گوشه ای از گفتگوهای پیامبر اعظم با خداوند جهانیان در شب معراج :
اى محمد! محبّت من شامل کسانى است که به خاطر من محبّت میکنند، و به خاطر من عطوفت و مهربانى میکنند، و به خاطر من با دیگران میپیوندند، و محبّت من شامل کسانى است که بر من توکّل میکنند.
و براى محبت من نه نشانه مخصوصى است و نه پایان و نهایتى.
هرگاه که یک نشانه را از سر راه محبوبان خویش بر دارم نشانه دیگرى را قرار خواهم داد.
اینان کسانى هستند که به مردم به همان گونه که من نگاه می کنم، می نگرند و دست نیاز به سوى خلق دراز نمی کنند.
شکم آنها از مال حرام خالى است.
خوشى و کامرانى آنها در دنیا ذکر و محبّت و رضایت من از ایشان است.
اى احمد! اگر دوست دارى که پارساترین مردمان باشى، نسبت به دنیا زهد پیشه کن و نسبت به آخرت رغبت داشته باش.
پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) گفت: خداوندا! چگونه نسبت به دنیا زهد بورزم؟خداوند فرمود: از خوراک و آشامیدنى و پوشاک دنیا به اندازه خیلى کم (دو کف دست) استفاده کن و براى فردا چیزى ذخیره مکن و همواره به یاد من باش.
پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) پرسید: خداوندا! چگونه همواره به یاد تو باشم؟خداوند فرمود: با دورى از مردم و کینه نسبت به ترش و شیرین و خالى نگهداشتن شکم و خانه از دنیا.
اى احمد! بپرهیز از اینکه مانند بچّه باشى که هرگاه به سبز و زرد نظر میافکند، به آنها دل میبندد و یا ترش و شیرین در اختیارش قرار میگیرد، نسبت به آن فریفته میشود.
پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) عرض کرد: خداوندا! مرا راهنمایى کن که با چه کارى به تو تقرّب جویم؟ خداوند فرمود: شب خود را روز و روز خود را شب قرار بده.
عرض کرد: چگونه چنین کنم؟فرمود: خوابت را نماز و غذایت را گرسنگى قرار بده.
اى احمد! به عزّت و جلالم سوگند که هر بنده اى که چهار صفت را براى من ضمانت کند، من نیز او را به بهشت وارد میکنم: زبانش را در کام بپیچد و حرف نزند مگر آنکه آن سخن براى او مفید و ثمر بخش باشد.
قلب خود را از وسوسههاى اهریمنى حفظ کند.
همواره بیاندیشد که من به او آگاه و بر کارهایش ناظر هستم.
و گرسنگى، نور چشمانش باشد (گرسنگى را دوست بدارد).
اى احمد! اى کاش میدانستى که گرسنگى و سکوت و تنهایى چه لذّت و آثارى دارند!عرض کرد: خداوندا! گرسنگى چه اثراتى دارد؟فرمود: حکمت، حفظ قلب، تقرّب به من، حزن همیشگى، کم خرج بودن بین مردم، حق گویى،
اى احمد! آیا میدانى چه هنگامى بنده به من نزدیک میشود؟عرض کرد: خیر، اى پروردگار من!فرمود: وقتى که گرسنه یا در حال سجده باشد.<** ادامه مطلب... **>
اى احمد! از سه بنده خود تعجب میکنم: بنده اى که به نماز ایستاده و میداند که دستهاى خودرا به جانب چه کسى دراز کرده و در پیشگاه چه کسى ایستاده و در عین حال خواب آلود است.
و تعجّب میکنم از بنده اى که روزىِ امروز خود را از سبزى مختصرى دارد ولى براى فردایش به فکر فرو رفته است.
و تعجّب میکنم از بنده اى که نمیداند آیا من از او راضى هستم یا بر او غضبناکم، ولى خندان است.
اى احمد! در بهشت قصرى است از لؤلؤ بر فراز لؤلؤ، و مروارید بزرگ درخشان روى مروارید که در آنها قطع و وصلى وجود ندارد (یکپارچه است) در این کاخ، دوستان خاصّ من هستند که هر روز هفتاد بار (به لطف و مهر) به آنان نظر مى افکنم و هربار با آنها سخن مى گویم و هفتاد بار بر قلمرو و مقامشان مى افزایم.
و آنگاه که اهل بهشت از خوردن و آشامیدن لذّت میبرند اینان از ذکر و سخن و گفتار من لذّت میبرند.
عرض کرد: خداوندا! نشانه هاى اینها چیست؟فرمود: زندانیانى هستند که زبانهاى خود را از حرفهاى غیر ضرورى و شکمهاى خود را از غذاى غیر لازم، محفوظ و حبس کرده اند.<** ادامه مطلب... **>
اى احمد! محبّت من در گرو محبّت فقرا و تقرّب به ایشان است.
عرض کرد: فقرا کیانند؟فرمود: آنانکه به کم، راضى و بر گرسنگى، صابر و در نعمت، شاکر هستند; از گرسنگى و تشنگى خود شکایتى ندارند و هرگز دروغ بر زبان خود جارى نمیکنند و نسبت به پروردگارشان غضب نمینمایند و براى چیزى که از دستشان رفت، غمگین نیستند و نسبت به چیزى که به دست میآورند، فرحناک و شادمان نمیباشند.
اى احمد! محبّت من در گرو محبّت فقرا است، پس به آنها نزدیک شو و همنشینى با آنان را اختیار کن و از ثروتمندان و مجلسشان فاصله بگیر، چراکه فقرا دوستان من هستند.
اى احمد! با لباس جذّاب و غذاى لذیذ و بستر نرم، خود آرایى مکن چرا که نفس، خاستگاه هر بدى و رفیق هر نادرستى است.
تو نفس را به اطاعت خدا میخوانى ولى او تو را به نافرمانى میکشاند.
هر گاه که میخواهى اطاعت خدا کنى با تو مخالفت میکند و هرگاه که بخواهى نافرمانى از خدا کنى با تو همراهى میکند.
هرگاه که سیر شود، طغیان میکند و هرگاه که گرسنه شود، فریاد و فغان سر میدهد.
هرگاه که بینوا شود، غضب میکند و هرگاه که بینیاز شود، تکبّر و بزرگى میورزد.
هرگاه که بزرگ شود، فراموشکار میشود و هرگاه که در امنیّت باشد، غفلت میورزد.
نفس آدمى، مثل شتر مرغ است که فراوان میخورد ولى وقتى که بر آن سوار میشوند (بار میگذارند) نمیپرد.
و مانند خرزهره است که رنگش زیبا ولى مزّه اش تلخ است.<** ادامه مطلب... **>
اى احمد! دنیا و اهل آن را دشمن بدار و آخرت و اهل آن را دوست بدار.
عرض کرد: اى خداى من! اهل دنیا و اهل آخرت چه کسانى هستند؟ فرمود: اهل دنیا کسى است که خوردن و خندیدن و خواب و غضبش زیاد و رضایت او کم میباشد.
اگر به کسى بدى کرد از او پوزش نمیطلبد و عذر کسى را که از او عذر خواهى میکند نمیپذیرد.
هنگام عبادت، کسل و هنگام معصیت، شجاع است.
آرزویش دور و دراز و مرگش نزدیک است.
به حساب خود نمیپردازد.
نفعش به دیگران کم میرسد.
حرف زیاد میزند.
ترس کم دارد.
هنگام رسیدن به غذا، بسیار شادمان میشود.
اهل دنیا هنگام نعمت، شکر و هنگام بلا، صبر نمیکنند.
به کارهایى که انجام نداده اند خودستایى میکنند و چیزى را ادّعا میکنند که واجد آن نیستند و از روى آرزو و هوس سخن میگویند.
عیوب دیگران را بازگو ولى خوبى هاى آنها را مخفى میکنند.
عرض کرد: آیا اهل دنیا این همه عیب دارند؟فرمود: اى احمد! اهل دنیا عیب فراوان دارند.
جاهلند، احمقند، در مقابل استاد خود تواضع نمیکنند، خود را عاقل میپندارند در حالى که نزد اهل معرفت احمق هستند.<** ادامه مطلب... **>
اى احمد! اهل خیر و آخرت شرمگیناند.
حیاى آنها زیاد و حماقتشان کم و نفع آنان فراوان و حیله آنها اندک است.
مردم از دست آنها در رفاهند ولى خودشان از دست خویش در رنجند.
کلامشان سنجیده است.
به حساب خود میپردازند.
خود را به زحمت میافکنند.
چشمهایشان میخوابد ولى قلبشان نمیخوابد.
چشمانشان گریان و قلبهایشان به یاد خداست.
هنگامى که دیگر مردمان در غفلت به سر میبرند آنها در ذکر و یاد حق هستند.
در آغاز نعمت، ستایش الهى و در پایان آن شکر خدا را به جاى میآورند.
دعایشان نزد خدا مقبول و سخن ایشان نزد پروردگار پذیرفته است و وجود آنها مایه مباهات و خشنودى فرشتگان است.
و دعاى آنها زیر حجابها میچرخد.
خداوند دوست دارد کلام آنان را بشنود آنگونه که مادر دوست دارد به کلام فرزند خود گوش دهد.
از خداوند لحظه اى غافل نمیشوند.
پر خورى و پرگوئى و پوشیدن لباسهاى متنوع و زیاد و رنگارنگ را دوست ندارند.
مردم نزد آنها مردگانند و خداوند، زنده کریم.
آنهایى را که از ایشان رخ برتافتند با بزرگوارى فرا میخوانند و آنان را که به اینان روى آورده اند با مهربانى میپذیرند.
دنیا و آخرت نزد آنها یکسان است.
اى احمد! آیا میدانى که پاداش زاهدان نزد من چیست؟ عرض کرد: خیر، اى پروردگار من.
فرمود: مردم محشور میشوند و در حساب آنها مناقشه و دقّت میشود ولى آنان از این امر در امان هستند.
کمترین چیزى که به زاهدان میدهم آن است که کلیدهاى بهشت را عطایشان میکنم تا از هر درى که خواستند وارد بهشت شوند.
و میان جمال خودم و آنان پرده اى قرار نمیدهم.
لذّتهاى گوناگون گفتگوى با خودم را به آنان میچشانم و آنها را در جایگاه صادقان مینشانم و کارهاى دنیا و رنجهایى را که کشیدهاند به یادشان میآورم و چهار در به رویشان میگشایم; از یک در هدایاى من به آنها میرسد، از در دیگر به من هرگونه که بخواهند و بدون هر مانعى نگاه میکنند و از یک در به آتش دوزخ و ظالمانى که عذاب میشوند مینگرند و از در دیگر نیز دختران نوجوان و حورالعین (زنان فراخ چشم) بر آنان وارد میشوند.<** ادامه مطلب... **>
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) عرض کرد: خداوندا! این زاهدان که توصیفشان کردى چه کسانى هستند؟فرمود: زاهد آن کسى است که خانه اى ندارد که اگر خراب شد، غم بخورد.
فرزندى ندارد که اگر مُرد، محزون شود و هیچ چیز ندارد که اگر از دست رفت، غصه بخورد و هیچکس را نمیشناسد که او را لحظه اى از یاد خدا غافل کند.
غذاى اضافى ندارد که از او بطلبند و لباس نرم نمیپوشد.
اى احمد! چهره اهل زهد، از شب زندهدارى و روزه، زرد و زبان آنها از شدّت ذکر خداوند، خسته شده است.
قلبهاشان در سینه هایشان، از مداومت سکوت، مجروح شده است.<** ادامه مطلب... **>
آنان هرچه در توان دارند (در عبادت) کوشش میکنند ولى نه به خاطر ترس از جهنم یا شوق بهشت، بلکه در ملکوت آسمان و زمین مینگرند و مییابند که خداوند سبحان شایسته عبادت است.
پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) عرض کرد: خداوندا! آیا زاهدان امّت من بیشترند یا زُهّاد بنى اسرائیل؟فرمود: مقدار زاهدان بنى اسرائیل در مقام مقایسه با زُهّاد امّت تو، به اندازه یک موى سیاه در بدن یک گاو سفید است.
عرض کرد: چگونه چنین است در حالى که تعداد بنى اسرائیل بیشتر از تعداد امّت من است؟فرمود: چون آنها پس از یقین، شک کردند و بعد از اقرار به حقیقت، آن را انکار کردند.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمودند: من شکر و حمد خداى تعالى را بجا آوردم و دعا کردم که خداوند آنها را حفظ و رحمت فرماید و سایر خیرات را بر آنان نازل کند.
اى احمد! بر تو باد به تقوا، که صدر و ساقه و ذیل دین، تقوا است و به وسیله آن، بنده میتواند به خداوند تعالى تقرّب یابد.
اى احمد! تقوا، زینت مؤمن و پایه و ستون دین است.
تقوا، چونان کشتى است; همان گونه که از دریا جز با کشتى نمیتوان نجات یافت زاهدان نیز جز با تقوا نمیتوانند نجات یابند.
نظرات شما: نظر