مباهله
مباهله به معنای رهاکردن و قید و بند چیزی را برداشتن است، همان طور که ابتهال در دعا یعنی تضرع و زاری به درگاه باریتعالی و واگذاری امور به او تا خود هر طور که صلاح میداند به کارها سر و سامان دهد. مفهوم متداول مباهله به معنای نفرین کردن دو نفر به یکدیگر است و اینکه وقتی در بیان حقیقت مسألهای از دین، عقل و استدلال و آیات روشن الهی کارگر نمیافتد دو گروهی که هر کدام نظر خود را دارند در محلی جمع میشوند و به درگاه خداوند دعا و تضرع میکنند تا خود حقیقت را آشکار و دروغگویان را رسوا سازد و مجازات کند.
اصل ماجرا
در واقعه مباهله هم که قبلاً در میان عرب سابقه نداشت و با به وقوع پیوستن آن ایمان و صدق دعوت پیامبر(ص) بر همگان آشکار گشت و پیامبر(ص) به وسیله آن خاصان و نزدیکان خود را که نگاهدارنده دین الهی بودند به مردم شناساند، هیئتی از مسیحیان نجران به اتفاق چند نفر از روسا و بزرگان خود به نمایندگی برای گفتگو به نزد رسول الله آمدند تا درباره دعوت پیامبر(ص) آگاهی یافته و سؤالات خود که اساسیترینشان درباره جایگاه حضرت عیسی بود را با ایشان در میان گذاشته و پاسخی لازم و قانعکننده را دریافت کنند، اما وقتی پیامبر(ص) با منطق و استدلال و بیان آیات الهی چگونگی دعوت و رسالت خویش را بر آنها عرضه و دیدگاه صحیح و به حق را درباره ابعاد وجودی حضرت عیسی بر ایشان بیان کرد، مسیحیان نپذیرفته و بدون هیچ دلیل قانع کنندهای بر حرف خویش پافشاری کرده و راه لجبازی را در پیش گرفتند. رسول خدا از آنها خواست تا به مانند خود ایشان فرزندان و زنان و نفوسشان را در محلی گرد هم آورند و در آنجا در مقابل همگان از خداوند بخواهند تا حقیقت را روشن نموده و دروغگویان را به عذاب برساند. در روز موعود پیامبر(ص) تنها با اهلبیت خود علی (علیهالسلام) و فاطمه (س) و حسنین بدون اینکه جمعیت را همراه خود کنند در محل مقرر حضور پیدا کردند. مسیحیان که از پیش قرار گذاشته بودند که اگر پیامبر(ص) با جمعیتی بزرگ و سر و صدا پا به عرصه مباهله نهادند به هیچ عنوان عقبنشینی نکرده و مبارزه کنند وقتی آرامش و قاطعیت رسول خدا که تنها به همراه اهلبیتش به سراغ آنها آمده بود مشاهده کردند مباهله نکردند و راه مصالحه در پیش گرفته و به شرایط ذمه تن در دادند. اینگونه شد که پیامبر(ص) به مانند بسیار صحنههای دیگر مواجهشان با شکاکان پیروز شدند و ثمره آن را برای همیشه برای اسلام و پیروان آن باقی گذاشتند.
مسیحیان نجران از رسول الله چه پرسیدند؟ و پاسخ پیامبر(ص)
مسیحیان نجران با دو پرسش اساسی به نزد پیامبر(ص) آمدند و آن اینکه رسول خدا آنها را به چه چیز دعوت میکند؟ و اصرار بر اینکه عیسی (علیهالسلام) چون از پدری زاده نشده دارای مقام الوهیت و ویژگی فوق بشری و به تعبیر آنها فرزند خداست. رسول الله در پاسخ مسیحیان آنها را به پرستش خدای یگانه دعوت کرد و اینکه ایشان رسالت دارند مردم را از پرستش بتها بر حذر داشته و به سوی پروردگار عالمیان فراخوانند و اینکه عیسی (علیهالسلام) هم بندهای از بندگان خداست و حالات بشری داشته و نباید صفت الوهیت و فرزند خدا بودن را برای ایشان قائل شد.
همان گونه که خداوند در آیه 59 سوره آل عمران صراحتاً به این امر اشاره کرده و هیچگونه شک و تردید را در آن جایز ندانسته و به عنوان مثال در همین آیه به آدم ابوالبشر اشاره شده که تنها به اراده پروردگار و بدون هیچ پدر و مادری از خاک حیات یافت و اگر این امر دلیل بر الوهیت و مقامی مافوق بشری بود به حتم آدم ابوالبشر بر عیسی (علیهالسلام) اولیتر بود که هیچگاه اینگونه نشد و به او مقام الوهیت تعلق نگرفت.
تأثیرات خارجی مباهله
وقتی پیامبر(ص) خدا با توکل به ایمان ناب و استوارشان تنها با چهار نفر از خاصان ونزدیکانشان در مقابل دیدگان همه مباهله را پذیرفتند بیش از پیش حقانیت دین اسلام در دعوت به پرستش خدای یکتا و دوری از شک و تردید بر همگان به ویژه اعراب و مسیحیان آشکار گشت و همچنین رسولالله اهلبیت خودش را که آنها نیز مانند خودشان امانتدار اسرار الهی بودند به طور رسمی به مردم معرفی کردند تا سرآمدان خاندان نبوی و امامت به حق فرزندانشان را به مسلمانان بشارت دهند. آنچه که تا امروز همچنان به عنوان مستمسک همه دلشکستگان و حقیقتجویان برای پذیرفتهشدن در درگاه بنده نواز الهی پاس داشته میشود.
نظرات شما: نظر
- نشود زمزمه خون شهیدان خاموش سوز عرفانی این نغمه ز سازی دگر است ... و رازی شگفت در این «عاشورا» ست، که نه مشمول مرور زمان می شود، نه از جلوه و شور آن کاسته می شود، نه از تب و تاب می افتد و نه الهام بخشی آن کمرنگ می گردد . بازهم فصل عزای حسینی و محرم از راه می رسد; ایام عشق ورزی به خاندان پیامبر، روزهای همدلی با عترت رسول الله، موسم اشک فشانی در سوگ مظهر عزت و افتخار، عزیز خدا و رسول، سیدالشهداعلیه السلام . بازهم محرم است، فروردین جان ها و بهار ایمان ها، ماه پاسداری از حرمت انسان و حریم قرآن، ماه بیداری وجدان ها، ماه شکفتن شکوفه های عزت و آزادگی، غیرت و مردانگی، ظلم ستیزی و عدالت خواهی . محرم که می رسد، جوامع شیعی به عطر عاشورا معطر می شود; دل های عاشقان، بی قرار کربلا می شود، پرچم های سیاه و لباس های مشکی و کتیبه های عاشورایی، نسیم روح بخش حسین بن علی علیهما السلام را در هر کوی و برزن جاری می سازد . نام اباعبدالله علیه السلام و یاد کربلا و عاشورا به یادها می آورد که: «هر روز عاشورا و همه جا کربلاست » . «دسته های عزاداری » ، گردان های عاشورایی است که به ندای «هل من ناصر» فرزند فاطمه، «لبیک » می گوید . «مجالس سوگواری » ، پایگاه های نشر و گسترش فرهنگ عاشوراست . «ذاکران حسینی » ، پیوند دهندگان دل های عاشق به امام حسین علیه السلام اند . «مبلغان دینی » ، پیام رسانان نهضت کربلا به اقشار جامعه اند . «بیرق های عزا» ، نشانه اهتزاز عقیده و ایمان بر بام زمانه و تاریخ است . «اشگ های ماتم » ، شست و شودهنده دل و صفا بخش جان عاشقان است . «هیئت ها و حسینیه ها» ، مراکز امداد رسانی و پشتیبانی از دلسوختگان اهل بیت و دلباختگان حریت و آزادی است . «شاعران عاشورایی » ، تغذیه کنندگان روح مشتاق به تعالیم خاندان رسالت اند . راستی که حسین بن علی علیهما السلام، چراغ هدایت و کشتی نجات و پیشوای حماسه و امام عزت و افتخار است و فریاد عزت بخش و بیداری آفرین او در عاشوراهای زمان و در کربلاهای زمین و در سراسر دنیا که مظلومان آگاه با ستمگران جبار مبارزه می کنند (که انتفاضه فلسطین یک نمونه از آن است) همچنان به گوش می رسد . دانشگاه حسینی، همواره داوطلب ورود می پذیرد . در این دانشگاه، استاد، «حسین علیه السلام » است و درس، «ایمان » و «ایثار» و «عزت » و «افتخار» . مدت آن تا همیشه است و شعبه های آن در همه جا، حتی در همه خانه ها دایر است و هیچ شرط سنی ندارد، فقط عشق می خواهد و معرفت . از برنامه های اصلی این دوره، «امر به معروف و نهی از منکر» و تلاش برای اصلاح جامعه و مبارزه با مفاسد است . به آنان که با رتبه عالی و امتیاز بالا فارغ التحصیل این دانشگاه می شوند، مدرک «شهادت » داده می شود . درس های عاشورا متنوع و فراوان است . شاگردان این مکتب، هم باید این درس ها را خوب فراگیرند، هم به فرزندان و نسل های آینده یاد بدهند و هم به زبان های دیگر ترجمه کنند . برخی از این درس ها از این قرار است: - زندگی و عمر، فرصت کسب رضای خداست، پس در همه حال باید در پی آن بود . - برای عقیده و حق، باید فداکاری کرد و جان باخت تا جاودانه شد . - مرگ شرافت مندانه، حیات ابدی است و زندگی با ذلت، مرگ تدریجی است . - مرگ، پل عبور به سوی آخرت است و آن سوی پل، بهشت یا دوزخ، نتیجه عمل و انتخاب ماست . - در دوران حاکمیت جور و جهل، باید با سلاح شهادت و خون، ظالم را شکست داد و پرده جهل را درید; چرا که بی تفاوتی، گناه است . - اگر پیشوایی امت را تبهکاران بی دین برعهده بگیرند، اسلام از بین می رود . - امر به معروف و نهی از منکر، رسالت دینداران و استمرار خط امامت و نبوت است . - مسلمان حق ندارد در برابر فساد و بدعت و تحریف، سکوت کند و سازش نماید . - جز حاکم به قرآن و متعهد به دین و قائم به قسط و خود ساخته و ربانی، کسی حق زمامداری بر مسلمین ندارد . - مرگ با عزت بهتر از حیات ذلیلانه است . - شعار عاشوراییان در مقابل تهدید مستکبران و جباران، «هیهات منا الذلة » است . - انسان اگر به خدا و قیامت هم ایمان نداشته باشد، باید «آزاده » باشد . - تکیه گاه و مولی و سرپرست مؤمن در همه حال و در هرجا «خدا» ست . - فرهنگ عاشورا، فرهنگ «شهادت طلبی » ، «ایثار» و «مقاومت » است . - با ستمگران زورگو، نه سازش نه تسلیم، نبرد تا شهادت! - مبارزان راه خدا، چه بکشند و چه کشته شوند، پیروزند . - مرگ در راه عزت و افتخار، حیات ابدی است و شهیدان، زندگان جاویدند . - مدعیان مسلمانی بسیارند، اما صحنه امتحان، صادقان و مدعیان دروغین را نشان می دهد . - قیام برای خدا شکست ندارد و شهادت، نوعی پیروزی است . - باید تابع «تکلیف » و در پی انجام «وظیفه » بود، هرچه که باشد! و هرجا که باشد! - آنکه به وظیفه عمل کند، چه فاتح شود و چه شکست بخورد، پیروز است . - شکم های پر شده از حرام، دل ها را سنگ و گوش ها را از شنیدن حق، کر می سازد! - خواص و چهره های شاخص اگر در مقاطع حساس به وظیفه عمل نکنند، جامعه ای را به ذلت می کشند . - رفاه طلبی و دنیازدگی، مانع عمل به تکلیف و پیروی از حق می شود . - شیعه حسین علیه السلام، هرگز با دشمن اسلام و مسلمین، سازش نمی کند و عزت خود را نمی فروشد . - اصلاح طلبی واقعی، جهاد با فساد و ظلم و تلاش برای کاستن از گناه در جامعه است . - خون و شهادت، سلاحی برنده و دشمن شکن است . - خون بر شمشیر پیروز است . - هر روز عاشوراست، همه جا کربلاست و همه ماه ها محرم است . - عزاداری، رمز بقای حماسه عاشوراست و سلاح اشک، فریاد مظلومیت است . - فلسفه قیام عاشورا، احیای دین و ترویج نماز و گسترش معنویات و مبارزه با منکرات است . اینها گوشه ها و نمونه هایی از درس ها و پیام ها و عبرت های عاشوراست که از سخنان سیدالشهداعلیه السلام و قیام و شهادت او و بازتاب حماسه کربلا در تاریخ، به دست می آید . عاشورا، مکتب است و دانشگاه; حسین علیه السلام، معلم است و شیعیان عزادار، شاگردان او . خدا کند که در «کلاس عاشورا» ، از مردود شدگان نباشیم و درس های عاشورا را از یاد نبریم . چشم امیدمان به شفاعت و عنایت توست یا اباعبدالله! |
نظرات شما: نظر
از حضرت عباس چه میدانی؟
• حضرت ابوالفضل، 14 سال و چهل وهفت روز با پدر بزرگوارش علی علیهالسلام زیست.1
• 9 سال و چهار ماه و هفده روز امامت برادر بزرگوارش امام حسن مجتبی علیهالسلام را پذیرفت.2
• بیست و چهار بهار از حیات پرفروع عباس میگذشت که امام حسین علیهالسلام به امامت رسید و از این پس تا پایان عمر خویش (34 سالگی) ولایت پذیری عاشق بود. 3
• گفتهاند: سن حضرت عباس هنگام ازدواج، بیست سال بوده است و با لُبابه دخترِ عبدالله بن عباس (که پسرعموی پیامبر بود) ازدواج کرد.4
• براساس نظر مشهور تاریخ نگاران، ثمره این ازدواج، 2 فرزند به نام عبیدالله و فضلالله است.5
• برادران تنی حضرت عباس، عبدالله و جعفر و عثمان بودند که همگی در کربلا به شهادت رسیدند. عبدالله 25 سال، جعفر 19 سال و عثمان21 سال داشت.6
• اینکه به او «ابوالفضل» می گفتند، به خاطر یکی از این دو علت است: 1. پسری به نام فضل داشت؛ 2. چون سراسر زندگی درخشان آن حضرت، پر از فضل و فضیلت بود؛ مگر نه اینکه ابوالفضل یعنی پدر فضیلتها.7
• نام مبارک قمر بنی هاشم عباس علیهالسلام، بنا بر حروف ابجد 133 است.
• بارها و بارها تجربه نشان داده اگر کسی برای برآورده شدن حاجت و رفع گرفتاری خود، پس از نماز روز جمعه، 133 بار بگوید: «یا کاشِفَ الکَربِ عَن وَجهِ الحُسینِ؛ اِکشِف لی کَربی بِحَقّ اخیکَ الحُسَین؛ ای عباسی که اندوه را از چهره حسین برطرف ساختی! اندوه مرا به حق برادرت حسین برطرف کن.» انشاءالله حاجت او برآورده میشود.8
1- سپهسالار عشق، صص 24 و 46 و 48 و 82.
2- همان.
3- همان.
4. ابوالفضل هادیمنش، ماه در فرات، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، صص 23 و24.
5. همان.
6. محمدمحمدی اشتهاردی، پرچمدار نینوا، صص 162 و 161.
7. همان.
8. امیرحسین علیقلی، هفتاد و دو درس زندگی از سیره عملی ابوالفضلالعباس، ص64.
نظرات شما: نظر
جنایات معاویه
چهار خصلت نکوهیده حسن بصری گوید: در معاویه چهار خصلت وجود داشت که اگر یکی از آن ها در شخصی وجود داشته باشد او را به هلاکت می رساند. 1 ـ معاویه با شمشیر به ملت اسلام حمله کرد و با حیله و نیرنگ خلافت را در دست گرفت و با اصحاب مشورت نکرد و به اهل فضل توجهی ننمود. 2 ـ معاویه شراب خواری می کرد و لباس های حریر می پوشید و با ساز و نواز و رقص و آواز دمساز بود. 3 ـ معاویه بر خلاف فرمایش حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم زیاد بن ابیه را به ابوسفیان نسبت داد. 4 ـ یکی از جنایات مهلکه معاویه، کشتن حجر و اصحاب او است که در این مورد مرتکب اعمال زشتی شد، وای بر معاویه از این عمل زشتی که انجام داد. شهادت خزیمه خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین از شرکت در جنگ صفین خودداری کرد و تا آن گاه که عمار به شهادت رسید، پس از این شمشیر خود را برداشت و با معاویه به جنگ پرداخت و علتش هم حدیث عمار بود که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: عمار را گروه ستمکار خواهند کشت و [در حالی که[ عمار آنان را به طرف بهشت دعوت خواهد کرد و لیکن گروه ستمکار او را به سوی جهنم دعوت می کند. خزیمه همواره با معاویه جنگ کرد تا به شهادت رسید. ناکثین، قاسطین و مارقین بیهقی در محاسن و مساوی روایت کرده که مردی از ابن عباس پرسید: ناکثین کیانند؟ گفت: کسانی هستند که با علی در مدینه بیعت کردند و پس از آن عهد خود را شکستند و در بصره با او جنگ نمودند. قاسطین، معاویه و اصحاب او می باشند. مارقین هم افرادی هستند که در نهروان با وی جنگ کردند. مرد شامی گفت: ای ابن عباس! دل من را روشن کردی و به من حکمت آموختی و عقده دلم را باز کردی، خداوند دلت را روشن کند، اکنون گواهی می دهم که علی مولای من و مولای همه مؤمنین است. جنایت بُسر، فرمانده معاویه معاویه پس از حکمیت، بُسر بن ارطاة را با گروهی از لشگریان به اطراف و اکناف فرستاد و امر کرد در هر جا شیعیان علی را دیدند بکشند و بر زن و مرد و کودک رحم نکنند. بسر بن ارطاة به طرف مدینه حرکت کرد و در آنجا گروهی از اصحاب علی علیه السلام را کشت و خانه های جماعتی را خراب کرد، و از مدینه به طرف مکه رفت و در آنجا چند نفر از آل مهلب را از بین برد. این مُفسدِ جانی در مکه و نجران نیز تعدادی را کشت و سپس به یمن رفت. عبیداللّه بن عباس عامل علی علیه السلام در آن جا نبود، بُسر بن ارطاة دو کودک عبیداللّه را با دست خود سر برید و بعد از این جنایات و خون ریزی ها به طرف معاویه برگشت. جنایت یزید در مدینه وقتی مردم مدینه قیام کردند، یزید، مسلم بن عقبه را فرستاد و به او گفت: اهل شام را آزاد بگذار هر چه می خواهند درباره دشمنان خودشان انجام دهند. مسلم با لشکریان خود به طرف مدینه حرکت کرد و مردم مدینه را ترسانیده و لشکریان خود را مدت سه روز آزاد گذاشت تا هر جنایتی که میل دارند انجام دهند و در نتیجه این آزادی دوشیزگان زیادی که بالغ بر سیصد نفر بودند مورد تجاوز قرار گرفتند و زنان زیادی که شوهر نداشتند از زنا حامله شدند و مدینه را که حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم «طیبه» نام گذاری کرده بودند «فتنه» خواندند. ابن جبّار خون ریز در مدینه گروه زیادی از قریش و مهاجر و انصار و فرزندان آن ها را کشت، که عدد آن ها در حدود هزار نفر بوده و در حدود چهار هزار نفر از سایر مردم کشته شدند و از مردم مدینه به عنوان بردگان یزید بیعت گرفت، و هر کس امتناع می کرد، مسلم امر می کرد او را می کشتند. مبارزه معاویه با فضائل علی علیه السلام معاویه برای جلوگیری از فضائل علی علیه السلام بخش نامه ای برای عُمّال و حُکّام خود صادر کرد و گفت: از ذمّه من بری است کسی که درباره ابوتراب فضیلتی نقل کند و یا از اهل بیت او تجلیل نماید، پس از این دستور در شهرها و قُراء و قصبات، خطباء در منابر خود علی و اهل بیت او را سب کردند و از آنان برائت حاصل نمودند. از همه جا بیشتر اهل کوفه را تحت فشار قرار دادند زیرا شیعیان علی در این شهر زیاد بودند. در تعقیب این بخش نامه، بخش نامه دیگری فرستاد و گفت: هر کس متهم به دوستی این خانواده است. خانه اش را خراب کنید و آنان را مورد عقوبت و خواری قرار دهید و دلیل و ناتوان سازید، حُکّام به ظلم و جنایتشان افزودند و به افرادی که در مظان تشیع و دوستی اهل بیت قرار داشتند بسیار سخت می گرفتند مخصوصاً در کوفه بسیار جنایت کردند. شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام در بلای شدیدی گرفتار شدند و زندگی بر آنان بسیار سخت شد. کار به جائی رسید که حتی شیعیان نسبت به خدمت کاران خود ظنین بودند و هرگاه اراده می کردند مطلبی با آنان بگویید عهد و پیمان هایی شدید از آنها می گرفتند و سپس مقصود خود را در میان می گذاشتند. بدعت های معاویه این بدعت هایی را که معاویه تأسیس کرد و این افعال شنیعه ای را که او مرتکب شد همه دلیل بر کفر و نفاق اوست، همان طور که حضرت رسول خدا خبر داده است. معاویه بدترین مردم را بر مسلمین حاکم کرد و آنان را واداشت تا در منا برخود علی علیه السلام را سب کنند، حتی کار را به جایی رساندند که در مدینه طیبه کنار قبر حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم و در روی منبر آن حضرت بدون اینکه از خط بترسند و حق پیغمبر را مراعات کنند این مفاسد را مرتکب شدند. معاویه این سنت را تأسیس کرد و جانشینان فاسد او هم که از سلاطین جور و ظلم بودند و همان طریق گام برداشتند و راه را گرفتند و به پیروی از آن، سبّ علی را علنی اعلام کردند و مدت شصت سال به این عمل شنیع مشغول شدند. |
نظرات شما: نظر
مقصود از «مولی » در حدیث غدیر، همان امامت و رهبری است
شواهد
1 - فرازهای حدیث شریف غدیر
رسول خداصلی الله علیه وآله در روز غدیر خم فرمود:
الف - خدایی جز الله نیست، زیرا او به من اعلام فرموده است که اگر آنچه در حق علی بر من نازل نموده ابلاغ نکنم رسالت او را نرسانده ام، و برای من حفظ از شر مردم را ضمانت نموده است و خدا کفایت کننده و کریم است.
خداوند به من چنین وحی کرده است: «بسم الله الرحمن الرحیم ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت درباره علی بر تو نازل شده; یعنی خلافت علی بن ابی طالب را ابلاغ کن و اگر انجام ندهی، رسالت او را نرسانده ای، و خداوند تو را از مردم حفظ می کند.»
ای مردم! من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل کرده کوتاهی نکرده ام و من سبب نزول این آیه را برای شما بیان می کنم: جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوند سلام که او سلام است مرا مامور کرد که در این محل بپاخیزم و بر هر سفید و سیاهی اعلام کنم که: «ان علی بن ابی طالب اخی و وصیی و خلیفتی علی امتی والامام من بعدی; علی بن ابی طالب برادر من و وصی من و جانشین من بر امتم و امام بعد از من است.» نسبت او به من همانند هارون به موسی است جز این که پیامبری بعد از من نیست. و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش می باشد و خداوند در این مورد آیه ای از کتابش بر من نازل کرده است که: «صاحب اختیار شما، خدا و رسولش هستند و کسانی که ایمان آورده و نماز را بپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند.» و علی بن ابی طالب است که نماز را بپا داشته و در حال رکوع زکات داده و در هر حال خداوند عزوجل را قصد می کند.
ب - ای مردم! از او (علی علیه السلام) به سوی دیگری گمراه نشوید، و از او روی بر مگردانید و از ولایت او سرباز نزنید. اوست که به حق هدایت نموده و به آن عمل می کند، و باطل را ابطال نموده و از آن نهی می نماید، و در راه خدا سرزنش ملامت کننده ای او را مانع نمی شود.
ای مردم! او را فضیلت دهید که خدا او را فضیلت داده است، و او را قبول کنید که خداوند او را منصوب نموده است.
«معاشر الناس! انه امام من الله، ولن یتوب الله علی احد انکر ولایته و لن یغفر الله له ...;
ای مردم! او از طرف خداوند امام است و هر کس ولایت او را انکار کند خداوند هرگز توبه اش را نمی پذیرد و او را نمی بخشد. حتمی است بر خداوند که با کسی که با او مخالفت نماید چنین کند و او را به عذابی شدید تا ابدیت و تا آخر روزگار معذب نماید. پس بپرهیزید از این که با او مخالفت کنید و گرفتار آتشی شوید که آتشگیره آن مردم و سنگ ها هستند و برای کافران آماده شده است.»
ج - «الا ان جبرئیل خبرنی عن الله تعالی بذلک و یقول «من عادی علیا و لم یتوله فعلیه لعنتی; بدانید که جبرئیل از جانب خداوند این خبر را برای من آورده است و می گوید: «هرکس با علی دشمنی کند و ولایت او را نپذیرد لعنت و غضب من بر او باد.»
د - «معاشر الناس ... من کنت مولاه فهذا علی مولاه، و هو علی بن ابی طالب اخی و وصیی و مولاته من الله عزوجل انزلها علی; ای مردم هر کس من صاحب اختیار اویم این علی صاحب اختیار اوست واو علی بن ابی طالب، برادر و جانشین من است و ولایت او از جانب خداوند متعال است که بر من نازل کرده است.»
ه - «الا وقد بلغت، الا و قد اسمعت، الا و قد اوضحت، الا و ان الله عزوجل قال و انا قلت عن الله عزوجل، الا انه لا امیر المؤمنین غیر اخی هذا; بدانید من پیام خدا را رساندم، و وظیفه خود را ادا کردم، بدانید که من شنوانیدم، بدانید که من (مساله ولایت و امامت را) توضیح دادم و روشن نمودم، بدانید که خداوند فرموده است و من از جانب خداوند عز وجل می گویم، بدانید که امیرالمؤمنین جز این برادرم علی نیست.»
و - «معاشر الناس! هذا علی اخی، و وصیی و واعی علمی، و خلیفتی فی امتی... انه خلیفة رسول الله و امیرالمؤمنین، والامام الهادی من الله...;
ای مردم! این علی برادر من، وصی من، جامع علم من و جانشینم در میان امتم می باشد... او خلیفه رسول خدا، امیرالمؤمنین و امام هدایت کننده از طرف خداوند است.»
ز - «معاشر الناس! انما اکمل الله عزوجل دینکم بامامته فمن لم یاتم به و بمن یقوم مقامه من ولدی من صلبه الی یوم القیامة، والعرض علی الله عزوجل، فاولئک الذین حبطت اعمالهم، و فی النار هم خالدون، لایخفف عنهم العذاب ولا هم ینظرون;
ای مردم! خداوند دین شما را با امامت او کامل نمود، پس هر کس به او و کسانی که جانشین او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قیامت و روز رفتن به پیشگاه خداوند اقتدا نکند، چنین کسانی اعمالشان در دنیا و آخرت از بین رفته و در آتش دائمی خواهند بود، عذاب از آنان تخفیف نمی یابد و به آنان مهلت داده نمی شود.»
2 - اقرار علمای اهل سنت
جمعی از علمای اهل سنت با نقل روایات متعدد، مقصود از آیه شریفه (تبلیغ) و حکم موجود در آن را، معرفی ولایت علی علیه السلام ذکر می کنند.
الف) عن ابی سعید الخدری قال: نزلت هذه الآیة: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک » علی رسول الله صلی الله علیه وآله یوم غدیر خم فی علی بن ابی طالب;
از ابی سعید خدری روایت شده که گفت: آیه شریفه «یا ایها الرسول بلغ...» در روز غدیر خم بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در مورد علی بن ابی طالب نازل شده است.»
ب) عن ابن عباس فی قوله (تعالی): «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته، والله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین » قال: نزلت فی علی علیه السلام، امر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ان یبلغ فیه فاخذ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بید علی علیه السلام فقال: من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه;
از ابن عباس در مورد آیه شریفه «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک...» روایت شده است که گفت: در مورد علی علیه السلام نازل شد. [خداوند در این آیه ]به پیامبرش فرمان داد که در مورد علی علیه السلام تبلیغ نماید. پس پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود: هر کس که من آقا و مولایش هستم، پس علی آقا و مولای اوست; خداوندا دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار.
این آیه دلیل بسیار روشنی است بر این که مقصود از «مولا» جز امامت و رهبری چیز دیگری نیست.
3 - اقرارگیری از مردم
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در آغاز سخن، از مردم بر سه اصل مهم اسلامی اقرار گرفت و فرمود: «الستم تشهدون ان لا اله الا الله و ان محمدا عبده و رسوله و ان الجنة حق و النار حق؟»
هدف از این اقراگیری چیست؟ آیا جز این است که می خواهد ذهن مردم را آماده کند، تا مقام و موقعیتی را که بعدا برای علی علیه السلام ثابت می کند، بسان اصول پیشین تلقی نمایند و بدانند که اقرار به ولایت و خلافت وی، در ردیف اصول سه گانه ای است که همگی به آن اقرار و اعتراف دارند؟ اگر مقصود از مولی، دوست و ناصر باشد، در این صورت رابطه جمله ها به هم خورده و کلام، بلاغت و استواری خود را از دست می دهد، زیرا:
یک: علی علیه السلام منهای ولایت، یک فرد مسلمان برجسته بود که در جامعه آن روز پرورش یافته بود و لزوم دوستی با افراد با ایمان، تا چه رسد نسبت به مؤمنی مانند علی علیه السلام، چیز مخفی و پنهانی نبود که پیامبر آن را در اجتماع بزرگ اعلام بفرماید.
دو: این مساله این قدر هم اهمیت نداشت که در ردیف اصول سه گانه قرار گیرد.
4 - بیعت ابوبکر و عمر
طبق نقل علماء، مفسران و مورخان بزرگ اهل سنت، عمر و ابوبکر اولین کسانی بودند که بعد از خطبه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله در غدیر خم برای معرفی امام علی علیه السلام به عنوان وصی و امام بعد از خود، با علی علیه السلام به عنوان امیرالمؤمنین و امام المسلمین با بیان جملاتی چون «بخ بخ یا علی اصبحت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنة » یا «هنیئا لک یا ابن ابی طالب اصبحت و امسیت مولی کل مؤمن و مؤمنة »; «ای علی بر تو مبارک باد که امروز مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمن گشتی » یا «گوارا باد بر تو [این ولایت و امامت] ای پسر ابی طالب که امروز مولای من و مولای هر مرد و زنی گشتی » بیعت کردند.
5 - شان نزول آیه اکمال دین
جمع زیادی از مفسرین و مورخین اهل سنت در کتاب های خود نقل کرده اند که بعد از اعلان ولایت و امامت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در روز غدیر خم و بیعت مسلمین با آن حضرت به عنوان امام و وصی بعد از پیامبرصلی الله علیه وآله، آیه شریفه «اکمال » (مائده/3) نازل شد.
وقتی که آیه «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شد، حضرت فرمود: «الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمة و رضا الرب برسالتی و ولایة علی بن ابی طالب من بعدی (ثم قال) من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله;
الله اکبر بر تکمیل شدن دین و اتمام نعمت پروردگار و خشنودی خداوند از رسالت من و ولایت علی بعد از من. هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست. خداوندا، آن کسی که او را دوست دارد دوست بدار، و آن کس که او را دشمن دارد، دشمن بدار، و هر کس او را یاری کند، یاری کن و هر کس او را خوار کند خوار گردان.»
آیا کمال دین و اتمام نعمت پروردگار به امامت و رهبری است یا به دوستی و محبت؟!
6 - تاج گذاری
پیامبرصلی الله علیه وآله در مراسم غدیر خم عمامه خود را که «سحاب » نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمؤمنین علیه السلام قرار دادند و انتهای عمامه را بر دوش آن حضرت آویزان نمودند و فرمودند: «عمامه تاج عرب است.» خود امیرالمؤمنین علیه السلام در این باره فرمود:
«عممنی رسول الله صلی الله علیه وآله یوم غدیر خم بعمامة فدل طرفها علی منکبی و قال: ان الله ایدنی یوم بدر و حنین بملائکة معتمین بهذه العمامة;
رسول خداصلی الله علیه وآله در روز غدیر خم عمامه ای بر سرم بستند و یک طرفش را بر دوشم آویختند و فرمودند: خداوند در روز بدر و حنین، مرا به وسیله ملائکه ای که چنین عمامه ای بر سر داشتند یاری نمود.»
7 - معجزه و امضای الهی
حارث فهری به همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پیامبرصلی الله علیه وآله آمده و گفت:
«ای محمد! سه سؤال از تو دارم: آیا شهادت به یگانگی خداوند و پیامبری خودت را از جانب پروردگارت آورده ای یا از پیش خود گفتی؟ آیا نماز و زکات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده ای یا از پیش خود گفتی؟ آیا درباره علی بن ابی طالب که گفتی «من کنت مولاه فعلی مولاه....» از جانب پروردگارت گفتی یا از پیش خود گفتی؟
حضرت در جواب هر سه سؤال فرمودند:
«خداوند به من وحی کرده است و واسطه بین من و خدا جبرئیل است و من اعلان کننده پیام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبری اعلان نمی کنم.»
حارث گفت: «خدایا، اگر آنچه محمد می گوید حق و از جانب توست، سنگی از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناکی بر ما بفرست.»
و در روایت دیگر چنین است:
«خدایا، اگر محمد در آنچه می گوید صادق و راستگو است، شعله ای از آتش بر ما بفرست.»
همین که سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگی را از آسمان بر او فرستاد که از مغزش وارد شد و از دبرش خارج گردید و همانجا او را هلاک کرد.
بعد از این جریان آیه «سال سائل بعذاب واقع، للکافرین لیس له دافع » نازل شد. پیامبر به اصحابشان فرمودند: آیا دیدید و شنیدید؟ گفتند: آری.
و با این معجزه، بر همگان مسلم شد که «غدیر» از منبع وحی سرچشمه گرفته و یک فرمان الهی است.
8 - شرایط بیان حدیث
هرگاه مقصود از بیان حدیث غدیر، مراتب دوستی علی علیه السلام بود، دیگر لازم نبود که پیامبر اکرم در هوای گرم کاروان صدهزار نفری را از رفتن باز بدارد و مردم را در آن هوای گرم روی ریگ ها و سنگ های بیابان بنشاند و خطابه مفصل بخواند.
مگر قرآن با آیه شریفه «انما المؤمنون اخوة » افراد جامعه با ایمان را برادر یکدیگر نخوانده بود؟
قرآن، در آیات زیادی افراد با ایمان را دوست یکدیگر معرفی کرده است. علی علیه السلام نیز عضو همان جامعه با ایمان بود و دیگر نیازی نبود که پیامبر اکرم مستقلا درباره دوستی و مودت علی علیه السلام داد سخن بدهد.
اینکه هدف از حدیث غدیر بیان مراتب دوستی و نصرت علی علیه السلام بوده و مولی به معنی محب و ناصر است، یک نوع اشکالتراشی کودکانه است و از تعصب های کور مایه می گیرد، بلکه به حکم قرائن پیشین و شواهد دیگری که با دقت در سراسر خطبه به دست می آید، کلمه مولی در حدیث غدیر یک معنی بیش ندارد، و آن اولی به تصرف است.
نظرات شما: نظر