که مورد عنایت حق قرار گیرند و نور حق بر دل و بر جانشان پرتو افکن گردد

    حافظ شیرازى که مى‏گوید:

    گرنور عشق حق به دل و جانت افتد ـ باللَّه کز آفتاب فلک خوبتر شوى

    ناظر به همین نور است. با پرتو افکن شدن نور حق است که سالک از تحیر و تردد مى رَهَد و سرانجام به حقیقت مى رسد.





  • کلمات کلیدی : بصیرت، عشق

  • ::: شنبه 91/10/9 ::: ساعت 4:28 عصر :::   توسط قاسم 
    نظرات شما: نظر
    <      1   2   3   4   5      >
    داغ کن - کلوب دات کام