از کدام راه به مسجد مقدس جمکران مى آئى
حاج على محمد فرزند مرحوم حاج ابوالقاسم پاینده قمى چنین بیان کردند: مرحوم والد گفتند من نذر کرده بودم چهل شب جمعه یا چهارشنبه (تردید از گوینده ) به خاطر جنبه اقتصادى و آفاتى که به زراعت رسیده بود و... مسجد مقدس جمکران مشرف شوم ، سى و نه شب رفتم ، شب جمعه یا چهارشنبه آخر بود که به مسجد رفتم و اعمال مسجد و نماز ولى عصر(ع ) را خوانده بودم ، هوس چائى کردم ، گشتم تا آشنایى پیدا کنم و یک چائى بخورم ، برخورد کردم به عده اى از آشنایان که اسباب چائى داشتند، لکن آب نداشتند، ظرف آب را گرفتم تا بروم از آب انبار نزدیک مسجد و آب بیاورم . نصف پله ها را رفتم ، وسط آنجا چراغ نفتى نصب کرده بودند، یک وقت متوجه شدم آقائى دارد بالا مى آید، سلام کردم با محبت جواب داد و از من احوالپرسى کرد مثل کسى که سالهاست با من رفیق و آشناست ، فرمودند: مسجد آمدى ؟ گفتم : آرى ، پرسید چند هفته است ؟ گفتم : هفته چهلم است ، پرسید حاجتى دارى ؟ گفتم : آرى ، گفت : برآورده شده ؟ گفتم : نه . فرمود از کدام راه مى آئى ؟ عرض کردم از جاده قدیم (آسیاب لتون ) فرمود بین باغ آقا و آسیاب دو سه پل است شما وقتى از پل اول که بالا مى روى شیخ محمد تقى بافقى را مى بینى که مى آید در حالى که عبایش را زیر بغل گذاشته و سنگها را از جاده به کنار مى ریزد، این برخورد را به او بگو و سلام مرا به او برسان و بگو از آنچه ما نزد تو داریم یک مقدار به تو بدهد.
وقت بازگشت من از همان راه که بر مى گشتم در همان مکان برخورد به شیخ محمد تقى بافقى یزدى نمودم که عبا زیر بغل گذاشته ، خم مى شد سنگها را از جاده به کنارى مى ریخت ، چون به او برخورد کردم و جریان را تعریف نمودم و گفتم آقا ترا سلام رسانید، نشست آنقدر گریه کرد، بعد گفت : آقا دگر چه فرمود؟ گفتم فرمود از آنچه که از نزد شماست مقدارى به من بدهید، کیسه اى در آورد و مقدارى پول خرد که داخل کیسه بود کف دست ریخت و چند قرانى به من داد و گفتند دیگر آقا مطلبى نفرمود، گفتم نه ، گفت خدا به شما خیر و برکت دهد و رفت ، بعد از این جریان من وضعم خوب شد و اوضاع کارم روبراه شد.
نظرات شما: نظر
سفارشات امام زمان (ع ) در مسجد مقدس جمکران
حجه الاسلام واعظ شهیر، مرحوم کافى رحمت الله علیه نقل کردند:
یک نفر از رفقا از یزد نامه اى به من نوشته ، آدم دینى خوبى است ، از عاشقان امام زمان (ع ) است ، از رفقاى من است ، در نامه نوشته که مرا چند روز است منقلب کرده ، گر چه این پیغام خیلى به علماء رسید، (به مرحوم مجلسى گفته ، به شیخ مرتضى انصارى گفته ، به مرحوم شیخ عبدالکریم حائرى گفته ، به مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانى گفته ، به بعضى از اوتاد دیگر گفته ) این بنده خدا نوشته من چهل شب چهارشنبه از یزد مى آمدم مسجد مقدس جمکران ، توسلى و حاجتى داشتم ، نوشته شب چهارشنبه چهلمى دو هفته قبل بود، در مسجد مقدس جمکران خسته بودم ، گفتم ساعتى اول شب بخوابم ، سحر بلند شوم برنامه ام را انجام بدهم . صحن حیاط هوا گرم بود، خوابیده بودم یک وقت دیدم از در مسجد مقدس جمکران یک مشت طلبه ها ریختند تو، گفتم : چه خبر است ؟ گفتند: آقا آمده ، گفت من خوشحال دویدم رفتم جلو، آقا را دیدم ، اما نتوانستم جلو بروم ، گفتم آقا آمده اند که آمده باشند، خودش فرمودند برو به مردم بگو دعا کنند خدا فرجم را نزدیک کند. به خدا قسم آى مردم دعاهاتان اثر دارد. ناله هاتان اثر دارد، خود آقا به مرحوم مجلسى فرموده ، مجلسى به شیعه ها بگو برام دعا کنند، هى پیغام مى دهد، به خدا دلش خون است ، آقا مصلحت در این است که فعلا پسر فاطمه در پس پرده غیبت باشد با کى ؟ نمى دانم ؟ حالا مى خواهم دعا کنم ، الهى به پهلوى شکسته زهرا، خدایا به صورت سیلى خورده زهرا، الهى به جگر پاره پاره امام حسن ، الهى به سر بریده حسین ، قسمت مى دهم که دیگه فرجش را نزدیک کن .
نظرات شما: نظر
مطالبی درباره انتخابات نهم
سکوت دربابر فتنه وجریان انحرافی دراکثرمواقع به معناییکی ازدوچیز است(1)ترس ازبیان حقایق(2)همراهی با فتنه وجریان انحرافی.بعضی ازکسانی که تادیروز فریاد وامصیبتا ...وااسلاما ....سرداده بودندامروزمی گویندخبری ازجریان انحرافی نیست.کسانی که باکانون هایثروت وقدرت ارتباط دارند نمی توانندفریاددفاع ازحق سردهند.وکیل الدوله یاوکیل مردم؟بعضی ازکسانی که امروز از ولایت دم می زنندمنظورشان این است که خودمان مستقیما باامام زمان ارتباط داریم ونیازی به ولایت فقیه نداریم.
درپایان به کسی رای بدهیم که حامی ولایت وملت توام باشند
نظرات شما: نظر
امیدوارکننده ترین آیه قرآن در تفسیر فرات از بشر بن شریح نقل شده که میگوید: روزی از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم: «امیدبخشترین آیه قرآن کدام آیه است؟» حضرت فرمود: «اطرافیان شما در این باره چه نظری دارند؟» گفتم: «آنها معتقدند آیه "یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمة الله" (ای بندگان من که بر نفس خویش اسراف کردهاند از رحمت خدا ناامید مباشید) امیدوارکنندهترین آیه قرآن است.» حضرت فرمود: «اما ما اهل بیت چنین اعتقادی نداریم.» پرسیدم:«پس نظر شما در این مورد چیست؟» فرمود: «آیه "ولسوف یعطیک ربک فترضی" (و پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که راضی شوی) امیدبخشترین آیه قرآن است. و منظور از آن شفاعت است. به خدا قسم شفاعت! به خدا قسم شفاعت! یکی از دلیل های ترجیح آیه دوم بر آیه "لاتقنطوا" می تواند این باشد که در ادامه این آیه، شرط برخورداری از آن رحمت واسعه، توبه و تسلیم و عمل نیک اعلام شده است ولی در آیه مربوط به شفاعت، هیچ قید و شرطی جز رضایت پیامبر مهربانی و رحمت وجود ندارد.
شفاعت یکی از اصول مسلم اعتقادی است که در آیات زیادی از قرآن و احادیث فراوانی از پیشوایان دین مورد تاکید قرار گرفته است. بر اساس این اصل، گناهکارانی که اهل عناد و استکبار نبودهاند و بر اثر غفلت و کوتاهی، مستحق عذاب شدهاند، با وساطت کسانی که واسطه همه فیوضات و هدایتهایند، مورد لطف و بخشش الهی قرار میگیرند. و از آنجا که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فردی بینهایت دلسوز و مهربان بودهاند، ما مطمئنیم که ایشان هرگز به عذاب و به جهنم افتادن پیروان و دوستان خود رضایت نخواهند داد. پس این آیه میتواند بیشترین امید و دلخوشی را برای ما به ارمغان آورد. تنها نکتهای که باید مراقب و نگران آن باشیم این است که تلاش کنیم گناه و غفلت، به تدریج ما را از جرگه پیروان و محبان آن حضرت خارج نکند.
نظرات شما: نظر
در انوار نعمانیه آمده است: صوفیان نزد امام صادق(ع) آمدند.سفیان ثورى لباسى پشمینه و زبر به تن کرده و امام لباس نازکىبه تن کرده بود. سفیان به امام گفت: به درستى که امیرمومنانهمیشه لباسهاى درشتى به تن مىکرد. چرا در این روش به او اقتدانمىکنى؟! امام صادق(ع) پاسخ داد: امیرمومنان در زمان تنگدستىمسلمانان زندگى مىکرد. این گشایش که امروز در بین مسلمانان بهوجود آمده، در آن روز نبوده است. ما قومى هستیم که اگر خدا برماگشایش داد، برخود گشایش مىدهیم و هرگاه برما تنگى گیرد،برخودمان چنان کنیم. خداوند دنیا را براى مؤمن آفریده است، نهبراى کافر; زیرا او ارزشى نزد خداوند ندارد. اگر امیرمومنانعلى(ع) در این زمان به سر مىبرد هرگز آن لباسهایى که در آنروزگار مىپوشید را به تن نمىکرد، تا نگویند او ریاکارى مىکند ولباس شهرت مىپوشد. امیرمومنان امام و والى مسلمانان بود و بروالى مسلمانان سزاوار نیست که از نظر زندگى و معاش بالاتر ازفقرا باشد. حضرت على(ع) در جواب کسانى که به وى گفتند: تو شبرا گرسنه مىمانى در حالى که ملک و خلافت از آن تو است; فرمود: بیم آن دارم که سیر شوم در حالى که در «یمامه» یک نفر باشکمگرسنه شب را سپرى کرده باشد.
من والى نیستم. خلافت از ما غصب گردیده است. اگر والى بودم، دراین جهتبه آن حضرت اقتدا مىکردم.
امام صادق(ع) به سفیان ثورى فرمود: نزدیک من بیا! او پیش حضرتآمد. حضرت پیراهن پشمى و زبر سفیان را کنار زد و پیراهنابریشمى را که سفیان در زیر لباسهاى خود به تن کرده بود، به اونشان داد و آن گاه فرمود: سفیان! نگاه کن که در زیر اینپیراهنهاى نازک که به تن دارم، چه مىبینى؟ سفیان با تعجب دیدکه آن حضرت پیراهن پشمى زبرى در زیر لباسهاى خود به تن کردهاست.
امام فرمود: سفیان! این لباس زیرین را براى خدا به تن کردهام وپیراهن دیگر را جهت اظهار نعمت پروردگار پوشیدهام.
در این گفت وگو به نکات فراوان و قابل توجهى مىتوان دستیافت.امام صادق(ع) با این که مىدانست. وى فردى ریاکار و منحرف استاما در وهله اول، خواست تا با دلیل و برهان او را خلع سلاحنماید و سپس او را رسوا گرداند. امام صادق(ع) با نشان دادنلباس ابریشمى سفیان، به دیگران فهماند که لباسهاى پشمینه اوبراى فریب عوام است، نه براى خدا.
دومین گامى که امام صادق(ع) جهت افشاى چهره این گروهک منحرفبرداشت، رسوا کردن پایه گذاران آن بود. از این رو مىبینیم وقتىکه از آن حضرت درباره ابوهاشم کوفى سؤال مىشود، در جوابمىفرماید: او فردى بسیار فاسد العقیده است. وى همان کسى است کهمذهبى را به نام صوفیه پایه گذارى و تاسیس کرد و آن را راهفرارى براى عقیده خبیث و فاسد خودش قرار داد.
سومین گام امام صادق(ع) در مقابله با گروه منحرف صوفیه، هشدارامام به مسلمانان بود که فریب آنها را نخورند و تحت تاثیرافکارشان قرار نگیرند. آن حضرت در جواب فردى که از وى دربارهصوفىها سؤال کرده بود، فرمود: آنها دشمنان ما هستند. هرکس بهآنان میل پیدا کند جزو آنهاست و همراهشان محشور خواهد شد. زوداست گروهى که مدعى محبت ما مىباشند از آنان پیروى کنند... هان! اگر کسى به سوى این گروه میل پیدا بکند از ما نخواهد بود و مااز او بیزار هستیم و هرکه آنها را انکار کند همانند کسى است کهبه جنگ با کفار و منافقین پرداخته است.
نظرات شما: نظر