سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، دوست دارد به کارهای مباح عمل شود، همان گونه که دوست دارد به واجباتش عمل کنند .خداوند، مرا با دین راحت و آسان برانگیخت : دین ابراهیم . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 

 

 

حدیث معراج

1-جلوگیرى از دو دفعه قصاص  
مردى مرد دیگرى را کشت ، برادر مقتول قاتل را نزد عمر برد، عمر به وى دستور داد قاتل را بکشد، برادر مقتول قاتل را به قدرى زد که یقین کرد او را کشته است .
اولیاى قاتل او را برداشته به خانه بردند و چون رمقى در بدن داشت به معالجه اش پرداختند و پس از مدتى حالش خوب شد. برادر مقتول چون قاتل را دید دوباره او را گرفت و گفت : تو قاتل برادر من هستى باید تو را بکشم ، مرد فریاد برآورد تو یک بار مرا کشته اى و حقى بر من ندارى .
مجددا نزاع را به نزد عمر بردند، عمر دستور داد قاتل را بکشند، ولى نزاع ادامه یافت تا این که به نزد حضرت امیر علیه السلام رفته و از او داورى خواستند. على علیه السلام به قاتل فرمود: شتاب مکن ، و خود آن حضرت به نزد عمر رفت و به وى فرمود: حکمى که درباره آنان گفته اى صحیح نیست .
عمر گفت : پس حکمشان چیست ؟
على علیه السلام : ابتدا قاتل شکنجه هایى را که برادر مقتول بر او وارد ساخته از او قصاص مى گیرد و آنگاه برادر مقتول مى تواند او را بکشد.
برادر مقتول با خود فکرى کرد که در این صورت جانش در معرض خطر است پس از کشتن او صرفنظر کرد. همین خبر را ابن شهر آشوب در مناقب با اندک اختلافى نقل کرده و در آخر آن مى گوید: عمر دست به دعا برداشت و گفت : سپاس خداى را، یا اباالحسن ! شما خاندان رحمتید، و آنگاه گفت : اگر على نبود عمر هلاک مى شد.
2- اتهام به قتل  
مردى را در خرابه اى دیدند که کارى خون آلود در دست داشت ، و در همان نزدیکى نیز کشته اى بود که در خون خود مى غلتید، مرد را دستگیر کرده و نزد حضرت امیر علیه السلام بردند.
آن حضرت به متهم فرمود: چه مى گویى ؟
متهم گفت : من آن مرد را کشته ام ، على علیه السلام طبق اقرارش دستور داد از او قصاص بگیرند.
ناگهان مردى شتابزده نزد آن حضرت آمده و گفت : من آن شخص را کشته ام .
امیرالمومنین به مرد اول فرمود: چطور شد بر علیه خودت اقرار کردى ؟
متهم : زیرا توانایى انکار نداشتم ، بدان جهت که افرادى مرا در خرابه اى با کاردى خون آلود بر بالین کشته اى دیده بودند، و بیم آن داشتم که اگر اقرار نکنم مرا بزنند.
حقیقت مطلب این است که من در نزدیکى آن خرابه گوسفندى را ذبح کرده ، پس در حالى که کارد خون آلودى در دست داشتم به منظور قضاى حاجت داخل در خرابه شدم ناگهان کشته اى را دیدم که در خون خود مى غلتید، بالین او رفته حیرت زده به او نگاه مى کردم که ناگهان این گروه وارد خرابه شده مرا به آن حال دیده دستگیرم نمودند.
امیرالمومنین علیه السلام به حاضران فرمود: اینها را به نزد فرزندم حسن ببرید و از او حکم مساءله را بپرسید. حضرت امام حسن علیه السلام در پاسخ آنان فرمود: به امیرالمومنین بگویید اگر این مرد مسلمانى را کشته ، ولى جان دیگرى را از مرگ نجات داده است ، و خداوند مى فرماید: و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا ؛ هر کس جانى را احیا کند مثل این است که همه مردم را احیا کرده است .
هر دو آزاد مى شوند. و خونبهاى مقتول از بیت المال پرداخت مى گردد.





  • کلمات کلیدی : قصاص، قتل، عمر، متهم، قاتل، مقتول

  • ::: سه شنبه 92/6/19 ::: ساعت 12:25 عصر :::   توسط قاسم 
    نظرات شما: نظر

    خداوند در قضیه کشته شدن قبطى به دست حضرت موسى (ع) فرمودند: «هذا من عمل الشیطان، انه عدو مضل مبین» و حضرت موسى (ع) گفت: «رب انى ظلمت نفسى فاغفرلى» آیا این سخن دلیل بر عدم عصمت موسى (ع) نیست و آیا عصمت با ظلم از بین مى رود؟ و اگر کشتن قبطى به دست موسى از روى خطا بوده است، چگونه با عصمت سازگار است؟

    جواب اجمالى:

    پاسخ قسمت اول این است که مشار الیه «هذا» آن زد و خوردى است که دو مخاصم داشتند و تعبیر به «عمل شیطان» براى این است که شیطان باعث عداوت بین آن دو نفر شده است.
    اما قسمت دوم جوابش این است که اولا: موسى قصد کشتن قبطى را نداشت بلکه خطایى بوده است. ثانیا: جنبه دفاع از اسرائیلى داشت.
    جواب تفصیلى:

    در ابتداى جواب تذکر این نکته لازم است که طرح سؤال، درست به نظر نمى رسد و جمله «هذا من عمل الشیطان انه عدو مضل مبین([1])» قول حضرت موسى (ع) است که خدا در قرآن از او نقل قول مى کند و نه قول خداوند.
    سؤال از دو قسمت تشکیل شده است: قسمت اول اقرار حضرت موسى (ع) به ارتکاب خطا با تعبیر «هذا من عمل الشیطان»، و قسمت دوم: این که این کار ظلم است همان طور که خود حضرت به آن اعتراف نموده است با تعبیر «رب انى ظلمت نفسى فاغفرلى» و ظلم مخالف عصمت است.
    در پاسخ قسمت اول مى گوییم: مشار الیه «هذا» حضرت موسى(ع) نیست بلکه مشارالیه آن زد و خوردى است که دو مخاصم داشته اند که منجر به قتل قبطى شده است و با دخالت حضرت موسى، او گرفتار خطر سختى گردید.
    علامه طباطبایى در تفسیر المیزان مى فرماید: «لفظ (هذا) اشاره به آن کتک کارى است، که در میان آن دو مخاصم واقع شده، و منجر به مرگ آن قبطى شده بود واینکه آن را به نوعى نسبت به عمل شیطان نسبت داد و صریحاً نفرمود: (این عمل شیطانست) بلکه فرمود: (این از عمل شیطانست)... چون شیطان است که در میان آن دو عداوت و دشمنى افکنده و به کتک کارى یکدیگر وادارشان کرده است: پس در حقیقت جمله (هذا من عمل الشیطان) اظهار انزجار موسى (علیه السلام) است از آنچه واقع شد که آن دو نفر به جان هم افتادند([2])».
    در پاسخ قسمت دوم سؤال مى گوییم: بدون شک حضرت موسى قصد کشتن مرد فرعونى را نداشت و از آیه هاى بعدى نیز استفاده مى شود که این قتل عمدى نبوده است و به اصطلاح ترک اولى بوده است و این با عصمت حضرت موسى (ع) منافات ندارد([3]).
    علامه طباطبایى مى فرماید: «از همین تعبیر (فوکزه) استفاده مى شود که: قتل مزبور عمدى نبوده زیرا اگر عمدى بود به جاى (فوکزه) مى فرمود: (فقتله). و این عمل (کشتن قبطى) هر چند نا فرمانى موسى نسبت به خداى تعالى نبود; براى اینکه اولا خطایى بود نه عمدى، و ثانیاً جنبه دفاع از مرد اسرائیلى داشت و مرد کافر و ظالمى را از او دفع کرد([4])».
    و اما مطلب مغفرت از خداوند و اعتراف به ظلم، این ظلم اصطلاحى نیست که از گناهان محسوب شود و مغفرت معناى اصطلاحى نیست که آن گناه را ببخش، بلکه معنایش این است که نفس خودم را به خطر انداختم و از این جهت به نفس خود ستم کردم پس خدایا مرا از عواقب وخیم آن که شرّ فرعونیان است خلاص گردان.
    علامه طباطبایى مى فرماید: «این جمله (قال رب انى ظلمت نفسى فاغفرلى...) اعترافى از آن جناب نزد پروردگارش است به اینکه به نفس خود ستم کرده، چون نفس خود را به خطر انداخته بود... و گفته (فاغفرلى) معنایش مغفرت مصطلح و آمرزش گناه نیست، بلکه مراد از آن این است که خدایا اثر این عمل را خنثى کن، و مرا از عواقب وخیم آن خلاص گردان و از شر فرعون و درباریانش نجات بده... نظیر همان طلب مغفرتى است که قرآن از حضرت آدم (ع) و همسرش حکایت کرده و فرموده: (قال ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لکنونن من الخاسرین([5])).([6])». مخصوصاً اینکه حضرت موسى(ع) وقتى مأمور هدایت فرعون مى شود، مى گوید خداوند «فاخاف ان یقتلون» مى ترسم مرا بکشند. پس معلوم است که منظور از ظلم، ترس از قصاص از طرف فرعونیان بوده، نه عذب الهى.

    والسلام


    [1]- قصص/15.

    [2]- علامه محمد حسین طباطبایى، ترجمه تفسیر المیزان، ج16، مترجم سید محمد باقر موسوى همدانى (چاپ دفتر انتشارات اسلامى، وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم) ص23.

    [3]- ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، ج16، (ناشر دار الکتب الاسلامیة، تاریخ چاپ اردیبهشت 1363) ص44.

    [4]- محمد حسین طباطبایى، (پیشین)، ج16، ص23.

    [5]- اعراف/23.

    [6]- همان، ص24.





  • کلمات کلیدی : قصاص، علامه طباطبائی

  • ::: چهارشنبه 92/5/23 ::: ساعت 6:52 عصر :::   توسط قاسم 
    نظرات شما: نظر
    داغ کن - کلوب دات کام