عبد صالح خدا « رجبعلی نکوگویان » مشهور به « جناب شیخ » و « شیخ رجبعلی خیاط » در سال 1262 هجری شمسی، در شهر تهران دیده به جهان گشود. پدرش « مشهدی باقر » یک کارگر ساده بود. هنگامی که رجبعلی دوازده ساله شد پدرش از دنیا رفت و رجبعلی را که از خواهر و برادر تنی بی بهره بود، تنها گذاشت.
از دوران کودکی شیخ بیش از این اطلاعاتی در دست نیست. اما او خود، از قول مادرش نقل میکند که:« موقعی که تو را در شکم داشتم شبی [ پدرت غذایی را به خانه آورد] خواستم بخورم دیدم که تو به جنب و جوش آمدی و با پا به شکمم میکوبی، احساس کردم که از این غذا نباید بخورم، دست نگه داشتم و از پدرت پرسیدم....؟ پدرت گفت حقیقت این است که این ها را بدون اجازه [از مغازه ای که کار میکنم] آوردهام! من هم از آن غذا مصرف نکردم. »
این حکایت نشان میدهد که پدر شیخ ویژگی قابل ذکری نداشته است. از جناب شیخ نقل شده است که:
« احسان و اطعام یک ولی خدا توسط پدرش موجب آن گردیده که خداوند متعال او را از صلب این پدر خارج سازد. »
نظرات شما: نظر
ای حیوان ناطق بدان :
برباد فنا تا ندهی گرد خودی را
هرگز نتوان دید جمال احدی را
و بدان فرودگاه شیطان خودبینی و تکبر است برای همین است که شیطان به عزّت خدا قسم خورد همه را اغوا کند جز مخلَصین و ویژگی انسان با اخلاص آن است که آنقدر محو جمال و جلال خداست که نه در فکر و نه در عمل هیچ توجهی به خویش ندارد رابطه ی عکس میان توجّه به خدا و تکبر در مسیر سعادت انسان بسیار مهم است.
نظرات شما: نظر
شهادت برترین درجة کمال و شکوهمندانه ترین مرگی است که هر مجاهد راه حقی آنرا آگاهانه و با افتخار بر می گزیند و به زندگی و مرگ پس از مرگ بهترین معنی و زیبائی و جلال را می بخشاید .
اساسا شهید واژه ایست که به معنای حاضر ، ناظر ، گواه ، امین در شهادت ، خبر دهندة راستین ، آنکه از علم او چیزی فوت نشود ، آگاه، محسوس و مشهود ، کسیکه همة چشم ها باوست ، نمونه و الگو از آن یاد می شود.
برخی از آیات قرآن که به مقام والای شهید و شهادت اشاره دارند، عبارتند از:
1. بر خورداری از رحمت الهی و اخذ جایگاه کمال: "و لئن قتلتم فی سبیل الله او متم لمغفره من الله و رحمه خیر مما یجمعون" اگر در راه خدا بمیرید یا کشته شوید (غم مدارید ، که به رحمت ایزدی پیوسته و به کمال ایده آل دست یافته) و بسوی خدا محشور (وخداگونه) خواهید شد2. بهرهمند شدن از حیات معنوی و روزیهای معنوی: "وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَ َتَا بَلْ أَحْیَآءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شدهاند، مرده مپندار، بلکه زندهاند که نزد پروردگارشان روزی داده میشوند".3. خوشحالی آنها از نعمتهای فراوانی که خداوند به آنها بخشیده است: "فَرِحِینَ بِمَآ ءَاتَـئـَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ"
آنها به خاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به آنها بخشیده است، خوشحالند و به خاطر کسانی که (مجاهدانی که) بعد از آنها، به آنان ملحق نشدند (نیز) خوشوقتند".
(زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان میبینند و میدانند) که نه ترسی بر آنها است و نه غمی خواهند داشت.
?. خوشحالی آنها نه تنها نعمت است; بلکه از فضل او است که تکرار نعمت است: "یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ"
و (نیز) از نعمت خدا و فضل او (نسبت به خودشان خوشحال و مسرور میشوند).
?. خوشحالی آنان از اینکه میبینند که خداوند پاداش مؤمنان را ضایع نمیکند: "وَأَنَّ اللَّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ"
و (میبینند که) خداوند پاداش مؤمنان را ضایع نمیکند (نه پاداش شهیدان و نه پاداش مجاهدانی که شهید شدند).
?. حیات جاویدانِ شهیدان: "وَلاَ تَقُولُواْ لِمَن یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَ َتُ بَلْ أَحْیَآءٌ وَ لَـَکِن لآ تَشْعُرُونَ"
و به آنها که در راه خدا کشته میشوند، مرده مگویید; بلکه آنها زندگانند، ولی شما نمیفهمید".
7. زحمات شهیدان راه خدا از بین نمیرود و مورد هدایت خداوند هستند و بهشت جاویدان، به آنها عطا میفرماید: "وَ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ..."
و کسانی که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را نابود نمیکند، به زودی آنها را هدایت میکند و کار آنها را اصلاح میکند، و آنها را در بهشت (جاویدانش) که اوصاف آن را برای آنان بازگو کرده است، وارد میکند."
8. شهیدان دارای ایمان راستین هستند و نسبت به پیمان و تعهد خود با خداوند، وفادارند; "مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُواْ مَا عَـَهَدُواْ اللَّهَ..."
در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند، صادقانه ایستادهاند; بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند) و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادهاند. شما دوست عزیز چه تعریف و تعبیری از شهید و شهادت دارید؟
نظرات شما: نظر
ابر رایانه ای به نام انسان
هارد انسان در بدو خالی است و منتظر اطلاعاتی است که از طریق ورودیهای حواس ظاهری و باطنی دریافت می کند.(1)
البته این هارد، خالی خالی هم نیست، در درایو "دل" برنامه راه اندازی وجود دارد که انسان را به خوبیها می خواند و از بدیها می راند.(2) این برنامه به صورت پیش فرض وجود دارد که البته پذیرش آن اجباری نیست و انسان با استفاده از نرم افزار جانبی اختیار و اراده و سخت افزار بدن(3) می تواند این پیش فرض را تغییر دهد.
بعد از ارائه برنامه جدید، سخت افزار بدن نیز تابع همین برنامه خواهد شد.(4) در افرادی که نرم افزار اختیار و اراده خوب کار نمی کند، نرم افزارهایی مانند وراثت و محیط به انسان برنامه می دهند.
با ورود انسان به شبکه ارتباطات اجتماعی، ویروسهایی وارد هارد انسان می شود که ممکن است هر لحظه برنامه ذخیره شده و سیستم انسان را مختل کند. بعضیها به بهانه دنیای باز اطلاعات، انتظار دارند انسانها "بسته های غیر فرهنگی" آنها را بدون باز کردن و ویروس یابی، دربست بپذیرند.
آنتی ویروس "عبادت" محصول شرکت "معرفت" برای مقابله با چنین ویروسهایی ساخته شده است.(5)
برای به روز شدن برنامه "سعادت" و آنتی ویروس "عبادت"، انسان باید دائماً با شرکت سازنده خود در ارتباط باشد. شماره شبکه، 24434(6) است که شبانه روز فعّال است.(7) مواظب باشید، شماره را اشتباه نگیرید، چون به سایت دیگری متصل می شوید.
چنانچه در لوح وجودتان با اشتباهی تایپی برخورد کردید، می توانید آن را با کلید "Toubeh".(8)Delet کنید.
برای چک کردن خود، می توانید نسخه وجودتان را با نسخه اورژینال Quran (قرآن) مقایسه کنید و با انطباق این دو، از سلامت کامل نسخه در اختیار اطمینان حاصل کنید.
"هارد" انسان، "سخت" نیست و شکل آن تغییرپذیر است. به همین دلیل بهتر است نام آن را "روان" بگذاریم.
شکل روان انسان، دقیقاً شکل "علم و عمل" اوست.(9) برای تغییر شکل آن، چشمها را باید شست، جور دیگر دید و به گونه ای دیگر رفتار کرد. جای تعجب است که بعضی انسانها، ترجیح می دهند به روان خود شکل غیر انسانی دهند.
برای پی بردن به داستان شکل گیری روان خود، می توانید از History (تاریخ) استفاده کنید؛ چرا که همه رفتار شما، بدون آنکه خود خواسته یا متوجه شده باشید، در این قسمت یادداشت شده است. اگر از بخشی از این داستان ناراحت اید، روی آن کلیک و سپس Delet کنید.
به دلیل ثبت اطلاعات وجود ما بر روی "روان"، بعضیها نام روان را "کتاب" گذاشته اند. همین عده، از روی نسخه اصل کتاب ما، Copy تهیه می کنند و برای ما پرونده تشکیل می دهند.(10)
بعضی از اطلاعات ما، به صورت Hidden در درایو "ضمیر ناخودآگاه" مخفی شده است. این درایو گاهی آنچنان مخفی است که دست رسی به آن حتی برای خود ما هم بسیار مشکل است و فقط شرکت سازنده به آن دست رسی دارد.(11)
ظرفیت هارد ما محدود نیست. هر چه اطلاعات بیشتری روی آن ریخته شود، ظرفیت آن افزایش پیدا می کند(12) و اگر اطلاعاتی روی آن نریزیم، رفته رفته ظرفیت آن کاهش می یابد.
برای بهره برداری دائمی از اطلاعات ذخیره شده، باید دائماً کابل خود را به برق متصل داشته باشید.
برای پیشگیری از بروز هر گونه آسیب جدی و از بین رفتن اطلاعات وارد شده، در اثر قطع برق - به دلیل فرسودگی کابل ما - UPS "توسل" را دائماً روشن نگه دارید.(13) در غیر این صورت، ممکن است با فاجعه تخلیه کامل اطلاعات روبه رو شوید.(14)
برای استفاده کامل و سریع و آسان از اطلاعات خود، با پارتیش بندی صحیح، اطلاعات خود را دسته بندی کنید.
وجود فضاهای خالی در بین اطلاعات ذخیره شده شما، حجم اشغال شده حافظه را بی جهت افزایش می دهد و شما را در تعیین حجم واقعی اطلاعات، به اشتباه می اندازد.(15) به همین دلیل، هر چند وقت یک بار Defragکردن درایوها ضروری است.
بعد از هر عمل اشتباهی، فوراً از کلید Undo استفاده کنید تا به حالت قبل باز گردید. در غیر این صورت، اشتباهات بعدی پشت سر هم رخ خواهد داد.
برخی از ساده اندیشان، به دلیل اسم نرم افزار و محسوس نبودنش، آن را انکار می کنند و فقط وجود سخت افزار را می پذیرند. اما بر خلاف تصور این افراد و بر خلاف اسم نرم افزار، نرم افزار نه تنها وجود دارد، بلکه اساس کار رایانه را تشکیل می دهد. برخی همین اشتباه را در مورد روان انسان کرده اند.(16)
سخت افزار ما بر خلاف عنوانش، بسیار آسیب پذیر و از بین رفتنی است و نرم افزار ما بر عکس اسمش، بسیار سخت و ماندنی است.
در این دنیای شلوغ اطلاعات و رایانه بازی، هر وقت رایانه شما قفل کرد، با فشردن سه کلید "معرفت، معنویت و استقامت" مجدداً سیستم خود را راه اندازی کنید.
بعضیها برای قیمتی شدن سیستم خود، سعی می کنند Case خود را با روکش طلا، صفحه کلید را با روکش نقره،(17) و شیشه مانیتور را با زمرّد تزیین کنند، غافل از اینکه ارزش هر سیستمی به قدرت پردازش CPU و اطلاعات موجود در هارد آن است. متأسفانه این عده پس از استهلاک سخت افزارشان، متوجه می شوند که اطلاعات قابل توجهی روی هارد خود ذخیره نکرده اند و دیگر کاری هم از دستشان ساخته نیست.
در اثر حادثه ای به نام مرگ، سخت افزار شما آهسته، آهسته، از بین رفته، به مواد و اشیاء دیگری تبدیل می شود. اما نگران نباشید! هارد شما سالم می ماند و کلیه اطلاعات شما دست نخورده باقی خواهد ماند.
لوح فشرده روان ما، با "صور اسرافیل" باز می شود(18) و تمام محتوای آن به صورت سخت افزاری نمایان می گردد.(19) خوش به حال کسانی که تصاویری از رنگین کمان، گلهای رنگارنگ، آواز هزاره و عطر یاس و مریم به روی روان خود ذخیره کرده اند.
پاورقــــــــــــــــــــی
--------------------------------------------------------------------------------
1) نحل / 77: "وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ". (اشاره به مفاهیم ذهنی و علوم حصولی)
2) شمس / 7 و 8: "وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواهااشاره به گرایشات فطری)
3) اسراء / 36: "إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً".
4) همان / 84: "قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدی سَبیلاً".
5) اعراف / 201: "إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون".
6) اشاره به تعداد رکعات نماز در شبانه روز.
7) معارج / 23 و 34: "الَّذینَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ دائِمُونَ ...وَ الَّذینَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ".
8) تحریم / 8: "یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً".
9) اشاره به قاعده فلسفی "اتحاد عاقل به معقول" در حکمت صدرایی.
10) جاثیه / 29: "هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ".
11) غافر / 19: "یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ".
12) علی علیه السلام "کُلُّ وِعَاءٍ یَضِیقُ بِمَا جُعِلَ فِیهِ اِلَّا وِعَاءَ الْعِلْمِ فَاِنَّهُ یَتَّسِعُ؛ هر ظرفی در اثر آنچه در آن می گذارند، تنگ می شود، مگر ظرف علم که [هر چه به آن اضافه می کنند،] وسعتش زیادتر می گردد." (نهج البلاغه، حکمت 205)
13) مائده / 35: "یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ وَ جاهِدُوا فی سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ".
14) نحل / 70: "وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلی أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْ لا یَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَیْئاً".
15) غافر / 83: "فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُن".
16) جاثیه / 24: "وَ قالُوا ما هِیَ إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إِلاَّ الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ".
17) زخرف / 33 و 35: "وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَیْها یَتَّکِؤُن وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ کُلُّ ذلِکَ لَمَّا مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الآْخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقینَ".
18) اسراء/13: "وَ کُلُّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فی عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً".
19) تجسم اعمال.
نظرات شما: نظر
ا
دوستان برگزیده خدا در پیکار با نفس
«عِبَادَ اللهِ إِنَّ من أحَبِّ عِبَادِ اللهِ عَبْدا أعَانَهُ اللّهُ عَلَی نَفْسِهِ»؛ بندگان خدا، بیتردید از محبوبترین بندگان خدا بندهای است که خدا او را در پیکار با نفس [و تربیت آن ]کمک کند.
حضرت علی علیهالسلام میفرمایند: محبوبترین بندگان خدا کسی است که خداوند او را یاری کرده تا بر نفس خود چیره گردد. از این جمله استفاده میشود که تنها با یاری و مدد الهی انسان میتواند بر نفس خویش چیره گردد. پس در درجه اول انسان باید درصدد مبارزه با نفس خود برآید و چون توان مبارزه با نفس را در خویش نیافت، از خداوند برای این مهم درخواست یاری کند. آنگاه خداوند او را یاری میکند و او در پرتو عنایات و یاری خداوند بر نفس خویش مسلط میگردد. در اینجا سؤالاتی مطرح میشود: از جمله اینکه چرا انسان باید با نفس خود مبارزه کند؟ و اینکه چرا خداوند انسان را به گونهای نیافریده که بتواند بر نفس خود چیره گردد؟
پیش از پاسخ به دو سؤال مزبور، باید منظور از «نفس» در آن دو سؤال روشن گردد. آیا منظور از آن، چیزی است که حقیقت و هویت انسانی را تشکیل میدهد که به وسیله «من» به آن اشاره میکنیم؟ مسلما این معنا نمیتواند منظور از نفس در بحث ما باشد و منظور از نفسی که درآموزههای دینی و از جمله در آغاز این خطبه مبارزه با آن ضروری قلمداد شده، عوامل، انگیزهها و گرایشهایی درونی است که انسان را به سوی گناه و انحطاط سوق میدهند و مانع ترقّی معنوی و تقرب به خداوند و نیل به کمالات والای انسانی میگردند.
انسان در مواجهه با راه حق و باطل
توضیح آنکه در زندگی دو راه پیش روی انسان است: یکی راه هدایت و تقرّب به خداوند و دیگری راه گمراهی و دوری از خداوند و مجموعه عوامل نهفته در درون انسان، محرک انسان و ترسیمکننده مقاصد و جهات حرکت انسان هستند و آن مقاصد و جهات در دو جهت کلی حق (یعنی راه خدا) و باطل (یعنی راه شیطان و گمراهی از خدا) تعریف میگردند. میتوان حرکت گریزناپذیر انسان در یکی از دو جهت مزبور را بر محور yتطبیق دهیم که در این محور نقطه Oمبدأ حرکت است، و جهت حرکت با محور X تعیین میگردد. اگر در این محور جهت حرکت از نقطه Oبه سمت بالا باشد، حرکت مثبت و اگر به سمت پایین باشد حرکت منفی است. پس در هر صورت انسان در حال حرکت است، چون او در جهانی دارای حرکت و جنبوجوش به سر میبرد و همانگونه که قوای طبیعی او در حرکت و تغییرند، قوای ارادی و اختیاری او نیز دارای حرکتند و امکان توقف و درجا زدن برای او فراهم نیست. بنابراین، اصل حرکت جبری است و گریزی از آن نیست، اما گزینش جهت حرکت اختیاری است و انسان با اراده و اختیار خود میتواند جهت حرکتش را تعیین کند: او میتواند به سوی خداوند و حق حرکت کند و یا به سوی شیطان و باطل؛ و در هر حال او پیوسته از نقطهای به نقطه دیگر منتقل میگردد. جهت حرکت انسان را نیز عوامل روحی و روانی؛ یعنی امیال، عواطف و گرایشها تعیین میکنند. این عوامل گاه با برانگیختن کمبود و نیازی، میل و محبت به چیزی را در ما پدید میآورند و باعث حرکت انسان برای تأمین آن نیاز و خواسته میگردند. گاهی آن عوامل نفرت از چیزی را در انسان برمیانگیزند و باعث دور شدن و اجتناب انسان از آن چیز میگردند.
برخی خواستهها، خوشایندها و بدآیندها اختیاری نیستند؛ به عنوان نمونه، انسان بیاختیار از غذای لذیذ خوشش میآید و از بوی بد تنفر دارد و ممکن نیست که او در شرایط طبیعی از غذای لذید متنفر گردد و از بوی بد خوشش آید. اما تلاش و حرکت انسان برای تأمین خواستهها و رسیدن به چیزی که میل بدان دارد و دوری گزیدن از چیزی که از آن بدش میآید اختیاری است. با توجه به اینکه انسان بالطبع از چیزهایی خوشش میآید و از چیزهایی نفرت دارد و برای تأمین مطلوب و خواسته خود اقدام میکند و از آنچه نمیپسندد دوری میگزیند و به هر روی، مجموعه حرکتها و رفتارهای انسان در قالب خواستهها، مطلوبها و نفرتهای او میگنجند؛ این سؤال اساسی خود مینمایاند که چرا برخی از رفتارهای انسان خوب و برخی ناپسند میباشند و چرا انسان با دو راه و مسیر کاملاً متفاوت، یعنی راه حق و اطاعت از خداوند و راه باطل و عصیان خداوند مواجه میباشد؟
پاسخ پرسش فوق این است که انسان دارای خواستهها و تمایلات فراوانی است که در نتیجه محدود بودن میدان انتخاب انسان، در مقام عمل با یکدیگر تزاحم پیدا میکنند و وقتی انسان برخی از تمایلات و خواستههای خود را ترجیح داد و برگزید و برای تأمین آنها اقدام کرد، از سایر تمایلات خویش محروم میماند و فرصت و توانی برای تأمین آنها در وی باقی نمیماند. در نتیجه، او باید با محاسبه دقیق دست به انتخاب درستی بزند که منجر به سعادت او گردد. اگر او در اثر عواملی به دنبال بهترینها و اموری که برای همیشه خوشایند انسان و دارای لذت ماندگار هستند نرفت و فریب تمایلات زودگذر و ظاهر فریبنده و لذت ناپایدار رفتاری را خورد که بدبختی و سقوط او را در پی دارد، به دست خویش فرجام بدی را برای خود رقم زده و از سعادت و خوشبختی ابدی و ماندگار بازمانده است. این تمایلات زودگذر و گمراهکننده «باطل» و عملی ساختن آنها «عصیان بر خداوند» به حساب میآیند و از اینرو، مشمول نواهی خداوند هستند.
یکی از کارهای ناپسند نگاه حرام است که علیرغم لذت موقتی آن، عواقب و فرجام خطرناک و جبرانناپذیری در پی دارد. کسی که با تغافل و فریب خویش و برای رسیدن به لذتی آنی به نامحرم نگاه میکند، ممکن است همین نگاههای حرام در پی هم او را به ورطه خطرناک روابط نامشروع و آلوده ساختن دامن وادارد که فرجام آن اختلافات خانوادگی، نگرانیها و ناراحتیهای روحی، بیماریهای آمیزشی نظیر ایدز و بدتر از همه باز ماندن از بندگی خدا و سعادت ابدی است.
نظرات شما: نظر