محقق اردبیلى درباره پیدایش صوفیه مىنویسد: به نقل از شیعه وسنى، اولین کسى را که صوفى نامیدند «ابوهاشم کوفى» بود، چوناو مانند رهبانان جامههاى پشمینه درشت مىپوشید. آن ملعون مثلنصارى قائل به حلول و اتحاد بود. و در کتاب اصول الدیاناتآمده است که او در ظاهر اموى و جبرى بود و در باطن ملحد ودهرى. هدف او نابودى دین اسلام بود. از ائمه معصومین علیهمالسلام چند حدیث در طعن او وارد شده است. پیروان او را چون صوف«لباس پشمى» مىپوشیدند، صوفیه گفتهاند شاید منظور محقق اردبیلى این است که اولین کسى که در اسلام«صوفى» نامیده شد، ابوهاشم کوفى بود و الا به گفته سیدجزایرى(ره) این کلمه نخستبرگروهى از حکماى کج اندیش و منحرفاطلاق مىشد، سپس برگروهى از زنادقه و بىدینان هندو و براهمهاستعمال شد و پس از اسلام برگروهى از کژاندیشان مثل حسن بصرى،سفیان ثورى و ابوهاشم کوفى و همقطارانشان که از نظر فکر واندیشه در مقابل اهلبیت عصمت و طهارت فرار گرفته بودند، اطلاقشد. امام صادق(ع) در برابر انحراف فرهنگى صوفیه موضع گرفت و نخستبه هدایت و راهنمایى رهبران آنها پرداخت. اما چون آنان برعقایدانحرافى خود اصرار مىورزیدند. حضرت به ناچار وارد مرحلهشدیدترى شد و دستبه افشاگرى چهرههاى خبیث آنها زد. سفیان ثورى و گروهى از زاهد نمایان نزد امام صادق(ع) آمدند واز لباس امام اشکال گرفتند. سفیان به آن حضرت گفت: «ان هذا لیس من لباسک»; راستى که این جامه شما نیست. امامصادق(ع) فرمود: بشنو و به دل سپار آنچه را به تو مىگویم که خیردنیا و آخرت همین است; اگر بر سنت و حق بمیرى و بر عقیده بدعتوناحق نمیرى، من به تو خبر مىدهم که رسول خدا(ص) در دوران تنگىوسختى بود، و هرگاه دنیا اقبال کند سزاوارترین افراد براىاستفاده از نعمتها نیکانند نه بدکاران، مومنانند نه منافقان،مسلمانانند نه کفار. اى ثورى! چرا انکار کردى و ناروا شمردى؟من با این وضعى که مىبینى از روزى که خردمند شدم، شامى بر مننگذشته است که در مالم حقى باشد که خدا به من فرموده باشد آنرا در مصرفى برسانم; جز آن که بدان مصرفش رساندم. برخى زهد فروشان از پاسخ آن حضرت به سفیان پندگرفته، گفتند: راستى این رفیق ما از سخن شما آزرده شد، زبانش بند آمد و دلیلىبه نظرش نیامد.حضرت به آنها فرمود: شما دلیلهاى خود رابیاورید. آنها گفتند: دلیل ما از قرآن است. امام صادق(ع)فرمود: آن را حاضر کنید که از هر چیزى به پیروى و عمل سزاوارتراست. گفتند: خداى تبارک و تعالى در مقام توصیف یاران پیامبر(ص)فرمود: دیگران را برخود مقدم مىدارند، گرچه نیازمند باشند. هرکه از بخل نفس خود محفوظ بماند جزو رستگاران است. نیز خداوند فرمود: غذاى خود را با این که به آن علاقه و نیازدارند، به مسکین و یتیم و اسیر مىدهند. ما به همین دو آیهاکتفا مىکنیم. مردى از حاضران مجلس به آنان گفت: ما شما را ندیدهایم که ازخوراک خوب دورى کنید. با این حال به مردم فرمان مىدهید که ازمال خود دستبکشند تا شما از آن بهرهمند شوید! امام صادق(ع) فرمود: آن چه سودى ندارد، وانهید. آیا ناسخ ومنسوخ و محکم و متشابه قرآن را مىدانید؟ هرکه گمراه شده، ازاینجا گمراه شده و هرکه از این امت هلاک شده، از این راه هلاکشده است. در پاسخ گفتند: بعضى را نمىدانیم و همه آن رامىدانیم. آن حضرت فرمود: به خاطر این نادانى است که گرفتارشدید. احادیث رسول خدا(ص) نیز چنین هستند. (ناسخ و منسوخ ومحکم و متشابه دارند.) اما انفاقى که در آیه فوق آمده است،براى مسلمانان آن عصر مباح بود، آنان به خاطر آن پاداشمىبردند. ولى آن چه که آنها عمل مىکردند، به امر خدا نسخ شدهاست، تا مایه زیان مسلمانانى که افراد ناتوان، کودک و پیران ازکار افتاده و سالخورده در خانواده خود دارند که گرسنگى رانمىتوانند تحمل کنند، نشود. بدین خاطر رسول خدا(ص) فرمود: اگرکسى مىخواهد مقدارى خرما یا پنج قرص نان یا چند دینار یا چنددرهم را به مصرف خیر برساند بهتر این است که آنها را به مصرفپدر و مادر خود برساند و در درجه دوم براى خود و عیالش صرف کندو در درجه سوم به خویشاوندان وبرادران مومنش و در درجه چهارمبه هسمایههاى مستمندش و در درجه پنجم درراه خدا و جهاد که اجرشاز همه کمتر است، به مصرف برساند.
نظرات شما: نظر
انسان اگر به تمام نعمت های مادی حق، و به همه نعمت های معنوی حضرت رب العزة بیندیشد، و با دقت و تامل بنگرد می یابد که رحمت رحیمیه پروردگار، و فیض عام و خاص خدای مهربان ظاهر و باطن، و غیب و شهود، و ملک و ملکوت، و همه شئون او را فراگرفته، و سعه رحمت دوست او را در خود فروپوشانده، و وی را آن چنان مورد مهر و محبت خود قرار داده، که موجودی از موجودات حتی فرشته مقرب را این گونه مورد عنایت و لطف و رافت و کرم و رحمت قرار نداده! !
آن وقت است که با چراغ معرفت، قدم عشق در جاده تکلیف می گذارد، و با کمک ایمان برای رسیدن به لقاء دوست حرکت می کند، و لحظه ای از بندگی حق و خدمت به خلق دریغ نمی ورزد، و با تمام سلول های وجودش و رگ و پی و اعضا و جوارحش، و دل شیدا و عاشقش، و جان واله و حیرانش، و زبان گویایش، و درون باحالش، و سینه سوزانش، و پوست و گوشت و استخوانش، و همه هستی اش خاضعانه و خاشعانه، روزانه و شبانه در پیشگاه محبوب ازلی و ابدی به عنوان توسل و تمسک به رحمت سرمدی عرضه می دارد:
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راهنمایی
بری از رنج و گدازی بری از درد و نیازی
بری از بیم و امیدی بری از چون و چرایی
همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی
تو نماینده فضلی تو سزاوار ثنایی
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو جستن که تو در وهم نیایی
همه عزی و جلالی همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری همه جودی و سخایی
لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید
نظرات شما: نظر