امام صادق از پدر گرامیش نقل می کند که فرمود:
چهار طایفه هستند که در جهنم به خاطر عذاب شدیدشان اهل جهنم را اذیت و آزار می دهند، در جهنم از ماء حمیم می نوشند و صدای واویلایشان بلند می شود. بعضی از اهل دوزخ به بعضی دیگر می گویند: گناه اینان چیست که عذابشان اینقدر شدید است که ما را هم اذیت می کند؟
یکی از این چهار طایفه : در تابوتی از آتش، معلق و آویزان است.
طایفه دوم: امعاء و احشایشان روی زمین کشیده می شود.
طایفه سوم: از دهانشان خون و چرک جاری است.
طایفه چهارم: گوشت بدن خودش را می خورد.
آنگاه اهل جهنم از فرشته عذابی که موکل بر اینان است می پرسند که: تقصیر و گناه طایفه اول چیست؟
می گوید: این شخص وقتی مرد، حق الناس در گردنش بود که نه خودش ادا کرد و نه وصیت به ادا و وفای دین کرد.
سپس می پرسند: گناه طایفه دوم چه بوده است که هم خودش در عذاب است و هم ما را اذیت می کند؟
می گوید: او کسی است که از بول اجتناب نمی کرده که کجا بریزد و کجا ترشح کند.
می پرسند: گناه طایفه سوم چیست؟
می گوید: او کسی است که حرفهای بد و خبیث می زده و به مردم نسبتهای ناروا می داده.
آنگاه می پرسند : طایفه چهارم چه گناهی کرده اند؟
می گوید: آنان با غیبت و سخن چینی ، گوشت مردم را می خورده اند.
نظرات شما: نظر
از این سرگذشت عجیب پندهاى بزرگى مى توان گرفت :
الف : تـخلف حتى به صورت یک ترک اولى از یک پیامبر بزرگ در پیشگاه خداوند مهم است و کیفر دارد.
البـتـه چـون مـقـام پـیـامـبـران بـسـیـار والا اسـت یـک غـفـلت کـوچـک در مـورد آنـهـا گـاه مـعـادل یـک گـنـاه کـبـیـره اى کـه از دیـگـران سـر بـزنـد مـى بـاشـد بـه هـمـیـن دلیـل دیـدیـم کـه در این داستان خداوند او را بنده فرارى نامید، و در روایات آمده بود که سرنشینان کشتى گفتند: یک فرد عاصى در میان ما است ! و سرانجام خداوند او را در زندان وحـشـتناکى گرفتار کرد، و بعد از توبه و بازگشت به سوى خدا از آن زندان با تنى آزرده و بیمار آزاد شد.تـا هـمـگان بدانند تخلف از هیچکس پذیرفته نیست ، عظمت مقام پیامبران و اولیاى خدا نیز بـه آن اسـت کـه بـنـده مـطـیـع فـرمان او هستند و گر نه کسى با خدا رابطه خویشاوندى نـدارد، البـتـه ایـن نـشـانـه عـظـمـت مـقـام این پیامبر بزرگ است که خداوند درباره او چنین سختگیرى مى کند.ب : در همین داستان (در آن قسمتى که در سوره انبیاء آیه 87 آمده است ) راه نجات مؤ منان را از غـم و انـدوه و گرفتارى و مشکلات همان راهى معرفى مى کند که یونس (علیه السلام ) پـیـمـود، و آن اعتراف به خطا در پیشگاه حق ، و تسبیح و تنزیه و توبه و بازگشت به سوى او است .ج : ایـن مـاجـرا نشان مى دهد که چگونه یک قوم گنهکار و مستحق عذاب مى توانند در آخرین لحـظـات مسیر تاریخ خود را عوض کنند، و به آغوش پر مهر و رحمت الهى باز گردند و نـجـات یـابـنـد، مـشـروط بـر ایـنکه پیش از آنکه فرصت از دست رود متوجه شوند و اگر بتوانند عالمى را به رهبرى خود بر گزینند.د: ایـن مـاجـرا نـشـان مـى دهـد که ایمان به خدا و توبه از گناه علاوه بر آثار و برکات مـعـنـوى مواهب ظاهرى دنیا را نیز متوجه انسان مى سازد، عمران و آبادى مى آفریند، و مایه طـول عـمـر و بـهـره گـیـرى از مـواهب حیات مى شود، نظیر این معنى در داستان نوح (علیه السلام ) نیز آمده است که شرح آن را به خواست خدا در تفسیر سوره نوح خواهیم خواند.هــ: قـدرت خـداونـد آنـقـدر وسـیـع و گـسـتـرده اسـت کـه چـیـزى در بـرابـر آن مـشـکـل نـیـسـت ، تـا آن حد که مى تواند انسانى را در دهان و شکم جانور عظیم و وحشتناکى سـالم نـگهدارد، و سالم بیرون فرستد. اینها نشان مى دهد که همه اسباب این عالم ابزار اراده او هستند و همه سر بر فرمان او دارند.در ایـنـجا سؤ الى مطرح مى شود و آن اینکه : در بیان سرگذشتهاى اقوام دیگر در آیات قـرآن آمـده اسـت کـه بـه هـنـگـام نـزول عـذاب (عـذاب اسـتـیصال که براى نابودى اقوام سرکش نازل مى شده ) توبه و انابه بى اثر بوده است ، چگونه این مساءله در مورد قوم یونس استثنا پذیرفت ؟در برابر این سؤ ال دو پاسخ مى توان گفت :
نخـسـت ایـنـکـه عـذاب هـنـوز نـازل نـشـده بـود تـنـهـا عـلائم مـخـتـصـرى کـه از قـبـیل هشدارها است به چشم مى خورد که آنها به موقع از این هشدارها استفاده کردند و پیش از نزول عذاب توبه نمودند و ایمان آوردند.دیـگـر ایـنـکـه ایـن عـذاب عـذاب اسـتـیـصـال نـبـوده ، و از قـبـیـل گـوشـمـالیـهائى بوده که قبل از نزول عذاب بنیان کن به اقوام مختلف مى داده تا قـبـل از فـوت فـرصـت بـیدار شوند و راه تقوا پیش گیرند، مانند مجازاتهاى مختلف قوم فرعون قبل از غرقاب .
منبع:
کتاب تفسیر نمونه جلد 19
نظرات شما: نظر
ماجراى یونس(ع)
یـونـس فرزند متى که لقب او ذوالنون (صاحب ماهى ) است و این لقب به خاطر آن است که سـرگـذشـت او بـا داستان ماهى چنانکه گفتیم گره خورده شده است ، از پیامبران معروفى است که ظاهرا بعد از موسى و هارون قدم به عرصه وجود گذاشت .
بعضى او را از اولاد هود و ماءموریت او را هدایت باقیمانده قوم ثمود دانسته اند.سرزمین ظهور او منطقه اى از عراق بنام نینوا بود.بعضى ظهور او را در حدود 825 سال قـبـل از مـیـلاد حـضـرت مسیح (علیه السلام ) نوشته اند، و هم اکنون در نزدیکى کوفه در کنار شط قبر معروفى است بنام یونس .در بـعـضـى از کـتـب آمـده او پـیـغمبرى از بنى اسرائیل بود که بعد از سلیمان به سوى اهل نینوا مبعوث شد.در کـتـاب یـونـاه از کتب عهد عتیق (تورات ) بحثهاى مشروحى درباره یونس تحت نام یوناه ابن متى آمده است .طـبـق ایـن نـقـل او مـاءموریت داشت که به شهر بزرگ نینوا رود، و در برابر شرارت مردم قیام کند سپس حوادث دیگرى ذکر مى کند که شباهت زیادى دارد با آنچه در قرآن آمده است ، بـا ایـن تفاوت که طبق روایات اسلامى یونس به دعوت قوم خود برخاست و وظیفه خود را در ایـن زمـیـنه انجام داد، و بعد از آنکه قوم دعوت او را رد کردند به آنها نفرین کرد، و از مـیـان آنها خارج شد و ماجراى کشتى و ماهى براى او پیش آمد، ولى تورات عبارت زننده اى دارد و تـصـریح مى کند که او قبل از انجام ماءموریت مى خواست استعفا کند! لذا برخاست و فرار کرد و ماجراى کشتى و ماهى پیش آمد.و عـجـبـتـر ایـنکه تورات مى گوید هنگامى که خداوند عذاب را از قوم او به خاطر توبه آنها برداشت یونس ، بسیار ناراحت شد و خشمش افروخته شد!.از فـصـول تـورات اسـتـفـاده مـى شـود کـه یونس دو بار ماءموریت پیدا کرد، در ماءموریت اول خوددارى نمود و به آن سرنوشت دردناک مبتلا شد، بار دوم به او ماءموریت داده شد که بـه هـمان شهر نینوا برود مردم نینوا بیدار شدند، به خدا ایمان آوردند، و به توبه از گناهان خود پرداختند، و مشمول عفو الهى شدند و این همان عفوى بود که یونس را خوش آمد نبود!از مـقایسه آنچه در قرآن و روایات اسلامى آمده با آنچه در تورات کنونى آمده است روشن مـى شود که تا چه حد تورات تحریف یافته مقام این پیامبر بزرگ را پائین آورده است ، گـاه نـسـبـت عـدم قـبـول مـاءمـوریـت رسـالت را بـه او مـى دهـد و گـاه خـشـمـنـاک شـدن از شـمـول عفو و رحمت پروردگار نسبت به یک قوم توبه کار، و اینها است که نشان مى دهد تـورات کـنـونـى بـه هـیـچ وجـه کـتـاب قـابـل اعـتـمـادى نـیـسـت . بـه هـر حال او از پیامبران بزرگى است که قرآن از او به عظمت یاد کرده است .چگونه یونس در شکم ماهى زنده ماند؟
گفتیم دلیل روشنى در دست نیست که یونس چه مدتى در شکم ماهى ماند؟ چند ساعت ، یا چند روز، و یـا چـنـد هـفـتـه ، در بـعـضـى از روایـات نـه ساعت ، و بعضى سه روز، و بعضى بـیـشـتـر، و حـتـى تـا چـهـل روز گـفـتـه انـد، ولى مـدرک مـسـلمـى بـر هـیـچـیـک از ایـن اقـوال وجـود نـدارد، تـنـهـا در تفسیر على بن ابراهیم در حدیثى از امیر مؤ منان على (علیه السلام ) توقف یونس در شکم ماهى ساعت ذکر شده است .بعضى از مفسران اهل سنت مدت آن را یک ساعت هم ذکر کرده اند.ولى هـر چـه باشد بدون شک این توقف یک امر عادى نیست ، انسان نمى تواند بیش از چند دقـیـقـه در مـحـیطى که هوا وجود ندارد زنده بماند، و اگر مى بینیم جنین در شکم مادر ماهها زنـده مـى ماند به خاطر این است که هنوز دستگاه تنفس او به کار نیفتاده و اکسیژن لازم را تنها از طریق خون مادر دریافت مى کند.بنابراین ماجراى یونس بدون شک یک اعجاز است ، و این نخستین اعجازى نیست که در قرآن بـا آن روبـرو مـى شـویـم ، هـمـان خـدائى کـه ابـراهـیـم (عـلیـه السـلام ) را در دل آتش سالم نگهداشت ، و موسى و بنى اسرائیل را با ایجاد جاده هاى خشک در وسط دریا از غـرقـاب نـجـات داد، و نـوح (عـلیـه السـلام ) را به وسیله کشتى ساده اى از آن طوفان عـظـیـم و گـسترده رهائى بخشید، و سالم به زمین فرود آورد، همان خداوند قدرت دارد که بنده اى از بندگان خاصش را مدتى در شکم ماهى عظیمى سالم نگهدارد.البته وجود چنین ماهیهاى بزرگ در گذشته و امروز مطلب عجیبى نیست ، هم اکنون ، ماهیهاى عـظـیـمـى بـه نـام بـالن مـوجـود اسـت کـه بـیـش از 30 مـتـر طول دارد و بزرگترین حیوان روى زمین است و جگر او بالغ بر یک تن مى شود!درسهائى بزرگ در داستان یونس !مـى دانـیـم طـرح ایـن سـرگـذشـتها در قرآن مجید همه براى هدفهاى تربیتى است چرا که قرآن کتاب داستان نیست کتاب انسانسازى و تربیت است .ادامه دارد.
نظرات شما: نظر