سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند ـ عزّوجلّ ـ، بنده پُر خوابِ بیکار رادشمن می دارد . [امام کاظم علیه السلام]
 

 

 

حدیث معراج

سوالات ابن کوا  
ابن کوا عرض کرد: یا امیرالمومنین ! مرا خبر ده از بیناى در شب و روز و بیناى در روز و بیناى در شب ؟
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: از چیزى بپرس که تو را به کار آید. و رها کن آنچه را که به دردت نمى خورد. و آنگاه به وى فرمود: بیناى در شب و روز کسى است که به پیامبران گذشته ایمان داشته و پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله را درک نموده و به او نیز ایمان آورده است . و بیناى در روز، کسى است که به پیامبران سابق ایمان نداشته ، و پیامبر خاتم را ادراک کرده و به او ایمان آورده است ؛ و بیناى در شب کسى است که به پیامبران سابق ایمان داشته و پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله را درک نموده و به او ایمان نیاورده است .
 سوالات یهودى  
مردى یهودى از حضرت امیر علیه السلام پرسید؛ مرا آگاه کن از چیزى که براى خدا نیست و چیزى که نزد خدا نیست ، و چیزى که خدا نمى داند.
آن حضرت علیه السلام به وى فرمود: آنچه را که خدا نمى داند گفتار شما یهود است که مى گویید عزیر پسر خداست و خدا براى خود پسرى سراغ ندارد.
و اما آنچه را که براى خدا نیست شریک است و آنچه که نزد خدا نیست ستم بر بندگان است .
یهودى گفت : گواهى مى دهم که خدا یکتا و یگانه است ، و محمد فرستاده اوست .
 سوالات راس الجالوت  
راس الجالوت از ابوبکر سوالاتى نمود، ابوبکر پاسخش ‍ را ندانست . او سوالاتش را از حضرت امیر علیه السلام پرسش نموده گفت : اصل و اساس تمام موجودات چیست ؟
فرمود: آب است ؛ زیرا خداوند مى فرماید: وجعلنا من الماء کل شى ء حى ؛ و قرار دادیم از آب هر موجود زنده را.
کدام دو جماد بودند که سخن گفتند؟http://www.taknaz.ir/upload/3/0.446982001282938019_full-999.jpg
آسمان و زمین
آن دو چیز کدامند که زیاد مى شوند و کم نمى گردند و مردم آنها را نمى بینند؟
شب و روز.
کدام آب بود که نه از زمین و نه از آسمان ؟
آبى بود که سلیمان براى بلقیس ، فرستاد، که عرق اسبانى بود که در میدان تاخته بودند.
چه چیز است که با نداشتن روح تنفس مى کند؟
الصبح اذا تنفس ؛ سوگند به صبح ! آنگه که تنفس ‍ کند (طلوع نماید).
چه چیز است که زیاد و کم مى شود؟
قرص ماه است .
چه چیز است که نه زیاد مى شود و نه کم ؟
دریاست .
چه چیز است که کم مى شود ولى زیاد نمى گردد؟
عمر است .
 سوالات گروهى از یهود  
گروهى از یهود نزد عمر آمده به او گفتند: تو والى و حاکم پس ‍ از پیامبرتان هستى و ما نزد تو آمده ایم تا مطالبى را از تو بپرسیم که اگر صحیح به ما پاسخ گویى به تو ایمان آورده از تو پیروى خواهیم نمود.
عمر گفت : بپرسید!
گفتند: ما را آگاه کن از قفلهاى آسمانهاى هفتگانه و کلیدهاى آنها. و از کسى که قوم خود را انذار نموده و نه پرى بود و نه آدمى ، و از پنج چیزى که در رحمى آفریده نشده اند، و از یک و دو و سه و چهار و پنج و شش و هفت و هشت و نه و ده و یازده و دوازده .
عمر ساعتى در فکر شد و آنگاه به آنان گفت : چیزى از عمر بن خطاب پرسیده اید که به آن آگاهى ندارد، ولى پسر عم رسول خدا صلى الله علیه و آله شما را از این مطالبى که پرسیده اید خبر خواهد داد. پس نماینده اى به نزد آن حضرت فرستاده او را به نزد خود فراخواند، و چون آمد عمر جریان را خدمتش عرضه داشت ، امیرالمومنین علیه السلام به یهودیان رو کرده و فرمود: مسائلتان را بر من عرضه بدارید، آنان همان سوالات یاد شده را مطرح کردند.<** ادامه مطلب... **>
امام فرمود: آیا غیر از اینها هم سوالاتى دارید؟
گفتند: نه اى پدر شبیر و شبر!
امیرالمومنین علیه السلام به آنان فرمود: اما قفلهاى آسمانها شرک ورزیدن به خدا است و کلیدهاى آنها گفتار لا اله الا الله است .
و اما آن کسى که قوم خود را ترسانده و نه پرى بوده و نه انسى ، مورچه سلیمان است .
و اما آن پنج موجود زنده اى که در رحمى آفریده نشده اند آدم و حوا و عصاى موسى و ناقه صالح ، و قوچ ابراهیم است .
و اما یک ، خداى یگانه است که او را شریکى نیست .
و اما دو؛ آدم و حواست .
و اما سه ؛ جبرئیل و میکائیل و اسرافیل است .
و اما چهار؛ تورات و انجیل و زبور و قرآن است .
و اما پنج ؛ نمازهاى پنجگانه واجب است .
و اما شش ؛ قول خداى تعالى است : (( و لقد خلقنا السموات و الارض و ما بینهما فى سته ایام ؛  بتحقیق آفریدیم آسمانها و زمین را و آنچه که در بین آنهاست در شش روز
.
و اما هفت ؛ قول خداى تعالى است : و بنینا فوقکم سبعا شدادا؛ و بنا نهادیم بر بالاى شما هفت آسمان محکم .
و اما هشت ؛ قول خداى عزوجل است : و یحمل عرش ‍ ربک فوقهم یومئذ ثمانیه ؛ و عرش پروردگارت را آن روز هشت ملک برگیرند
و اما نه ؛ آیاتى است که بر موسى نازل شده .
و اما ده ؛ قول خداى عزوجل است : ((و واعدنا موسى ثلثین لیله و اتممناها بعشر؛  و با موسى سى شب وعده و قرار نهادیم ، چون پایان یافت ده شب دیگر بر آن افزودیم
.
و اما یازده ؛ گفتار یوسف است به پدرش : انى رایت احد عشر کوکبا...؛  من در عالم خواب یازده ستاره دیدم و....
و اما دوازده ؛ قول خداى عزوجل است به موسى : (( فاضرب بعصاک الحجر فانفجرت منه اثنتا عشره عینا؛ عصاى خود را بر سنگ زن ، پس دوازده چشمه آب از آن سنگ بیرون آمد
.
در این موقع یهودیان گفتند: گواهى مى دهیم که نیست خداى غیر از خدا، این که محمد صلى الله علیه و آله فرستاده اوست و تو پسر عم رسول خدایى ، و آنگاه به عمر گفتند: به خدا سوگند! او سزاوارتر است به این مقام از تو.






::: شنبه 92/6/30 ::: ساعت 10:55 صبح :::   توسط قاسم 
نظرات شما: نظر
داغ کن - کلوب دات کام