«خودتان و بستگانتان
را از آتش حفظ کنید »(تحریم6)
خر برفت و خر برفت
یکی از شیوههایی که میتواند ما را با دین و خدا آشتی دهد این است که به مراکز قضایی، مشاورهای و انتظامی سری بزنیم و با کارکرد دنیوی دین آشنا شویم. شاید بسیاری که رابطه بین مشکلات زندگی (جرمها، خیانات، زنا، تجاوزها و...) و دینداری را نمیدانند بگویند دین نسیه است و میگوید اگر کار خوب کنید بعداً به شما بهشت می دهیم اما حقیقت این است که بالاترین هدیه دین، آیین بهتر زیستن در این دنیا است.
تمثیلی زیبا
وقتی هوا سرد میشود باغبان مراقبت های ویژهای برای گل و گیاهان خود دارد و چتر توجه و رسیدگیهایش وسیعتر میشود تا مبادا بر اثر باد و سرما دچار آفت شوند و یا بخشکند. در این زمانه که ما و فرزندان مان در خطر شبهات ذهنی و آلودگی های مختلف هستیم باید مراقبت های خود را جدی تر بگیریم. بسیاری از والدین وقتی مراقبت خود را شروع میکنند که دیر شده و کار زیادی از مشاوران بر نمیآید؛ بسیاری از والدین در این هنگام از مشاوران مختلف کمک میگیرند ولی متأسفانه آنها معجزه بلد نیستند تا با اشارهای مشکلاتی را که زمینهها و سابقه های طولانی دارد را رفع کنند. بنابراین از همین الان علاج واقعه قبل از وقوع کنیم.
مراقبت والدین تنها مخصوص فرزندان نیست باید از خود و ارزش های خود نیز پاسبانی کنند چرا که قرآن فرموده:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَیْهَا مَلَائِکَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ ؛(تحریم6) اى کسانى که ایمان آوردهاید خودتان و کسانتان را از آتشى که سوخت آن مردم و سنگهاست حفظ کنید بر آن [آتش] فرشتگانى خشن [و] سختگیر [گمارده شده] اند از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپیچى نمی کنند و آنچه را که مامورند انجام می دهند.»
برخی از آفات این زمانه
1- روابط نامشروع دختر و پسر (ارتباط یک دختر با پسران متعدد و برعکس)، و کنار گذاشتن والدین با شعار داشتن فکر سنتی.
2- ارتباط نامشروع مردان و زنان و شکایت همسران،.
3- بی رغبتی به تحصیل ،
4- اعتیادبه بازیهای یارانه ای،
5- اعتیاد به مسائل پرونوگرافی (عکس، فیلم و موسیقی لهوی...)، بسیاری از خانمها از اعتیاد همسرشان به این فیلمها اعتراض دارند و گاهی متأسفانه از همسر خود با ارتباط با مردان دیگر انتقام میگیرند)
6- بی توجهی والدین به مقام مادری و احساس ناخوشایند زنان نسبت به کار در خانه،
7- بالا رفتن سن ازدواج و حتی تصمیم به ترک ازدواج با جود شرایط مناسب برای ازدواج،
8- رشد سریع فرهنگ مصرفگرایی در بسیاری از شئونات زندگی (وسائل زندگی، پوشاک و...)،
9- طلاق دادن و گرفتن به آسانی آب خوردن،
10- بی توجهی دولت برای فضا سازی کار برای خانمها و تفکیک فضای زنان از مردان در سطوح مختلف جامعه( بسیاری از مشاوره ها مربوط با نارضایتی همسران (مرد و زن) از ارتباط صمیمانه همسرانشان با همکاران است).
11- تبلیغ وسیع عرفانهای نو ظهور پر رنگ لعاب و گرایش جوانان به آنها.
12- ترویج شعار دل باید صاف باشه و جدا کردن عمل از فکر(بسیاری از گناهان مانند خیانت به همسر، خوردن مشروب، و....با این شعار توجیه میشود)
13- جدا کردن مردم از عالمان حقیقی دینی و ایجاد شبهات و مغالطه های زیاد درباره آنها،( این کار بر اساس اعترافات افراد بازداشته شده در غالب بلواکا-سکستوث، شعر، داستان های ساختگی و...انجام میشود)
14- جدا کردن شور و شعور در عزاداریها با تمرکز بر شورهای افراطی بدون تأمل در هدف امامان-ع- . (اسلام سه بعد شناختی و عاطفی و رفتاری دارد. استعمار با راه انداختن مناظرههایی بین شیعه و سنی قصد تفرقه دارند – فرقه های صوفی گرانه و عرفان های ساختگی میآورند- و با شعار قلب باید صاف باشد،رفتار را از عمل جدا می کنند)
15- رجوع به رمالان و دعا نویسان و شیادان به جای متخصصان در هر کار.
16- مغالطه درباره تقلید از مراجع دین و توجیه هر کاری با شعار این که خداشناسی نیاز به تخصص ندارد.
خر برفت و خر برفت
متأسفانه قدرت رسانهای و تبلیغاتی استعمار و دشمن آنقدر بالا است که بسیاری از ما که با تکنیک های روانشناختی و خزنده و تهاجم فرهنگی نرم آنها در دام قرار گرفته ایم با ساز و آواز آنها شعار خر برفت و خر برفت سر میدهیم. و از استعمار برای خدماتش تشکر هم می کنیم.
«هجوم خاموش»
جبهه جنگ پر سر و صدای دیروز به «هجوم خاموش» امروز تبدیل شده، و میدانهای مین، «مد و لباسهای ماهوارهایی» بر تن کردهاند. با شبکه استتار و لباس هم رنگ دشمن، کمتر، دیده بانی حضور یگانهای ویژهاش را با «تسلیحات شرطی سازی» متوجه میشود. گروهی دربند «لشکر شیشهای رسانهها»، و«شهوات خوشهای» اسیر شدهاند و گروهانی در کمین «شبهات ریشهای». «بمبهای شیمیایی شایعات» بدن «ارزشها»، آزادهها»و «نمادها» را پر از «تاول تهمت و تحریف» کرده است. و با کمال تأسف، این روزها، هشدار «رادار ولایت» جدی گرفته نمیشود، و پدر و مادران، کمتر با صدای آژیر ره نما، بچههایشان را برای حفظ از «امواج تیز پرواز رسانهای» به «پناهگاه قرآن» و«جان پناه عترت» می برند.
این روزها دست فروشان و دوره گردان اندولس این بار در ایران«نمایشگاه دایمی» بر پا کردهاند، در بوتیکهای سیّار، پشت ویترین خود، مانکنهای مریم مقدس میگذارند. «تجار»، جنگی وبا کمال زرنگی، وسایل آرایش «نماد ساز»، عینکهای دودی«نمودسوز» وکِرِِِِِِِِِِم «ضد آفتاب» از کشتیهای فرنگی پیاده می کنندو برای تبلیغ به «ماهوارههای زمینی» آگهی فروش می دهند تا «پیام پنهان» خود را لابهلای ناز و آواز شهر فرنگ از همه رنگه بیا و تما شا کن... القاء کنند.
این روزها، جرّاران فرهنگی به بهانه زیبایی، «بینی وشامه سیاسی» را جرّاحی پلاستیک می کنند و با لیزر شک وفریب”خال زیبای دیانت» را میسوزانند. این روزها در قرآنهایی که استعمار زحمت نشرش را تقبل کرده، از بهترین ویراستاران کمک گرفته میشود. آنها به خاطر، خاطرخواهییشان به قرآن وادعیه، ابتدای برخی از متون انجیل که در مجلات با اسم مؤلفان عربی چاپ میشود بسم الله الرحمن الرحیم مینویسند و آخرش را با الحمدالله رب العالمین به پایان میرسانند تا لکه تحریف را نامریی کنند.
این روزها درانیمیشنهای جذاب و دوبله شده، دماغ پینوکیو برای دروغهای شاخدارش دراز نمیشود، فرشته مهربان، لباس عروس سندریلا را گرفته تا با قرص رقص، در کنار شِرِک حرکات موزون تمرین کند، و بلاخره تلاشهای «ژِپِتوی پیر» بی ثمر میماند و پینوکیو در آخر داستان خر باقی میماند.
این روزها در کتابهای قصه، بزبز قندی که آخورش پر شده از علف پولارالیسم دیگر غصهای ندارد، وآقا گرگه باشعار مِهر و مُهر قلابّی راحت در خانه او رفت وآمد می کند در پارتیها شنگول ومنگول با شعار ”یک شب هزار شب نمیشود” کادوهای اِکس و سکس آقاگرگه را بازمی کنند. وروباه پر فریب وحیلت ساز در سایه ی”آواز خوشش” پنیر و زاغک، هردو، را یک لقمه می کند و دوستی با خاله خرس در دهکده جهانی حیوانات از بندهای اصلی سیویلیزیشن معرفی می شود. رمان زن و عدل الهی از قفسه باورها جمع آوری میگردد و داستان بلند و پر تیراژ تساوی زن ومرد، به فروشگاه ارزشها وارد میگردد.
این روزها، همایش میش و گرگ در”آینه خانه دمکراسی» برپا میشود “نگارخانه لائک»، عکسهای یادگاری آنها را به موزه احساس تقدیم میکند. واز بین مقالههای رسیده، مقاله”بررسی فواید داشتن آقا بالاسر از منظر میشها»و “نقش گرگها در سرکوب کردن تروریست جهانی» برگزیده وبه زبانهای زنده دنیا ترجمه میگردد. به پاس این دوستی«بنگاههای خبری»با ادعای بی خبری از جنایات صهیونیسم، اشک شوق میریزند و حلقه گل حمایت خود را به گردن کاخ سفید میاندازند و در پایان به یاد دوکشته اسراییلی اعلام چند دقیقه سکوت میکنند.
دیروز در دادگاه «هنر برای هنر»، از مدیر صدا وسیما به دلیل هم دستی وهم کاری با کارگردان سریال امام علی، شب دهم و... باز جویی شد واز جبهه خودیها هم به او تیر مخالفت وبی دینی شلیک کردند. . امروز فیلم سازان جرأت رفتن به سوی «آژانسهای شیشهای» را ندارند و «روز سوم» به کمدی یک بام و دو هوا، ساخته حزب الله در اندیشه دنیا اجازه اکران نخواهدداد چراکه این فیلم از به رسمیت شناختن میمون پرستان درهندوستان و محکومیت تقلید از متخصصان درایران پرده بر می دارد.
در تالار ایدهالیست، برای ژال وال ژان بی نوا که تازه آزاد شده بود خطّ ونشان کشیدند که این دفعه برو ولی دیگرتو کلیسا آفتابی نشو، به ژابِر هم اخطار دادند که چند بار به تو بگوییم که اصلا اطراف کلیسا دنبال او نگرد. و نون آن کشیش را به جرم دروغ به پلیس و همکاری با دزد آجر کردند. بنا بر گزارشهای منتشر شده از این تالار با حذف سکانس کلیسا، فیلم جدید بینوایان جایزه اُسکار واجازه اکران خواهد گرفت در سناریوی جدید تایتانیک دیگه زور خدا به آن کشتی غول پیکر نمی رسد.
و فردا در کارتونها یی که قرار است از رسانهها پخش کنند،هاج زنبور عسل، پسر شجاع، نِل و. . . او که شبیه سازی شدهاند دیگر لازم نیست خود شان راخسته کنند و دنبال مادرشان بگردند، به آنها که سابق مادرشان را گم کردهاند در پیام تبریک و تسلیتی گفتهاند: نا امید نشو ید باز هم بگرد ید تا مادرتان را پیدا کنید ولی دنبال پدرتان نگردید که ما هم واقعا نمی دانیم او کیست و کجا است.
در نقشههای باکیفیت و زیبایی که غربیها زحمت کشیدهاند و برای مان از گذشتههای دور باز سازی کردهاند، خلیج فارس پس از شرکت در دورههای ادبیات عرب با ناز می گوید انا الخلیج العربی. درتاریخی که این روزها نوشتهاند مولوی، رودکی، حافظ وابن سینا به ترتیب مقیم ترکیه، قفقاز، کویت وعربستان شدهاند. هم وطنان ضد انقلاب ما که آن ور آب، باد در دماغشان افتاده در مکتب سفسطه، پیامبر مهربانی را خشن معرفی می کنندو با رسانه نا رسای خود، خداراهم انکار می کنند و خانمهای سفور (بیحجاب) در جلسات تفسیرشان مشروب اندک را حلال می شمارند و... . (1)
روزی دروغ به حقیقت گفت : میل داری باهم به دریا برویم و شنا کنیم ، حقیقت ساده لوح پذیرفت و گول خورد . آن دو با هم به کنار ساحل رفتند ، وقتی به ساحل رسیدند حقیقت لباسهایش را در آورد . دروغ حیلهگر لبا سهای او راپوشید و رفت . از آن روز همیشه حقیقت عریان و زشت است، اما دروغ در لباس حقیقت با ظاهری آراسته نمایان می شود!
شعار این هشدار
ای سلیم آب ز سرچشمه ببند
که چو پر شد نتوان بستن جوی
---------------------------------------------
(1)روانشناسی و مهارتهای رفتاری در تبلیغ غیر مستقیم، محمد حسین قدیری؛ برنامهریزی و نظارت گروه مطالعات فرهنگی و منطقهای دفتر مطالعات و برنامهریزی فرهنگی و تبلیغی. ـ قم: انتشارات معاونت فرهنگی و تبلیغی (ذویالقربی)، 1389
نظرات شما: نظر
دربند خویش بودن،معنای عشق نیست
چونان که زنده بودن معنای زندگی(1)
سوالات ششگانه بشر
اگر می خواهیم زندگی مان معنا داشته باشد. اگر دنبال آرامش هستیم. اگر از بیراهه رفتن وحشت داریم. اگر می خواهیم بهتر کادوهای معنوی را به همسر و فرزندان مان هدیه دهیم.باید زندگی وحیانی - عقلانی که زندگی پاکی است را برای خود بر گزینیم.من کیستم؟از کجا آمده ام؟به کجا آمده ام؟با کیستم؟به کجا میروم؟ برای چه آمده ام؟
اینها سؤالاتی است که ذهن بشر را در طول تاریخ به خود مشغول کرده است.پاسخ نهایی به سؤالات ششگانه اساسی فقط در حیات معقول است.دین، علم وفلسفه (حکمت) سه عامل حرکت در حیات معقول است.از میان آنها دین نقش محوری دارد دین متکی به وحی الهی با پاسخ بهاین سؤال ها به زندگی معنا میدهد:
1.من کیستم؟: موجودی تشکیل شده از عناصرطبیعی و از حقیقتی که بر مبنای حکمت عالیه خدا به نام جان از کانال طبیعت وارد جهان هستی میگردد ودر عبور ازآن باتوانایی به بهر برداری از روح وبرخورداری از عقل وقلب و وجدان و شخصیت با اشتیاق جدی برای به ثمر رساندن شخصیت که کمال آن است آماده وصول به هدف اعلای زندگی میگردد.
2.از کجا آمده ام؟: دارای حقیقتی فوق طبیعی و از عالمی فوق ماده و مستند به حکمت و مشیت خدا به این جهان آمده ام.
3.به کجا آمده ام؟: به کارگاهی بسیار با معنا که بانظم، شکوه و شگفت انگیزش با کمال وضوح بامعنا بودنش را اثبات میکند و نیازی به استدلال نیست، و موجودیت بالقوه ما انسان ها را به فعلیت می رساند.
4.با کیستم؟: با انسانهایی هستم که مثل من دارای استعدادی ارزشی هستند هر اندازه آنها را به طور صحیح به فعلیت برسانیم به هماهنگی و اتحاد بیشتر نزدیک میشویم.مبدء، مسیر و مقصد همه ما یکی است.
5.به کجا میروم؟: احساس بقای جاوید که دارم با این همه استعدادهای مادی و معنوی به این جهان محدود نمیشود و این جهان، آخرین منزلگاه من نیست.
6. برای چه آمده بودم؟: من از حکمت عالیه ربانی و فیض ربانی او سر چشمه گرفتهام، از حکیمی که عمل بیهوده وعبثی را انجام نمیدهد.من دارای استعدادهای با عظمتی هستم که در صورت به فعلیت رسیدن آنها هدف اعلای زندگی من، تحقق مییابد.و من اشتیاق جدی برای وصول به آن هدف اعلا را درون خود به کمال وضوح در می یابم .
مولوی، عارف و شاعرمعروف میگویداز آنجا که سؤالهای اساسی بشر از عالم بالا سرازیرشده باید به حکم عقلِ هماهنگ با وجدان به سراغ وحی و قرآن برویم.
هم از آن سو جو جواب ای مرتضی
کاین سؤال آمد از آن سو مر تو را
علامه جعفری در توضیح بیان بالا اظهار میکند که مکاتب فلسفی و اجتماعی که به شخصیت الهی انسان بیتوجه بودهاند حداکثر توانستهاند به طورنسبی دیدگاه انسان را به جهان توسعه دهند و توصیههایی برای بهزیستی داشته باشند مولوی، عارف و شاعرمعروف میگوید از آنجا که سؤالهای اساسی بشر از عالم بالا سرازیرشده باید به حکم عقلِ هماهنگ با وجدان به سراغ وحی و قرآن برویم
خنده درمانیها، تفریحهای و...اگر پشتش هدفی برای زندگی نباشد مسکنی بیش نیستند. جهان بینی توحیدی با توجیه مبدء و معاد بالاترین آرامشها را به ما می بخشد و ما را از پوچی میرهاند و حتی به مرگ و رنج ما معنا میدهد.
لطیفه: مردی افسرده شده بود نزد روان پزشک رفت روان پزشک گفت: در شهر سیرکی هست در آن سیرک میگویند دلقکی است که نمایشهای جذاب بازی میکند و لطیفه های جالبی تعریف. آن جا برو تا روحیه ات کمی تغییر کن. مرد گفت آن فرد خودم هستم.
شعار این هشدار
افلاطون: «هر تربیتى که دینى نباشد ناقص و باطل است ».(2)
-------------------------------------------------
(1)منبع: پایان نامه ارشد، تهیه و ساخت آزمون هدف در زندگی با تکیه بر اسلام، م ح قدیری، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی،
(2) همان
نظرات شما: نظر
وقایع ذیحجه
1)ازدواج حضرت فاطمه با امیرالمومنین علی (ع)، روز ششم ذیحجه سال دوم
2)شهادت امام محمدباقر(ع) ، روز هفتم ذیحجه سال 114 قمری
3)ترویه و کوچ حاجیان از مکه
4)شهادت مسلم بن عقیل در سال 59 قمری
5)انتصاب امیرالمومنین علی (ع) به جانشینی پیامبر (ص) و عید سعید غدیر، روز هجدهم سال دهم
6)قتل عثمان بن عفان خلیفه سوم، روز هجدهم سال 35
7)مباهله پیامبر (ص)، روز بیست و چهارم
8)بیعت مردم با امام علی (ع) و تصدی خلافت ظاهری امام ، روز بیست و پنجم ذیحجه سال 35 قمری
9)قتل عمر خطاب به دست ابولؤلؤ، روز بیست و نهم
10)روز نهم این ماه عرفه و روز دهم نیز روز عید قربان است.
11)ولادت امام هادی(علیه السلام) پانزدهم ذیحجه
12)مرگ هندجگر خوار مادر معاویه آخر ذیحجه
نظرات شما: نظر
نمازهای ماه ذی الحجه فضیلت ماه ذی الحجه
نماز ده شب اول
دهه اول این ماه بسی فضیلت و شرافت دارد، این دهه ایامش ایام معلومات است که در قرآن مجید ذکر آن شده است: «و یذکروا اسم الله فی ایّام معلومات».[1]
از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ مروی است که عمل خیر و عبادت در هیچ ایامی نزد حق تعالی محبوبتر نیست.[2]
دهه اول این ماه بسیار با ارزش است تا آن جا که رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرموده اند: «روزهای پاکتر از این دهه، نزد خداوند نیست».[3]
اعمال دهه اول ذی الحجه
1. روزه گرفتن نه روز اول این دهه
2. در هر شب از دهه اول مابین نماز مغرب و عشاء دو رکعت نماز بجا آورد، در هر رکعت پس از حمد سوره توحید و سپس این آیه را بخواند: «و واعدنا موسی ثلثین لیله و اتممناهها بعشر فتمّ میقات ربّه اربعین لیله و قال موسی لأخیه هارون اخلفنی فی قومی و اصلح و لا تتّبع سبیل المفسدین» تا شریک ثواب حاجیان گردد، بدون این که از ثواب آنان چیزی کاسته شود.
ما به موسی، سی شب مهلت دادیم و ده شب دیگر بر آن افزودیم و دیدار با خدایش چهل شب کامل گردید. موسی به هارون برادرش گفت: جانشین من در میان قبیله ام باش، آرامش را برقرار ساز و پیروی از راه بدکاران مکن.[4]
نماز حضرت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ در روز اول
روز بسیار مبارکی است و در آن چند عمل وارد است: اول روزه، که ثواب زیاد دارد، دوم نماز.
نماز حضرت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ که آن چهار رکعت است به دو سلام، مثل نماز امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ در هر رکعت حمد یک مرتبه و توحید پنجاه مرتبه و بعد از سلام تسبیح آن حضرت بخواند و بگوید:
«سبحان ذی العزّ الشّامخ المنیف سبحان ذی الجلال البانخ العظیم سبحان ذی الملک الفاخر القدیم سبحان من یری اثر النّمله فی الصّفا سبحان من یری وقع الطّیر فی الهواء سبحان من هو هکذا و لا هکذا غیره».[5]
نماز روز عرفه (روز نهم)
چون وقت زوال شد، زیر آسمان رود و نماز ظهر و عصر را با رکوع و سجود نیکو به عمل آورد و چون فارغ شود دو رکعت نماز بخواند، در رکعت اول بعد از حمد سوره توحید و در رکعت دوم بعد از حمد سوره کافرون بخواند. به گناهان خویش اقرار و اعتراف نماید و آن گاه بگوید: «سبحان الذی فی السّماء...».[6]
یاد آوری میشود که برای ماه محرم نمازهایی هست که در کتاب شریف مفاتیح الجنان به تفصیل آورده شده است.
[1] . سوره حج، آیه 28.
[2] . مفاتیح الجنان، ص 510.
[3] . تقویم عبادی، ص 105.
[4] . اقبال، ص 317، وسائل الشیعه، ج 3، ص 296، المصباح المنیر، ص 436.
[5] . مفاتیح الجنان، ص 514.
[6] . مفاتیح الجنان، ص 527.
نظرات شما: نظر
شهادت باب الحوائج آقا امام جواد(علیه السلام) رابه ساحت مقدس مولا امام زمان(عج)
وآقا علی بن موسی الرضا(علیه السلام) وآقا امام خامنه ای (مدظله العالی)
وشما شیعیان تسلیت وتعزیت عرض می کنم امیدوارم همه ما ازشفاعت این خاندان کرام برخوردار بشویم.
این نوگل باغ ولایت و عصمت گرچه کوتاه عمر بود ولی رنگ و بویش مشام جانها را بهره مند ساخت . آثار فکری و روایاتی که از آن حضرت نقل شده و مسائلی را که آن امام پاسخ گفته و کلماتی که از آن حضرت بر جای مانده ، تا ابد زینت بخش صفحات تاریخ اسلام است .
دوران عمر آن امام بزرگوار 25 سال و دوره امامتش 17سال بوده است . معتصم عباسی از حضرت جواد (ع ) دعوت کرد که از مدینه به بغداد بیاید .امام جواد در ماه محرم سال 220هجری به بغداد وارد شد . معتصم که عموی ام الفضل زوجه حضرت جواد بود ، با جعفر پسر مأمون و ام الفضل بر قتل آن حضرت همداستان شدند .
علت این امر - همچنان که اشاره کردیم - این اندیشه شوم بود که مبادا خلافت از بنی عباس به علویان منتقل شود . از این جهت ، درصدد تحریک ام الفضل برآمدند و به وی گفتند تو دختر و برادرزاده خلیفه هستی ، و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو محمد بن علی الجواد، مادر علی هادی فرزند خود را بر تو رجحان می نهد.
این دو تن آن قدر وسوسه کردند تا ام الفضل - چنان که روش زنان نازاست - تحت تأثیر حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد و به تحریک و تلقین معتصم و جعفر برادرش ، تسلیم گردید . آنگاه این دو فرد جنایتکار سمی کشنده در انگور وارد کردند و به خانه امام فرستاده تا سیاه روی دو جهان ، ام الفضل ، آنها را به شوهرش بخوراند . ام الفضل طبق انگور را در برابر امام جواد (ع ) گذاشت ، و از انگورها تعریف و توصیف کرد و حضرت جواد (ع ) را به خوردن انگور وادار و در این امر اصرار کرد .
امام جواد (ع ) مقداری از آن انگور را تناول فرمود . چیزی نگذشت آثار سم را در وجود خود احساس فرمود و درد و رنج شدیدی بر آن حضرت عارض گشت.
حضرت جواد (ع ) فرمود : ای ام الفضل بدان که خداوند متعال در این چند روزه دنیا تو را به دردی مبتلا کند و به روزگاری بیفتی که نتوانی از آن نجات بیابی .
نظرات شما: نظر