پرسش:
از پیامبر اسلام نقل شده که «ان المیت لیعذب ببکاء اهله علیه» و نیز روایت است که «ان المیت لیعذب ببکاء الحی» (صحیح بخاری کتاب الجنائز ـ باب یعذب المیت ببکاء الحیّ) همچنین روایات دیگری در مورد مذمت گریه و عزا بر میت وارد شده است. حال چگونه شیعیان به عزاداریهای خود افتخار میکنند؟!
پاسخ:
الگو و اسوه حسنه که در قرآن سفارش به تبعیت از او شده است، وجود مبارک پیامبر مکرم اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ است.
در سیرة پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ در کتب معتبر شیعه و اهل سنّت، سوگواری و عزاداری ایشان در عزای افرادی مانند: حمزه سید الشهدا، جعفر ابن ابیطالب، فرزندش ابراهیم، عثمان ابن مظعون و ... نقل شده است، که در این نوشتار به دنبال تفصیل و بیان آن نیستم.
نکتة مهم در این باره اینست که. در آیات و روایات. هیچگونه نهی و مذمتی دربارة عزاداری و گریه وجود ندارد و اصل عزاداری و سوگواری، به نحوی که خلاف شرع در قرآن صورت نگیرد، همواره مورد تأیید و تأکید پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ میباشد.
و امّا پاسخ روایات مذکور در شبهه، از روایات دیگری که ابن عباس و عایشه نقل کردهاند و همچنین روش عملی خلیفة دوم روشن میشود.
الف) توضیح ابن عباس و عایشه، در مورد روایات مخالف:
برای روشن شدن این روایات، شایسته است به چند نکته اشاره کنیم:
1. نووی، شارح صحیح مسلم، دربارة این روایات چنین مینویسد: «روایات فوق از نظر عایشه امالمؤمنین پذیرفته نشده و او به راویان این روایات نسبت فراموشی و اشتباه میدهد، زیرا خلیفه دوم و پسرش عبدالله، روایت را به صورت صحیح از پیامبر نگرفتهاند چنانکه ابنعباس نیز میگوید: این روایات سخن خلیفه است نه سخن پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ، چنانکه ابیملیکه میگوید: «در مکه یکی از دختران عثمان فوت کرد، برای تشییع جنازة وی، همراه عبدالله عمر و عبدالله عباس حاضر شدیم، من بین آن دو نشسته بودم، عبدالله عمر به فرزند عثمان رو کرد و گفت: چرا مردم را از گریه نهی نمیکنی؟ از رسول خدا شنیدم، فرمود: میت با گریه اهلش معذّب میشود. ابن عباس در جواب عبدالله عمر گفت: عمر گوینده این سخن است، آنگاه ابن عباس ادامه داد و گفت: در هنگامی که عمر از جراحت وارده در بستر بیماری بود. صهیب ـ صحابی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ گریه کنان و اشک ریزان بر وی وارد شد و با خود میگفت: وا اخاه و اصاحباه! فقال عمر یا صهیب أتبکی علی و قد قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ : «ان المیت لیعذب ببکاء اهله علیه». ابن عباس میگوید: «پس از فوت عمر، این حدیث را برای عایشه نقل کردم، گفت: خداوند عمر را رحمت کند! سوگند به خدا که هرگز پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ چنین نفرمود، بلکه پیامبر فرمود: خداوند عذاب کافر را با گریه بستگانش زیادتر میکند، آنگاه گفت بیان قرآن، شما را در اینباره کفایت میکند که فرمود: هیچکس گناه دیگری را به دوش نمیکشد. پس از آن ابن عباس این جمله را گفت که خداوند میخنداند و میگریاند. ابن ابی ملیکه میگوید وقتی سخن ابن عباس به پایان رسید عبدالله عمر ساکت شد و چیزی نگفت. این حدیث به وضوح روشن میسازد که ابن عباس، حدیث عمر و نهی او را چنین توجیه میکند که عمر حدیثی از پیامبر را که راجع به گریه کفار بر مردگانشان بوده است، را ملاک قرار داده و این استدلال را احادیث وارده در صحیح بخاری تأیید میکند، چرا که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نسبت به گریه یهودیان بر امواتشان هشدار داده که آن گریه از عذاب جنهم آنها نخواهد کاست، اما عمر خیال کرد، مسلمانها نباید بر درگذشتگانشان گریه کنند.
2 در روایت دیگر آمده است: در حضور عایشه یادآوری شد که عبدالله عمر حدیثی را از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ نقل میکند که: میت با گریه خویشانش در قبر عذاب میشود عایشه گفت: فرزند عمر فراموش کرده است بلکه پیامبر فرمود: میت در قبر به خاطر گناهانش عذاب میشود، در حالی که اهل و نزدیکانش هم در آن هنگام گریه میکنند.
3. در روایت دیگر نقل شده است که عایشه گفت: «انکم لتحدثون عن غیر کاذبین ولا مکذوبین و لکن السمع یخطی».
مقصود آن است که عمر و عبدالله از روی عمد و آگاهی نسبت دروغ به پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ ندادند. حدیث را از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ اشتباه شنیدهاند. در روایت عمره دختر عبدالرحمان آمده است: « انه لم یکذب و لکنه أخطا أو نسی».
در روایت ابی داوود و نسایی چنین ذکر شده: «قالت انما مرّ رسول الله علی قبر فقال: ان صاحب هذا لیعذب و اهله یبکون علیه ثم قرأت: «و لا تزر وازرة وزر أخری». رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ از کنار قبری که نزدیکان صاحب آن بر آن میگرستند عبور نمودند، پس این آیه را تلاوت نمودند «کسی سنگینی عمل دیگری را به دوش نمیکشد».
با توجه به روایات فوق مشخص میشود که ابن عباس و عایشه سعی دارند با نقل روایاتی از پیامبر، موضع آن حضرت را در قبال گریه و عزاداری مشخص نمایند و گفتهاند چنین روایتی با قرآن مخالفت دارد و آنچه در آن رابطه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودهاند مربوط به کفار بوده است، چنانکه آن حضرت در روایات بخش پیشین بارها به روشنی به عمر فرمودهاند: رها کن تا گریه کنند.<** ادامه مطلب... **>
ب) روش خلیفة دوم:
از برخی روایات دیگر نیز چنین به دست میآید که روش عملی خلیفه دوم، مخالف با این احادیث بوده است و حتی خود وی بارها گریه کرده و یا هنگام گریه دیگران از آن جلوگیری ننموده است. شاید در اواخر حیات، تعدیلی در نظر ایشان پدید آمده که در اینجا به چند نمونه از آن اشاره میکنیم:
1. سفیان بن سلمه میگوید: پس از فوت خالد بن ولید. زنان بنی مغیره در خانه خالد جمع شده و گریه میکردند، خبر به خلیفه دوم رسید که در خانه خالد اجتماع است که در آن نوحه سرایی میکنند و از برخی از ایشان سخنان ناپسند شنیده میشود، کسی را نزد آنان بفرست و آنها را نهی کن. در پاسخ گفت: هیچ اشکالی ندارد که بر ابوسلیمان اشک بریزند.ولی با این شرط که موها را پریشان نکنند و سخنان باطل نیز بر زبان جاری نسازند. نقع به معنای خاک به سر گذاشتن و لقلقه به معنای صدای بلند آمده است. زرکشی میگوید این کلمه به معنای ریختن خاک به سر است
2. در روایت دیگری آمده است: «لم تبق مرأة من بنی المغیرة الا وضعت لمتها علی قبر خالد. یعنی حلقت رأسها»( عبدالله بن عکرمه میگوید: تعجب است از سخن مردم که میگویند عمربن خطاب از نوحهسرایی جلوگیری کرده است. در صورتی که پس از مرگ خالد، زنان بنی مغیره هفت شبانه روز در مکه و مدینه گریه کردند تا اینکه این مدت به پایان رسید ولی عمر از آن جلوگیری نکرد.
3. ابوعثمان میگوید: پس از فوت نعمان عمر را دیدم که دستش را بر سرگذاشته بود و گریه میکرد.
4. همچنین در سیره عبدالله عمر نیز آمده است که وی، پس از کشته شدن حجربن عدی، یار با وفای علی بن ابیطالب به شدت گریه کرد. در هنگام شنیدن خبر شهادت حجر، عبدالله در بازار بوده. آنچه در اختیار داشت رها کرد و ایستاد، آنگاه در حالی که گریه میکرد فریاد زد.
5. در سیره حلبی نقل شده: «رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ در آغاز از نوحهخوانی خانمهای انصار جلوگیری کرد، پس از آن گروهی از انصار خدمت آن حضرت رفتند و اظهار داشتند که بر اثر گریه و نوحه بر اموات، نوعی راحتی مییابیم. شما اجازه بفرمایید گریه کنیم. آن حضرت فرمود: «با این شرط اجازه میدهم که موهای خود را پریشان و گریبانها را پاره نکنید و از زخمی کردن صورت پرهیز نمایید.»
با توجه به روایات نقل شده روشن میشود که از دیدگاه اهل سنت برپایی مجالس سوگواری و عزا در صورتی که همراه با اعمال خلاف شرع همچون پریشان کردن موی، پاره کردن گریبان، زخمی کردن صورت و... نباشد، مانعی ندارد و نمیتوان در منابع آنها استدلالی مبنی بر حرمت اصل برپایی مجالس عزا، پیدا کرد.
بدین جهت در شرح نووی از برخی علمای مالکیه نقل میشود که گریه حرام نیست، آنچه حرام است اعمال و رفتارهای دوران جاهلیت است و بایستی از آن اعمال جلوگیری کرد.
افزون بر این، روش عملی صحابه دیگر اثبات میکند که روایات مخالف گریه و مرثیهسرایی تمام نیست، چنانکه در مرگ عثمان مرثیهسرایی کردند، ام حبیبه همسر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ میگوید: «پس از کشته شدن عثمان، شخصی را همراه پیراهن عثمان و لباسهایی که هنگام کشته شدن به تن داشت و خونآلود بود، نزد عبدالله بن ابی ربیعه برادر عیاش بن ابی ربیعه فرستادم تا از کشته شدن عثمان آگاه شود.
پس از رسیدن خبر به او، به سوی مردم آمد و بالای منبر رفت مردم را از کشته شدن عثمان با اطلاع کرد، مردم نیز گریستند، آنگاه مرثیهای خواند با این مضمون که: به من خبری رسید که اندوه و غم بزرگی برای مردم در پی دارد و پس از آن خبر گریهای طولانی برای چشمها ـ به ارمغان ـ خواهد داشت.»
شعبی میگوید من مرثیهای بهتر از اشعار کعب در رثای عثمان نشنیدم.<** ادامه مطلب... **>
همچنین در فوت بسیاری از صحابه، مرثیه خوانده شده است که نمونههای فراوانی از آن در کتاب الاصابةْ فی تمییز الصحابه آمده است. از جمله در سوگ:
1. عثمان بن مظعون. 2. قیس بن سفیان. 3. قیس بن عاصم. 4. شماس بن عثمان.
ابن حجر مینویسد حسان شاعر معروف صدر اسلام برای خواهر او مرثیه خواند:
أبقی حیاءک فی ستر و کرم
فانّما کان شماس من الناس
در پایان، تذکر این نکته لازم است که شیعیان همواره مفتخر هستند که پیروان حقیقی قرآن کریم، سنّت نبوی ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ میباشند و این پیروی را در اقوال و افعال خود نشان دادهاند، که عزاداری و اظهار حزن و همدردی با معصومین ـ علیهم السّلام ـ مورد تأیید و سفارش آنها بوده و هست که آثار و برکات آنرا مجال بیان نیست.
نظرات شما: نظر