پرسش:
یک برنامه زندگی خوب شامل چه فاکتور هایی است؟
پاسخ:
مقدمه:آفرینش برای انسان خطّ سیری ترسیم کرده است که با مرگ هم پایان نمی گیرد. زندگی این جهان هدف نهایی نیست بلکه جنبة مقدّماتی دارد و دوران سازندگی برای جهان دیگر است. در زندگی انسان بیراهه ها فراوان است امّا خط مستقیم که به سر منزل مقصود به پیش رود یکی بیش نیست و خطوط انحرافی بی نهایت است.(1)
انسان اگر بخواهد در زندگی اصولی داشته باشد و از آن اصول پیروی کند خواه آنکه آن اصول از دین و مذهب گرفته شده باشد یا از منبع دیگری، ناچار باید یک خطّ مشی معیّنی داشته باشد و هرج و مرج در کارهایش حکفرما نباشد. لازمة خطّ مشی معیّن داشتن این است که به سوی یک هدف و یک جهت حرکت کند و از اموری که با هوا و هوسهای آنی او موافق است امّا با هدف و اصولی که اتّخاذ کرده منافات دارد خود را نگه دارد.(2)
در اینجا به تعدادی از این اصول و برنامه ها اشاره می شود:
1.توکّل:انسان اگر در زندگی به خدا تکیه کند به آن نیروی بی زوال اعتماد داشته باشد و در مسیر صحیح از هیچ گونه کوشش و تلاش باز نایستد در سخترین دقائق خداوند یار و مددکار آنهاست.(3)
2. امیدواری:بدون شک امید و آرزو دو عامل حرکت چرخهای زندگی انسانهاست که حتی اگر یک روز از دلهای ادمیان برداشته شود نظام زندگی به هم می ریزد و کمتر کسی علتی برای فعالیّت و جنب و جوش خود پیدا می کند. پیامبر می فرمایند: امید ما یه رحمت امّت من است. اگر نور امید نبود هیچ مادری فرزند خود را شیر نمی داد و هیچ باغبانی نهالی نمی کاشت.
البته همین عامل حیات و حرکت اگر از حد بگذرد و به صورت آرزوی دور و درازوامیدهای واهی درآید بدترین عامل بدبختی است.(4)
3. نظم در زندگی:زندگی فردی و اجتماعی، هیچ کدام بدون یک نظم صحیح به سامان نمی رسد. نظم در برنامه ریزی و نظم در مدیریّت و اجرا و یک نگاه به عالم آفرینش از منظومه های جهان بالا گرفته تا ساختمان بدن انسان و اعضای مختلف آن برای پی بردن به این اصل عمومی که حاکم به کل آفرینش است کافی به نظر میرسد.(5)
4. تحصیل علم:اسلام فوق العاده در ترغیب و تشویق مسلمانان به تحصیل علم و دانش کوشیده است. چنان چه رسول گرامی اسلام می فرماید:«اُطلُبُوا العِلمَ و لَو بالصّین». بجوئید دانش را هر چند در چین باشد. چین در آن عصر از دورترین نقاط و محل ناخوشترین زندگیها بوده است. یعنی دوری راه سختی زندگی نباید دانش جو را از هدف باز دارد.(6)
پیامبر گرامی می فرمایند: علم بیاموزید زیرا علم رشتة پیوند میان شما و خدای عزّ و جل است. لقمان حکیم در اندرز به فرزند خود می فرماید: فرزندم! در روزها و شبها و ساعات عمر خود بهره ای را به آموختن دانش اختصاص بده، زیرا برای خود هرگز لطمه ای بزرگتر از ترک علم نخواهی یافت.(7)
5. تعاون:کثرت حوائج انسان در زندگی آن قدر زیاد است که فرد فرد انسانها نمی توانند همة آنها را در زندگی فردی خود برآورده نمایند و مجبورند که به طور اجتماعی زندگی کنند و اساس زندگی را تعاون و معاضدت یکدیگر قرار دهند.(8)
تعاون یکی از پایه های زندگی و حیات اجتماعی است و تمام پیامبران و امامان نیز چنین کاری داشته اند.(9)
6. شغل مناسب تلاش و برنامه ریزی برای بدست آوردن یک شغل مناسب یکی از وظایف انسانهاست و باید جزو برنامه های زندگی هر فردی باشد. انتخاب شغل متناسب با توانمندی های هر فردی یکی از بزرگترین و مهمترین برنامه های یک زندگی موفّق است. انسان چه نیازمند باشد چه نباشد، باید شغل و کاری داشته باشد و عمر خویش را بیهوده هدر ندهد. کار کند و جهان را آباد نماید. اگر محتاج بود درآمدش را صرف خانواده کند و اگر نبود در امور خیریّه و کمک به مستمندان مصرف می نماید. بی کاری ملال آور است وخسته کننده، چه بسا باعث بیماری های روانی، جسمانی و فساد اخلاق شود.(10)
7. کسب روزی:نیاز انسان به مال و ثروت جهت اداره امور زندگی نیازی صددرصد طبیعی است. پول و مال التجاره برای مردم مؤدّب به آداب الهی و عاشق حضرت حق سکوی پرواز به سوی ملکوت و وسیله رسیدن به قرب حق و موجب رحمت پروردگار است.(11) امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرمایند: در طلب روزی و نیازهای زندگی تنبلی نکنید چرا که پدران و نیاکان ما به دنبال آن می دویدند و آنرا طلب می کردند.(12)
8. معاشرت:انسان که از روز اول اجتماع تشکیل داد به این خاطر بود که یک زندگی اجتماعی داشته باشد و در اجتماع دارای منزلتی شایسته و صالح باشد که به خاطر آن دیگران با او بیامیزند و او با دیگران بیامیزد و او از دیگران بهره مند شود و دیگران از او بهره مند شوند.(13) غالباً فکر می کنند که حسن خلق و لطف معاشرت و به اصطلاح امروز، اجتماعی بودن همین است که انسان همه را با خود دوست کند. اما این برای انسان هدفدار و مسلکی میسّر نیست. چنین انسانی خواه ناخواه یکرو و قاطع و صریح است{ودر عین حال مهربان و باگذشت }، مگرآنکه منافق و دو رو باشد. زیرا همة مردم یکجور فکر نمی کنند و یکجور احساس ندارند و پسندهای همه یکنواخت نیست.(14) پس باید اعتدال در روابط اجتماعی باشد. نه اطراف خود حصاری می کشند که ازدیگران به کلّی دور شوند و نه اصالت و استقلال خود را از دست می دهند.(15)
9. تشکیل خانواده: ازدواج نیاز طبیعی هر انسان است. و فواید مهمی در پی دارد که اهمّ آنها عبارتند از:
1- نجات از سرگردانی و بی پناهی، 2- ارضای غریزه جنسی، 3- تداوم نسل. اینها اهداف مادّی ازدواج است. و هدف یک انسان دین دار از ازدواج باید این باشد که با تعاون و همکاری همسرش بتواند نفس خویش را از گناهان و اخلاق زشت بپیراید. و با عمل صالح و اخلاق نیک پرورش دهد تا به مقام والای انسانیّت و تقرّب به خدا نائل گردد.(16)
10. فرزند داری و تربیت:
انسان به علل مختلفی نیاز به فرزند دارد. از یک سو عمرش محدود است و برای ادامة نسل، تولّد فرزند لازم است. از یک سو قدرتش محدود است و مخصوصاً به هنگام پیری و ناتوانی نیاز به مددکاری دارد که به او در کارهایش کمک کند. امّا بحث در تربیت فرزند بحثی طولانی است. در این نوشتار مجال پرداختن بیشتر به این مسأله وجود ندارد.
پاورقی:
2. مطهری، مرتضی، ده گفتار، انتشارات صدرا، چاپ بیستم، 1383، ص20.
3. تفسیر نمونه، ج1، ص251.
4. نمونه، ج11، ص11.
5. نمونه، ج2، ص14.
6. صدر، سیّد رضا، استقامت، انتشارات دفتر تبلیغات، ص199.
7. محمّدی ری شهری، محمّد، میزان الحکمة، چاپ انتشارات، ج8.
8. طباطبائی، المیزان، ترجمه: محمّد باقر موسوی همدانی، ج18، ص148.
9. نمونه، ص245، ج1.
10. امینی، آئین همسر داری، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ هجدهم، 1381، ص194.
11. انصاریان، حسین، نظام خانواده در اسلام، انتشارات ام ابیها، ص316.
12. نمونه، ج10، ص206.
13. المیزان، ج18، ص485.
14. مطهری، مرتضی، جاذبه و دافعه علی ، انتشارات صدرا، چاپ چهل و هفتم، ص23.
15. نمونه، ص487، ج1.
16. همان، ص14 و 13.
نظرات شما: نظر